به گزارش خبرنگار هنرنیوز ، عصر روز گذشته و همزمان با اربعین تشییع با شکوه ۱۷۵ شهید غواص«،فرهنگسرای رازی» ویژه برنامه ای به نام شب شعر « اربعین دریا» را با حضور شاعرانی همچون علیرضا قزوه ، سعید بیابانکی ، مصطفی محد ثی خراسانی ، محسن عرب خالقی، حامد عسگری ، میلاد عرفان پور، محمد حسن جمشیدی و عبدالرضا نور پور و با حضور جمع کثیری از علاقه مندان به شعر و شاعری برگزار گردید که مورد استقبال پرشور حاضرین در این جلسه قرار گرفت.
بنا به این گزارش«محمود حبیبی کسبی» مجری – شاعراین جلسه با اشاره به «علیرضا قزوه» شاعر پیشکسوت و مدیر مركز آفرینشهای ادبی حوزه هنری گفت: در مدت چهل روزی که از بازگشت شهدای غواص به وطن می گذرد. شعرای زیادی در این مورد شعرهای زیادی سرودند اما یکی از شعرایی که در این مدت، هم در برگذاری شب شعرها و هم در مورد ارادت به شهدای غواص؛ سرمداری و پیشقراولی کرد کسی به جز دکتر علیرضا قزوه نبود و از وی دعوت کرد که ابیاتی از سروده های خود را برای حاضرین قرائت کند.
قزوه با اشاره به مصرعی که در پوستر این برنامه با این مضمون نوشته شده است « این ماهی فتاده به دریای خون که هست» این مصرع محتشم را انتخاب شایسته ای برای پوستر این برنامه که شهدای غواص را به واقعه کربلا مرتبط می کند دانست و ادامه داد: ماجرای کربلا را ۷۲ نفر کلید زدند و هر سال که از این ماجرا می گذرد،موج بیشتری از این واقعه ، دنیا را در بر می گیرد به گونه ای که بعضی از انقلاب ها بر اساس کربلا شکل می گیرد که یک نمونه آن « انقلاب مردم هند» است که گاندی گفته است من از امام حسین(ع) الهام گرفتم یا وقوع انقلاب اسلامی ایران که بر پایه پیروی از حضرت امام حسین(ع) بوده است.
آمدن شهدای غواص دارای پیام بود
این شاعر کشورمان تصریح کرد: آمدن شهدای غواص در روزهایی که کشور در حال مذاکرات هسته ای با دنیای غرب بود دارای پیام خاصی بود که امیدوارم همه ما این پیام را دریافت کرده باشیم.
نباید تصور کنیم چون با امریکا مذاکره کردیم همه چیز تمام شده
قزوه با اشاره به صلح امام حسن(ع) یاد آور شد: امام حسن(ع) با آن عظمتش صلح کرد اما آیا معاویه و یزد از کارهای خودشان دست کشیدند؟ واقعا انتظار خیلی عجیبی است که ما فکر کنید ۱۰ یا ۲۰ سال دیگر هم، ما این آرامشی را که اکنون داریم خواهیم داشت. بی شک، فرزندان ما باید تاوان این صلح را بدهند و اینگونه نیست که تصور کنیم چون با امریکا صلح کردیم همه چیز تمام شده است!
وی گفت: امریکا این روزها هنوز هم در حال تهدید ایران است و این نشان می دهد که آنان با منطق وازد مذاکره نشده اند و بی جهت نیست که ایران را تهدید می کند. لذا آمدن شهدای غواص دارای پیام بود و من معتقدم شهدای غواص تاثیر خودشان را بر ملت ایران گذاشتند.
دیدیم کسانی که با امریکا قهوه خوردند چه برسرشان آمد
این شاعر پیشکسوت تاکید کرد: اگر فکر کنیم راه شهدا تمام شده است و دیگر نیازی به این اسطوره ها نداریم کار اشتباهی است. تاریخ این موضوع را نشان داده و مقابل چشمان ما ، مصداق های زیادی وجود دارد مثلا دیدیم با وجودی که آقای محمد مُرسی و وزیر خارجه اش با سفیر امریکا قهوه می خوردند اما بعد چه بر سرآنان آمد؟ امریکایی قابل اعتماد نیستند.
به گفته وی بهترین و سعادتمندترین مسیر زندگی پیروی از راه امام حسین(ع) و ائمه اطهار است و راه کنونی ملت ایران نیز همین راه است.
