ویلیام باتلر ییتس از چهره های شاخص ادبیات قرن بیستم علاقه خاصی به ماهیگیری داشت به طوری که در نوشته ها یا شعرهایش اغلب این جمله را مینوشت: «ماهیگیری به شما شخصیت و نجابت می بخشد.»
به گزارش هنر نیوز به نقل از خبرآنلاین، روزنامه گاردین در ادامه انتخاب بهترینهای ادبیات از نگاه ابزار مورد استفاده نویسنده و یا حاضر در متن داستانهای بلند و کوتاه و مشهور و گمنام، این بار و بعد از انتخابهایی چون «بهترین تاکسینوشتها، بهترین چتریها، بهترین باغوحش نویسیها و...» بهترین ماهیگیرهای ادبی جهان را انتخاب کرده است که در ادامه میخوانید:
رابینسون کروزوئه / دانیل دفو
«رابینسون کروزوئه» اثر ارزشمند دفو در سال 1719 منتشر شد که گفته میشود اولین رمان انگلیسی است که بعد از اختراع صنعت چاپ منتشر شده است. کروزوئه بعد از اینکه کشتی اش دچار سانحه طوفان می شود در جزیرهای متروک مجبور است تنها و بدون ابزار، مایحتاج حیات خود را فراهم کند که یکی از مهمترین این کارها ماهیگیری است که غذای روزانه او را تامین میکند. او ماهیگیری را در زمان اسارت در شمال آفریقا یاد گرفته بود و این مهارت برای زنده ماندنش در آن جزیره دورافتاده به کار میآید. در بخشی از داستان میخوانیم: «من غالباً ماهی به اندازه کافی میگیرم و برای خوردن اضافی میآورم. بعضیهاشان را جلوی آفتاب خشک می کنم و بعد میخورم.» رابینسون در این جزیره متروک، بعد از ماهیگیری درصدد شکار دولفین است.
قضاوت عجولانه /ویلیام ورد زورث
ویلیام ورد زورث، شاعر بزرگ انگلیسی قرن نوزدهم میلادی سبک رمانتیک است که همراه با ساموئل تیلر کالریج با انتشار مشترک «لیریکال بالد» در سال ۱۷۹۸ به شروع دوران رمانتیک در ادبیات انگلیسی کمک کردند. مهمترین اثر وردزورث را عموما پیش درآمد میدانند، شعری زندگینامهوار از دوران جوانیاش که چندین بار توسط شاعر بازبینی و بسط داده شد؛ این اثر بعد از مرگ وی چاپ و عنوان گذاری شد و پیش از آن به شعر «خطاب به کالریج» معروف بود.
وردزورث از ۱۸۴۳ تا زمان مرگش ۱۸۵۰ ملک الشعراء انگلستان نام گرفته بود. در بخشی از این کتاب شعر می خوانیم: «شاعر همراه دوستانش در حال قدم زدن هستند که با مردی عجیب روبرو می شوند که در میان گندم زار و هنگام برداشت محصول، مشغول ماهیگیری است. در کنار دریاچه ورزش ماهیگیری خوب است ولی این زمان برداشت محصول است. کمی که نزدیک تر می شوند با مردی لاغر و نحیف روبرو می شوند که گونه هایش در هم رفته و لبهایش خشک و ترک خورده است. او ورزش نمی کند، ماهیگیری میکند، زیرا گرسنه است...»
ماهیگیر / ویلیام باتلر ییتس
ویلیام باتلر ییتس، یکی از بزرگترین شاعران و نمایشنامه نویسان ایرلندی است که علاقهاش به علوم طبیعی و ادبیات وحشت، باعث شهرت او و در نهایت دریافت جایزه ادبی نوبل از سوی او شد. ویلیام باتلر ییتس را یکی از چهره های شاخص ادبیات قرن بیستم خطاب می کنند. او علاقه خاصی به ماهیگیری داشت به طوری که در نوشته ها یا شعرهایش اغلب این جمله را مینوشت: «ماهیگیری به شما شخصیت و نجابت می بخشد.»
