نگاهی بر بازار تازه های نشر؛
شکست افق روایت در مجموعه داستان «کلاغ»
تاريخ : دوشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۰ ساعت ۱۶:۴۷
مجموعه داستان «کلاغ» نوشتهی «فرشتهی نوبخت» از سوی نشر چشمه منتشر شد.
به گزارش هنرنیوز، «فرشتهی نوبخت» متولد تهران است. از نوجوانی به موسیقی و سینما علاقه داشته و به گفته خود او، سر از دانشکده پرستاری و کارگاههای داستاننویسی درآورده است و اکنون در کنار دیگر فعالیتهای ادبی، نقدها و یادداشتهایش در مطبوعات منتشر میشود.
قبل ازآغاز مجموعه، در یادداشت کوتاهی با عنوان «نویسنده به روایت خودش» آمده است: «متول تهرانم. شهری با شبهای دوست داشتنی و رئزهای دیوانه... میگویند در یک بعدازظهر پاییزی، وقتی دیگر افتاب از رمق افتاده بود، به دنیا آمدهام... پاییز... پاییز... پاییز...پس پاییز سهم من است از همهی فصلها که از همهی کارهای دنیا، سفر کردن را دوست دارم و از همهی انواع بیان احساسات، نوشتن و موسیقی را و مخصوصا کلام و سکوتی را که در هر دو آنهاست و از همهی موجودات، پرندهها را و بیشتر از همه «کلاغ»... »
«کلاغ» دومین مجموعه داستانی است که این نویسنده به چاپ رسانده و آن طور که خود میگوید: «اما کلاغ... داستان تجربههای من در شکل روابط آدمهاست که وقتی مینوشتمشان لابهلای کلمهها، جملهها و پاراگرافها، به دنبال تکههای گمشدهی خودم بودم. تکههایی که شاید یک روزی، یک جایی گمشان کردهام.»
«نوبخت» داستانهای این مجموعه را طی دو سال اخیر نوشته است و داستانها مضامینی چون عشق، دروغ، تنهایی وسوء اعتماد و...دارند که گاه خواننده را به تفکر وا میدارند تا درباره روابط خود نیز کمی تأمل کند. همچنین، انتخاب نام «کلاغ» را به خاطر رمز آلود و وهمانگیز بودن فضای داستانهایش، مناسب میداند.
داستان کلیدها درباره مادری است که مدام صدای آشنایان و اطرافیاناش را از پشت در و دیوارها و کانال کولر و جاهای دیگر میشنود و میگوید آنها برای یافتن کلیدهای صندوقی که در آن طلا و جواهرات و سند خانهاش را نگه میدارد توطئه میکنند و باهم پچپچ میکنند، این زن شبها خواب ندارد و مدام در همین خیال است. اما در آخر داستان آگاه میشویم که او بیمار است و از او مراقبت میکنند.
در داستان بیستویک، شاهد زنی هستیم که خسته و پریشان وارد آسانسور میشود و از همکف تا طبقه بیستویک، تکرار و اهمیت حضور عدد بیستویک در طول زندگیاش را مرور میکند، تکرارهایی چون ازدواج در بیستویک سالگی در بیستویکمین روز زمستان با بیستویکمین مرد زندگیاش، زندگی در طبقهی بیستویکم آپارتمان مجتمعی و بیستویکمین ماه یا روز دیگر.
او تصمیم دارد با پختن یک غذای مناسب به روابط سرد با همسرش پایان بخشد و همسرش را نسبت به خودش دلگرم کند. همچنین با ورود یک زوج شیک پوش و معطر به آسانسور به تغییر ظاهر و زیباییاش نیز فکر میکند. بعد از رسیدن به طبقه بیستویک بیشتر از یک ساعت برای پختن غذا زمان ندارد. کارهایش راسراسیمه انجام میدهد، با محل کار همسرش تماس میگیرد اما میگویند: «تشریف نیاوردهاند از صبح!...» و تلفن همراهش نیز خاموش است. درهمین حین آونگ ساعت بیستویک بار به صدا درمیآید.
در قسمتی از داستان «بهشت کوچک»، که بلندترین داستان مجموعه است میخوانیم: «اما راستی چه میشد اگر همه آنچه مینویسم رنگ واقعیت و حقیقت به خود میگرفت. همانطور که ادمها سر از قصههایمان درمیآوردند، قصهها نیز سر از زندگی ما درآورند. شاید اینطوری تحمل بار سنگین زندگی راحتتر بود.»
داستانهای راز، جایی دیگر، سفر، صندلها و ته سیگارهای ماتیکی، کوه سنگی، اردکهای چاق و مدادهای عاشق، وقتی باران میبارد، بنویس عشق، ماه گرفته دیگر داستانهای این مجموعه را تشکیل میدهند.
مجموعه داستان «کلاغ»، اثر «فرشته نوبخت» متشکل از دوازده داستان است و در تابستان سال 90 توسط نشر چشمه در 161 صفحه و قیمت 4200 تومان منتشر شده است.