گذری بر هنرهای مدرن؛
نابودی مرزها، پیامد مدرنیته هنری
هنر مدرن به سبب نفوذ در قرن اخیر به موضوعی حیاتی در هنر معاصر بدل شده است و به همین سبب بررسی آن لازم به نظر می رسد.
تاريخ : سه شنبه ۲۷ فروردين ۱۳۹۲ ساعت ۱۲:۱۱
حجم زیادی از هنرهایی که امروز آنها را میشناسیم، ریشه در مدرنیته دارند. پیش از این هنرها به سبب مرزبندیهای مشخص و خصلتهای تفکیک شده، به تعداد انگشتشماری محدود میشدند. اما تمامی تعریفهای هنری با ورود مدرنیته به تفکر انسان سده بیستمی بر هم ریخت. انسان معاصر، مانند گذشتگان خود در اعصار مختلف، دیگر برای بیان هنری قائل به مرز مشخص نبود. چرا که تعریف هنر در جهان مدرن همان تعریفی نبود که هنرمندان رنسانس و گوتیک و باروک و روکوکو از هنر داشتند. هنر مدرن زائیده ساختار شکنی علیه گونه بیان هنری بود. هنری که آرمانهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی را از هنر میزدود و تنها هدف آن را بیان هنری عنوان میکرد. در حقیقت هنر مدرن، نوعی هنر مستقل به حساب میآمد و با تعریف جدید؛ امکان هر گونه اختلاط هنرها را امکانپذیر میکرد. میتوان گفت هنر مدرن، مفاهیم هنری شناخته شده به سادگی در هم ریخت. علی رامین در مقدمه کتاب هنر مدرن در این باره مینویسد: «هنرمند تجسمی قرن بیستم صرفا به تغییرات سَبکی بسنده نمی کند و ضمن استفاده از ابزار و مواد و مصالح سنتی، مواد و مصالح و ابزار تازه ای را در رشته ی خود به کار میگیرد.حاصل این امر نه تنها تغییرات سَبکی بلکه دگرگون سازی مفهوم نقاشی و مجسمه سازی و تعریف متعارف آنهاست.»
این تغییر چندان هم در دسترس و سهلالوصول نبود. ساختارشکنی در غالبهایی که قرنها و هزارههای متمادی با چارچوبهای مشخص هویت یافته بودند؛ به ندرت اما با سرعتی بی سابقه در سیر هنر اتفاق افتاد. گرچه نخستین گام این هنر، نهار در سبزهزار ادوارد مانه بود؛ اما رشد این هنر تا بدانجا سرعت یافت که یک توالت - مارسل دوشان در نیویورک در سال1917یک توالت دیواری مردانه ساخته ی کارخانه ی Mott را با امضای"R.Mott" به یک نمایشگاه فرستاد. این نمایشگاه قرار بود که درش به روی هر شرکت کننده ی علاقه مندی گشوده باشد، ولی کمیته نمایش نتوانست این شئ را بپذیرد. در فضای نمایشگاه باقی ماند ولی رویش را پوشاندند- نیز به عنوان اثر هنری معرفی شد! البته این تغییر تا مدتها با مخالفت و مقاومت روبرو شد؛ اما باید گفت که زندگی در جهان مدرن پس از مدت کوتاهی انسان را به پذیرش این گونه هنری متقاعد کرد.
موج هنر مدرن برای جهان هنر ارمغان دیگری نیز داشت. ویژگی بارزی که میتوانیم آن را خصلت چالشگری، طغیانگری، پرخاشگری، گزندگی و در تعدیل شده ترین حالت آن، نقدکنندگی هنر مدرن بنامیم. هنر مدرن دربر دارنده هیچیک از خصایص هنری پیش از خود نیست. بر خلاف جهان آرمانی نقاشیهای رنسانس، معنویت بی پروای هنر گوتیک، لذتگرایی هنر باروک، و اشرافیت آشکار هنر روکوکو، این هنر نه بازنمایی عظمت را در پیش گرفت و نه خصلت ستایش گری را در خویش تقویت کرد. ویژگی نقادانه هنر مدرن را که میتوان آن را برگرفته از اعتقادات فیلسوفانی چون نیچه و فروید دانست چنان تاثیری در هنر مدرن گذاشت، که بنیانهای مستحکم هزارانساله آنها را برچید و ملغمهای از دغدغههای انسان معاصر را در ظرف آنها ریخت.
در این باره شاید بتوان از اثر هنری مشمئز کننده دوشان کمک گرفت. در واقع دوشان در خلق اثرش به ارتباط میان هنرمند، اثر هنریريال و مخاطب تغییری ساختاری پدید آورد. دوشان تنها محصول خود را انتخاب کرد. او بر این نکته تاکید میکند که مهم نیست اثر هنری از چه ابزاری برای بیان و نمایش بهره میگیرد و در این راستا استفاده از یک اثر از میان تولید انبوه صنعتی را مجاز میشمارد. در این راستا تعبیر هنری که در پس اثر نهفته اهمیت مییابد و تازگی آن معیار ارزشگذاریاش میشود.
به همینسبب است که مرزهای هنری در هم میریزد و هنرهای گوناگون برای تجسم یک مفهوم به کمک هم میآیند. چراکه گونه هنری دیگر موضوع مورد بحث نیست. همه چیز به سوژه ای باز میگردد که هنرمند در صدد بیان آن است.
مینا عبدی
این روند گرچه عمر دراز ندارد، اما پیکره هنری را دگرگون کرد و باورها را از اثر هنری دچار واژگونی ساخت. ابزار هنری را وسعت بخشید و شاید بتوان در یک واژه ارمغان آن را برای هنرمند معاصر، «برونگرایی بیشرمان» عنوان کرد!