با
ساسان صولتی و
معصومه بابانیا نوری زوج بیابانگرد ایران به گفت و گو نشستیم.
بیابان با کویر چه تفاوتی دارد؟
یک پنجم خشکیهای زمین بیابان است. رایجترین تعاریف را کوپن در سال ۱۹۱۰ ارائه کرده است که بیابان جایی است که میانگین بارش سالانهاش کمتر از۲۵۰ میلیلیتراست. بزرگترین بیابان جهان در شمال آفریقا به نام ساهارا است که با ۹ میلیون و ۴۰۰ متر مربع بیش از ۵ برابر ایران (یک میلیون و ۶۴۸ هزار و ۱۹۵ کیلومتر مربع) مساحت دارد.
اما کویر از دیدگاههای مختلفی تعریف شده است. برخی آن را چالههای نمکی میدانند که به سبب خشک شدن دریاها پدید آمدند و چون کویرهای ایران در نواحی خشک اتفاق افتاده تمایزشان سخت میشود. اما مردم این مناطق جایی که شورهزار باشد را کویر و جایی را که خشک و کمباران و دارای پوشش گیاهی کمی است بیابان میگویند.
ریگزار چه تعریفی دارد؟
ریگزار هم تودههای عظیم ماسهای به عرض چندین کیلومتر و طول دهها کیلومتر در سطح دشتهای نواحی بیابانی است که عربها به این توده بزرگ ماسهای عِرق میگویند مانند عارق شرقی و غربی الجزایر. در ایران به این سلسلههای عظیم ماسهای ریگ(ریق) میگویند. به عنوان مثال ریگ شتران واقع در بین یزد و طبس ریگ دُهُلی واقع در جنوب شرق بیابان لوت (منطقه نر، شیر سر راه سمسور)، ریگ جن واقع در دشت کویر و غیره ... و خلاصه مهمترین و بزرگترین ریگ ایران در شرق بیابان لوت مساحتی به طول ۱۶۲ کیلومتر و عرض ۵۲ کیلومتر را اشغال کرده و ارتفاع هرم آن به ۴۷۵ متر میرسد.
ریگ لوت مساحتی تقریباً اندازه تهران دارد. بلندترین ریگ دنیا که خیلیها فکر میکنند در نامبیا است همین ریگ یلان یا ریگ لوت است.
آیا میتوان از این کویرها و بیابانها به عنوان جاذبه گردشگری یاد کرد؟
خیلی از افراد گمان میکنند مهمترین جاذبهی گردشگری ایران جنگلهای شمال یا حتا کوههای ایران است اما نمیدانند که مهمترین جاذبهی طبیعی ایران برای گردشگران اروپایی کویر است.
ما چندین پدیده زیبا در کویر داریم یکی ریگزارها یا تپههای ماسهای که معمولا به اسم کویر شناخته میشود که صحیح نیست. دق هم معمولا پدیدهای است که با سفت شدن زمین شکل میگیرد. دق به سرزمینهای نسبتا همواری گفته میشود كه رودخانهای در آن جریان دارد و بدلیل شیب ناچیز وكم، رسوبات ریز دانه در آنها تهنشین میشوند و اشكال نسبتا مسطح و همواری به رنگهای روشن را بوجود میآورند كه به آن دق گویند. دق ها خاص نواحی خشكند و شوری كمی دارند. مشهورترین دقهای ایران، دق كبوترخان رفسنجان است كه قابلیت نفوذ پذیری كمی دارد و كمبود نمك مانع از تشكیل زمینهای كویری شده است. هنوز دلایل علمی شکلگیری دقها مشخص نیست. دقها اینقدر سفت و محکم هستند که میتوانند برای فرود هواپیما استفاده شوند.
کلوتها که واژه علمی آن یاردانگ است به تپههای رسی و رشته دالانهای موازی میگویند که در اثر فرسایش آب و باد شکل میگیرد در ایران در غرب بیابان لوت کلوتها، منطقهای به عرض ۸۰ کیلومتر وطول ۱۴۵ کیلومتر در کرمان و در گستره کویر لوت که سومین عرصه بزرگ جهان است را فرا گرفتهاند که بسیار دیدنی است . ارتفاع کُلُوتها گاهی از دویست متر هم بیشتر است.سراسر این منطقه بسیار وسیع به کلی فاقد گیاه است. یک چنین عوارضی در هیچیک از بیابانهای دنیا دیده نمیشود و بنابراین بینظیر است. هر کسی یک بار باید در ایران دماوند را صعود کند و اگر بخت هم با او یار بود کویرهای لوت را ببیند.
آیا تبلیغات خاصی در این زمینه انجام میشود؟
تبلیغات خاصی برای جذب گردشگران خارجی در بیابانهای ایران وجود ندارد. حتا آدمهایی را میشناسم که اهل سافاری و فورویل هستند و تا کنون نمیدانستند در ایران چنین بیابانهایی هست و برای انجام این ورزش و تجربه این هیجانات به کشورهای حاشیه خلیج فارس میرفتند.
معروفترین دقهای ایران کدامند؟
معروفترین دقها یکی دق سرخ نزدیک اردستان و دیگری دق پترگان نزدیک افغانستان در استان خراسان جنوبی است. در دق پترگان به صورت پراکنده درختچههای تاغ و گز میروید. در این دق رد پاهای حیوانات بزرگجثهای یافت میشود که حدود ۵۰ میلیون سال پیش میزیستهاند. دق بیرک و دق رباط نزدیک روستای کویری سه قلعه سرایان است.
هرچند خیلی اهل فورویل نیستم اما هر وقت از خاکی وارد دق صاف میشوی میتوانی با سرعت ۱۲۰ کیلومتر با ماشینت برانی بدون آن که کوچکترین دغدغهای داشته باشی.
آیا خاطرهای هم از بیابانهای ایران و مردم کویر به یاد دارید؟
۶:۳۰ صبح فروردین رسیدیم سه قلعه تا از دقها دیدن کنیم. یکی از محلیها با ما راهی شد آن هم روز اول فروردین! هم دق و کویر را دیدیم هم زاغ بور را. مهمانوازی کویریها مثالزدنیاست. مهمان در دل مردم بیابان حرمت خاصی دارد مخصوصاً آنها که کمتر کسی به مناطقشان رفت و آمد میکند، مهمان برایشان غنیمت و یک هدیه است. برای همین به طرز بینظیری مهمان نوازی میکنند.
یکبار هم به ریگ زرین رفته بودیم. به یکی از محلیها گفتیم بیا به ما این منطقه را نشان بده گفت نمیتوانم، کار دارم. به هر ترتیبی بود رفتیم و شب برگشتیم. به خاطر این که میخواستیم صبح زود به یک سمت دیگر حرکت کنیم تصمیم گرفتیم شب را در مسجد بگذرانیم. از بالکن همان آقا ما را دیده بود و زمانی که ما رفته بودیم سراغ کلید مسجد را بگیریم دنبالمان با ماشین راه افتاد. اصرار که حتما شب را باید در خانهی او بگذرانیم. و شب را آنجا گذرانیدم و در یک چشم برهم زدنی هر آنچه داشتند از خربزه و دوغ، کشک و... را آوردند و بعد خودش و خانوادهاش لباس پوشیدند که از خانه خارج شوند. گفتیم کجا میروید؟ گفتند میخواهیم شما راحت باشید. بالاخره آنها ماندند و ما هم آن شب در کنار آنها بودیم.احساس کردیم اگر برویم گویی آنها چیزی را از دست دادهاند و این همه محبت واقعاً عجیب بود و تنها از دل کویریان برمیآمد.