کوروش بزرگ‌ترین جهان‌گشای تاریخ است
سیاست کوروش،
کوروش بزرگ‌ترین جهان‌گشای تاریخ است
تا پیش از کوروش جهانی متکثّر، با کشورهایی همسایه و محدود که با نظم‌ها و قاعده‌های درونیِ متفاوتی اداره می‌شدند، سرمشق غالب سیاستِ حاکم بر جهان بود. اما پس از ظهور کوروش، امکان یکپارچه کردن تمام سرزمین‌ها و فرمان راندن بر کل جهان طرح شد.
 
تاريخ : دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۲ ساعت ۱۶:۰۱
از سال‌های گذشته، برخی مردم هفتم آبان‌ماه را «روز تولد کوروش» می‌دانستند. در حالی که به گفته‌ی بعضی پژوهشگران و براساس تحقیقات انجام‌شده، در این روز، سرزمین بابل به‌دست کوروش گشوده و ایران از بعد سیاسی یکپارچه شد.

به‌مناسبت فرارسیدن هفتم آبان‌ماه، شروین وکیلی - جامعه‌شناس و پژوهشگر تاریخ - در یادداشتی با عنوان «سیاست کوروش» جهان گشایی تاریخی کوروش را بررسی کرده است.

کوروش در سال ۵۵۹ پ. م. بر تخت نشست و در سال ۵۳۰ پ. م. درگذشت. دورهٔ سی ساله‌ای را که سلطنت کرد، به دو بخش عمده می‌توان تقسیم کرد. فاصلهٔ میان سال‌های ۵۳۹ـ۵۵۳ پ. م. به جنگ و کشورگشایی گذشت، و سال‌های پیش و پسِ آن به سازماندهی کشور و پی‌ریزی مبانی مدیریتی شاهنشاهی هخامنشی صرف شد. تقریباً تمام اطلاعات تاریخی ما دربارهٔ کوروش، به چهارده سالی مربوط می‌شود که مشغول فتح جهان بوده است. مستندات تاریخی دربارهٔ شش یا هفت سالی که پیش از شروع جهان‌گشایی و نه یا ده سالی که پس از پایان آن بر کوروش گذشته در حدِ هیچ است. 

یک دلیلِ ارج نهادن به سال‌های جهان‌گشایی کوروش، دستاورد بی‌نظیر و درخشان این سال‌هاست. کوروش در این مدت بزرگ‌ترین دولت تاریخ جهان باستان را تأسیس کرد. ۱ اگر بخواهیم دستاوردهای سیاسی یک جهان‌گشا را ارزیابی کنیم، بهترین سنجه آن است که مساحت سرزمین‌هایی را که گشوده و پس از مرگش هم‌چنان به صورت دولتی یکپارچه باقی مانده مبنا بگیریم. بر این اساس، کوروش بزرگ‌ترین جهان‌گشای تاریخ است. یعنی بیشترین مساحتی را فتح کرد که هم‌چنان تا چندین نسل بعد از خودش یکپارچگی و ثباتش را حفظ کرد. ۲ 

عظمت فتح این قلمرو بزرگ چندان چشمگیر بود که خاطرهٔ گرفتن این اقلیم پهناور در یاد‌ها باقی ماند و چگونگی نگه‌داشتنِ آن، نادیده انگاشته شد، و این موضوع اخیر بود که در جریان سال‌های فراغت از جنگ به دست کوروش انجام پذیرفت. چنین می‌نماید که بتوان بر مبنای داده‌های غیرمستقیم تصویری از کردار کوروش در این سال‌ها به دست آورد. بر مبنای آنچه گذشت، می‌توان دریافت که کوروش با جهان‌گشایان پیش و پس از خود تفاوت‌هایی بنیادی داشته است. به گمانم آنچه کوروش در نیمهٔ صلح‌آمیز فرمان‌روایی‌اش انجام داد، با وجود ثبت نشدن در منابع تاریخی، مهم‌تر و برجسته‌تر از آن ماجراهای بزرگی بوده که در آن نیمهٔ آمیخته با جنگ از سر گذراند. 

بر مبنای بازتاب شخصیت کوروش در رخدادهای تاریخی بعدی، و پایداری و نظمی که وی از خود به یادگار گذاشت، می‌توان دریافت که دستاوردهای مدیریتی و سازمانی کوروش بسیار درخشان بوده است. عظمت این دستاورد‌ها را از آن‌جا می‌توان دریافت که قلمرویی عظیم، که کل جهان شناخته‌شده برای مردم آن روزگار را در بر می‌گرفت، برای دو و نیم سده‌ به شکلی موفقیت‌آمیز با‌‌ همان قالب سازماندهی شدند. شاهدی دیگر بر این دستاورد‌ها آن است که خاطرهٔ این نظم کوروشی و تلاش برای دستیابی به آن و احیا کردنش برای دو و نیم هزاره در ایران‌زمین تداوم یافت، و بازتاب‌هایش الگوهایی بسیار متنوع و فراگیر را در کل جهان متمدن پدید آورد. 

