به گزارش خبرنگار هنرنیوز؛ نشست نقد و بررسی فیلم و رمان «مرد سوم» با حضور «محمدعلی سجادی» فیلمنامه نویس و کارگردان سینما ، «فرزین شیرزادی» منتقد و داستان نویس در سرای داستان بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان برگزار شد.
در این نشست فرزین شیرزادی داستان نویس اظهارداشت: خوشبختانه ترجمه «محسن آزرم» از رمان «مرد سوم» نوشته «گراهام گرین» خوب و تحسین برانگیزبوده است و به توصیفهای شاعرانه، زیبا و موجز» اشاره شده است. چرا که گرین موجز اما رسا مینویسد و همین نحوه نگارش را در کتاب «ضیافت» او هم شاهد بودیم. در واقع الگوی حاکم بر رمانهای گرین که با ژانر پلیسی جنایی نوشته میشوند، اینگونه است که در ابتدا ما با یک مسئله مجهول رو به رو میشویم که تبدیل به معما شده و وقتی این اتفاق افتاد، وی به سمت حل معما میرود.
وی افزود: گراهام گرین به مذهب کاتولیک دلبستگی داشت و اعتقادات مذهبی برای او در حوزه شخصیاش بسیار برجسته و مهم است اما در عرصه هنر هیچ گاه به شکل مستقیم سنگ کاتولیک بودنش را به سینه نمیزند.در واقع یک نوع طبقهبندی کلی در حوزه ادبیات آثار داستانی به داستانهای موقعیت و شخصیت تقسیم بندی می شود و نویسندگان شاخصی در هر دو شاخه سینما وادبیات وحجود دارد.
این داستان نویس تصریح کرد: در حوزه داستانهای موقعیت باید از فرانتس کافکا یاد کرد که حتی اسامی برخی از کتابهای و نیز شخصیتهای اصلی آثار او با موقعیتها تعریف میشود چرا که او اساساً معتقد است این موقعیتها هستند که انسانها را خلق میکنند و در حوزه داستان شخصیت هم باید از فئودور داستایفسکی یاد کرد که با خلق آثاری مانند «جنایت و مکافات» و «برادران کارامازوف» نام خود را در این عرصه به ثبت رسانده است. اگر نتوانیم بگوییم «مرد سوم» گراهام گرین رمان شخصیت است اما سنگینی آن را دارد.
درادامه این نشست «محمدعلی سجادی» فیلمساز وفیلمنامه نویس سینما عنوان داشت: برخی آثار اقتباسی سینما برگرفته از واقعیتهای اجتماعی است و آثاری هم وجود دارند که از ادبیات داستانی سرچشمه می گیرند .به عنوان مثال من فیلم های سینمایی «جنایت» بر اساس رمانی از «داستایفسکی» و «مهره» براساس رمانی از «کارل چاپک» به شکل اقتباسی و برگرفته از ادبیات ساختم.
وی افزود: رمان «مرد سوم» ساخته «کارول رید» پس از نگارش فیلمنامه آن و نیز ساخت فیلم آن، نوشته و منتشر شده و میتوان گفت در این آثار به جز تفاوتها در برخی فضاها که مثلاً در یکی برف میبارد و در دیگری نه، شاهد یک اقتباس وفادارانه هستیم. تاجایی که فیلم سینمایی «مرد سوم» را فقط از طریق یک دیالوگ میشود فهمید؛ بورژواها خشونتهای بسیاری را در ایتالیا انجام دادند اما از دل آن میکل آنژ و داوینچی درآمد اما در سوئیس یک ساعت خرس نشان درآمد.
این فیلمساز تصریح کرد: پیچیدگی های زیادی در رمان «مرد سوم» و شخصیتهای آن وجود دارد و من به عنوان کسی که ۳۰ سال است فیلمهای معمایی میسازد، معتقدم گرین از ادبیات پلیسی برای نوعی رازوارگی استفاده کرده است و در «مرد سوم» مهم این است که ما با یک زبان اکسپرسیونیستی برون گرا رو به رو هستیم اما موسیقی درجه یک «کاراس» لحن ذات اثر را بیان میکند.
وی با اشاره به دیالوگ «سخت نگیرید، میگذرد» خاطرنشان کرد: بسیای از مسائل را در فیلم «پاریس، تگزاس» هم میبینیم البته شباهتهایی میان «مرد سوم» و «کازابلانکا» وجود دارد. اما معتقدم که فیلم «کازابلانکا» یکی از زیباترین عاشقانههای تاریخ سینما است، و زمینه هر دو فیلم یکی است اما رویکردها یکسان نیست ؛ مرد سوم عاشقانه نیست اما کازابلانکا عمیقاً عاشقانه و دارای درامی عاشقانه، غرورانگیز و تلخ است.