یکصد و هفتاد و پنج، ماهی اروند
علیرضا قزوه آنگاه برخی از ابیات خود را که در مورد شهدای غواص سروده بود قرائت کرد:
« دلت خونی ، لباست پاره پاره
خودت ماهی و چشمونت ستاره
نمی دونم کجایِ قبرت
اما الهی نور بر قبرت بباره
ستاره آسمون، نون آورم رفت
ستاره آسمون، تاج سرُم رفت
همین دیروز اینجا کربلا بود
هنوز قاسم نیومده اکبرُم رفت
ستارهِ آسمون، از من جدا شد
ستارهِ آسمون ، مرغ هوا شد
تموم نحش او خاکستری بود
که اون هم رفت و خاک کربلا شد
ستارهِ آسمون، چشماش و بسته
کنارم با تن خونین نشسته
ستارهِ آسمون، چشماتو وا کن
به قربونت چرا بالت شکسته؟
یکصد و هفتاد و پنج، آینه بودند
یکصد و هفتاد و پنج، پنجره لبخند
یکصد و هفتاد و پنج، ماهی اروند
بسته همه دستِ شان به رشته ی پیوند
یکصد و هفتاد و پنج، کوه دماوند .......
بسته مبین دستِ شان ، پرنده ترینند
آینه های شهید کشور دینند
اهل جنونند اهل بیت یقینن
کاش رفقیان که والیان امینند
این همه دستان باز را نفروشند......
وای که هر کدخدا شده است خداوند
آمده اند از مسیر شام قریبان
طبل زنان بگو ببارد باران
گریه کنید ای درختان خیابان
یکصد و هفتاد و پنج، ماه درخشان
یکصد و هفتاد و پنج ، یوسف دربند
آن چشم پُر از ستاره برمی گردد
«مصطفی محدثی خراسانی» شاعر دیگری بود که چند ربایی و یک چهار پاره در قالب ترانه رابه یاد شهدای غواص سروده بود.
وی شهدای غواص و بازگشت آنان را همچون نسیمی از سوی دوران دفاع مقدس به فضای کنونی کشور دانست و گفت: البته ما ظرفیتی بیشتر از آن نداشتیم که از آن فضا بیشتر از آن استفاده کنیم و سپس به قرائت ابیات خود پرداخت و گفت:
« آن چشم پُر از ستاره برمی گردد
آن منتظر اشاره برمی گردد
رفته است ولی به چشم خود دیدی
یک روز دلم دوباره بر می گردد
از چنبره نفس رسته بودند آنها
بُت ها ، همه را شکسته بودند آنها
پرواز شدند و پَر گشودند به عرش
هر چند که دست بسته بودند آنان ....»
یک عمر با عکسات صحبت کرد
« محمد حسن جمشیدی» دیگر شاعر حاضر در این شب شعر ، سروده اش را به خانواده های شهدای غواص تقدیم کرد:
«هرجا که اسم تو وسط اومد
رفت و یه گوشه با تو خلوت کرد
دنیاش قد قاب عکست بود
یک عمر با عکسات صحبت کرد
می گفت بچه م تازه دوماده
رختای دومادی واست آورد
امسال دیگه جشن می گیریم
اینجا همیشه بغض شو می خورد
مادر کنار دار قالی مُرد
از بس گره روی گره پژمرد
از هشت سال جنگ تحمیلی
مادر تمام هشت سال را مُرد
حالا خبر دادند که برگشتی
حالِ تموم شهر آشوبه
سی ساله رفتی دیر برگشتی ...»
سی سال اگه چو عمر کمی نیست بی گمان
«عبدالرضا نورپور» یکی دیگر از شعرای حاضر در جلسه ، یک شعر کوتاه و یک غزل با مضمون اربعین را سرود:
« مانند ابرهای بهار اشک ریخت
مانند ابرهای بهار بی قرار بود
سی سال اگه چو عمر کمی نیست بی گمان
این بهترین هدیه آن انتظار بود...»