کوروش بر این مبنا، شخصیتی تاریخ‌ساز است. یعنی می‌توان تاریخ قلمرو میانی را به دو دورهٔ پیش و پس از کوروش تقسیم کرد. تمایز اصلی این دو دوره، آن است که تا پیش از کوروش جهانی متکثّر، با کشورهایی همسایه و محدود که با نظم‌ها و قاعده‌های درونیِ متفاوتی اداره می‌شدند، سرمشق غالب سیاستِ حاکم بر جهان بود. اما پس از ظهور کوروش، امکان یکپارچه کردن تمام سرزمین‌ها و فرمان راندن بر کل جهان طرح شد. طرح این امکان تنها امری نظری و انتزاعی نبود بلکه تجربه‌ای عینی قلمداد می‌شد که با موفقیت توسط خودِ کوروش آزموده شده و به شکل چارچوبی قابل انتقال برای جانشینانش به ارث رسیده بود. بازآرایی و بازتعریف انقلابی و زیربنایی داریوش در این سرمشق غالب، هر چند دگرگونی‌های بزرگی را به دنبال داشت اما کلیت این ارثیه را حفظ کرد. بنابراین، نخستین تفاوت میان جهان پیش و پس از کوروش تفاوتی در حوزهٔ سازماندهی جامعه‌ها بود. کوروش در جهانی انباشته از پادشاهی‌های رقیب و همسایه‌زاده شد و جهانی را پشت سر خود باقی گذاشت که از یک ــ یا بعد‌تر، چند ــ شاهنشاهی عظیم تشکیل شده بود که برای چیرگی بر کل جهان تلاش می‌کردند. 

بازتاب این تحوّل را در شاخه‌های بسیاری می‌توان دنبال کرد. جهانِ پیشاکوروشی جهانی ناامن بود که روابط میان جامعه‌های همسایه با هم، و ارتباطشان با قبیله‌های کوچ‌گرد آن سوی مرز‌هایشان، بر مبنای کشمکش و نبرد دایمی استوار بود. این نبرد تا پایان عصر آشوریان، جنبه‌ای خشونت‌آمیز و علنی داشت. اما پس از سقوط نینوا، بیش از پیش، به وضعیتی دیپلماتیک و نمادین دگردیسی یافت. با وجوداین، جهان پس از کوروش از این کشمکش رهایی یافت و به جامعه‌ای متحد و در هم تنیده تبدیل شد که به سودهای مشترک خویش در زمینهٔ بازرگانی و امنیت آگاه بودند و بر این مبنا ادغام خویش در قالب یک شاهنشاهی بزرگ را می‌پذیرفتند. به عبارت دیگر، کوروش کسی بود که با تأسیس نخستین شاهنشاهیِ تاریخ سیر اندرکنش جامعه‌های همسایه با هم را متحوّل ساخت.
نتایج فراوانی بر این تحول می‌توان شمرد. کوروش در جهانی‌زاده شد که عمدتاً نانویسا بود و بخش مهمی از آن ــ مثلاً قلمرو مصر و درهٔ سند ــ به فن‌آوری آهن دسترسی نداشت. جهانی که او از خود باقی گذاشت زیر سیطرهٔ ساختاری کلان با برنامه‌ریزی‌های فراگیر قرار داشت، که این دو فنِ کلیدی را در تمام جامعه‌های تابعش ترویج می‌کرد. مردم ساکن قلمرو پارس، ناچار بودند خط را به کار بگیرند چون از ارتباط با دیوان‌سالاری عظیمی، که ابتدا خط ایلامی و بعد‌تر خط آرامی را به کار می‌گرفت، ناگزیر بودند و در عین حال از نتیجه‌های این ارتباط بهره‌مند می‌شدند. از این روست که دو سدهٔ ‌زمام‌داری هخامنشیان، تمام سرزمین‌های تابع ایشان شکلی از خط فنیقی را وام‌گیری کرده و به کار گرفتند. از خط نوبنیاد سانسکریت در درهٔ سند و شمال هند گرفته تا خط یونانی و آرامی در مرزهای غربی. 

بنابراین، کوروش در جهانی‌زاده شد که از نظر ساختار سیاسی، توزیع قدرت در جامعه‌ها، نظام فن‌آوری (به ویژه در زمینهٔ آبیاری، جاده‌سازی، خط و فلزکاری)، شیوه‌های تولید ارزش افزوده (به ویژه در زمینهٔ کشاورزی و تجارت)، امنیت شهر‌ها، و اندرکنش فرهنگی و اجتماعی جامعه‌ها، با آنچه هنگام مرگ آن را ترک می‌گفت، بسیار تفاوت داشت. پیامدهای بخش مهمی از این چرخش جامعه‌شناختی، نیاز به سده‌ها زمان داشت تا به شکلی آشکار نمود یابد. اما در‌‌ همان زمان فرآیندهایی که در ‌‌نهایت به این دگردیسی‌های بنیادی انجامید وجود داشتند و قابل مشاهده بودند.
برگرفته از کتاب زیرچاپ «کوروش رهایی‌بخش»

. Kuhrt، ۱۹۹۵: ۶۴۷.
۲. چنگیز و هیتلر مساحت‌هایی نزدیک به کوروش را فتح کردند، اما این قلمرو‌ها قبل یا بلافاصله بعد از مرگشان تجزیه شد. هرچند تجزیهٔ قلمرو چنگیز یک نسل طول کشید و دعوای اصلیمیان فرزندان خودش برخاسته بود. جهان‌گشایان دیگر مانند ناپلئون و آتیلای هون و اسکندر مساحت‌هایی کمتر را فتح کردند و پایداری قلمروشان هم به همین ترتیب اندک بود.

کد خبر: 65254
Share/Save/Bookmark