زخاک تيره ولي استخوان در آورديم
«سعید بیابانکی» دیگر شاعری بود که در جمع شاعران حضور داشت و او همان شاعری بود که به گفته مجری برنامه ، به هنگام قرائت این شعر در محضر مقام معظم رهبری ، مورد تفقد و توجه ایشان قرار گرفت.این شاعر شعر « میان خاک سر از آسمان در آوردیم » را که در محضر رهبری قرائت کرده بود سرود و سپس دو شعر کوتاه دیگر نیز به یاد شهدای غواص برای حاضرین قرائت کرد:
«میان خاک سر از آسمان در آورديم
چقدر قُمري بي آشيان در آورديم
وجب وجب تن اين خاک مرده را کنديم
چقدر خاطره ي نيمه جان در آورديم
چقدر چفيه و پوتين و مُهر و انگشتر
چقدر آينه و شمعدان در آورديم
لبان سوخته ات را شبانه از دل خاک
دُرست مُوسم خرما پزان در آورديم
به زير خاک به خاکستري رضا بوديم
عجيب بود که آتشفشان در آورديم
به حيرتيم که اي خاک پير با برکت
چقدر از دل سنگت جوان در آورديم
چقدر خيره به دنبال ارغوان گشتيم
زخاک تيره ولي استخوان در آورديم
شما حماسه سروديد و ما به نام شما
فقط ترانه سروديم - نان در آورديم -
براي اين که بگوييم با شما بوديم
چقدر از خودمان داستان در آورديم
و آب هاي جهان تا از آسياب افتاد
قلم به دست شديم و زبان در آورديم»
سعید بیابانکی سپس دو سروده خود را اینگونه شروع کرد:
« نوزده سال مثل برق گذشت
نوزده سال از نیامدنت
کوچه مشتاق گامهایت ماند
خانه چشم انتظار در زدنت
مثل اینکه همین پریشب بود آمدی با پسرعموهایت
خنده هایت درست یادم هست
بس که آشفته بود موهایت ...»
« دُورتا دُور حوضِ خانه ما
پوکه های گلوله گُل داده است
پوکه های گلوله را آری ،
پدر از آسمان فرستاده است
عید آن سال هر چه گلدان بود
گل نداد و گلوله باران شد
پدرم رفت و بعد هشت بهار
پوکه های گلوله ، گلدان شد...»
از لابه لای خاک، مروارید پیدا شد
«محسن عرب خالقی» هم به یاد شهدای غواص شعری با این مضمون سرود:
« تا آفتاب عاشقی تابید پیدا شد
یک شب ۱۷۰ تا خورشید پیدا شد
دنبال پوتینی ، پلاکی ، چفیه ای بودند
از لابه لای خاک، مروارید پیدا شد...
شاید این روز آخر است
منم من که در بند هر چه جز کفنم
هرچه شیطان تعارفم کرده
نشده دست رد به آن بزنم
من درآینه دیدم که شده است
مرگ نزدیکتر ز پیراهنم
هیچ دنیا به من نمی آید
این قبا زار می زند به تنم
خیزران حرف حق زدم
باید بزنی چند بار به دهنم ...»
به سیل اشک می شوئیم راه کاروانها را
«میلاد عرفان پور» هم که یکی دیگر از شاعران حاضر در شب شعر «اربعین دریا» بود غزلی را به یاد عزیزان شهدای غواص به این شرح سرود:
« به سیل اشک می شوئیم راه کاروانها را
هنوز از جبهه می آرند تابوت جوانها را
امان از این چُنین سوزی که در داغ عزیزان است
امان از این چُنین داغی که می بُرد امان ها را
به ما با چشم و ابرو گفته بودند از چنین روزی
دریغا دیر فهمیدیم آن خط و نشان ها را
به دنبال جوانِ خوش قد و بالای خود بودیم
غریبانه ولی بُردیم با خود استخوان ها را...»
بیشترین اشعار در مورد شهدای غواص سروده شده
محمود حبیبی کسبی مجری – شاعر این جلسه گفت: شاید هیچ اتفاقی بعد از دفاع مقدس به این قوت و وسعت نتوانسته بود جامعه ما را تحت تاثیر خود قرار بدهد به طوری که در کمترین فاصله زمانی ، این همه شعر برای یک واقعه سروده شود این درحالی است که هنوز هم، شعرا در این مورد درحال شعر گفتن هستند.
به گزارش خبرنگار ما ، آخرین شاعری که سروده خود را در این شب شعر سرود «حامد عسگری» بود که ترانه ای را به یاد ۱۷۵ شهید غواص بدین شرح قرائت کرد :
گمونم این پسر غواص می شه
«ننه ش می گفت بُوآش قُنداقشو دید
رو بازوش دست کشید مثل همیشه
می گفت دستاش مثل بال نهنگه
گمونم این پسر غواص می شه
ننه ش می گفت همش نزدیک شط بود
می ترسیدُم که دور شه از کنارم
به مو می گفت ننه می خوام بزرگ شم ....
ننه ش می گفت جوون برگ سِدرُم
مثل مرغابی های خسته برگشت
شبی که کربلای چهار لو رفت
یک گردان زد به خط ، یک دسته برگشت...»
بنا به این گزارش ، مراسم پایانی شب شعر« اربعین دریا» امضای تمامی شاعران حاضر درجلسه زیر تابلوی پوستر این برنامه بود.