ییتس در خاطراتش درباره مردی می نویسد که روی تپه ای خاکستری با لباسی خاکستری ایستاده و در سکوتی آرام در میان سنگهای سیاه بالا می رود و او مرد ماهیگیری است که با تمام افرادی که شاعر می شناسد، تفاوت دارد...
داستان آقای جرمی فیشر / بتریکس پاتر
هلن بیتریکس پاتر در سال ۱۸۶۶ در لندن به دنیا آمد. او را یکی از نویسندگان مشهور داستانهای کودکان میشناسند. وی ۲۳ کتاب در مجموع به تحریر در آورد که مشهورترین آن «پیترخرگوشه» (Peter Rabbit) نام داشت که به ۳۵ زبان ترجمه و ۱۵۱ میلیون نسخه فروش داشته است.
جرمی فیشر قورباغه ای است که لباس انسانها را می پوشد و مثل نجیب زاده ها در قصری مجلل زندگی می کند. جرمی فیشر نام خانوادگی خود را نیز بر اساس علاقه اش یعنی ماهیگیری انتخاب کرده است و هر روز برای ماهیگیری بهترین لباسهایش را می پوشد. او اما ماهیهای صید کرده را آزاد می کند... روزی در هنگام ماهیگیری توسط یک ماهی قزل آلای گرسنه بلعیده می شود ولی ماهی وقتی می بیند نمی تواند قورباغه نجیب زاده را هضم کند او را بیرون می اندازد و جرمی خوش شانس به خانه بازمی گردد و تفریح دیگری برای خود انتخاب میکند...
رودخانه ای بزرگ با دو قلب / ارنست همینگوی
رودخانه با دو قلب رودخانهای در شمال میشیگان است که از مناطق جنگلی در شمال ایالت پنسیلوانیای آمریکا سرچشمه می گیرد و محور اصلی یکی از داستانهای همینگوی، نویسنده مشهور آمریکایی است. این داستان در دو قسمت اصلی تحت عنوان «در زمان ما» در سال 1924 منتشر شد. داستان از زبان «نیک آدامز» گفته می شود که در جنگل های وحشی میشیگان چادر زده است. او ماهی بزرگی صید میکند که به خاطر سنگینی و قدرت ماهی نمی تواند او را در چنگال خود نگه دارد.
البته او همیشه به دنبال این ماهی بوده است ولی وقتی آن را صید می کند نمی تواند آن را برای لحظه ای در دست بگیرد و لذت آن را تجربه کند. خواننده بعد از خواندن کل داستان در نهایت میفهمد که تعقیب آدامز برای به دست آوردن ماهی داستانی نمادین بوده از فرار نویسنده از جنگ و رویدادهای مربوط به آن است.
صید قزل آلا در آمریکا / ریچارد براتیگان
صید قزلآلا در آمریکا رمانی نوشته ریچارد براتیگان است که در سال ۱۹۶۷ منتشر شد. در رمان صید قزل آلا در آمریکا و نیز دیگر آثار براتیگان از جمله در مجموعه اشعار او تمایل درونی نویسنده به خودکشی منعکس شده است. در مورد «صید قزل آلا» نیز موضوع به همین منوال است به طوری که براتیگان برای مبارزه با خاطرات زمان گذشته خود که در آن ماهیگیری نقش اساسی دارد این داستان را می نویسد. او گذشته پسری روستایی را برای مخاطب تعریف می کند که کاری جز ماهیگیری نداشته است ولی سرش پر از ایده ها و نظرات جدید برای ورود به دنیای متمدن است. ریچارد در ژانویه ۱۹۳۵ در تاکومای واشنگتن به دنیا آمده و ظاهراً دوران کودکی سختی را پشت سر گذشته است. پدرش پیش از به دنیا آمدن او خانواده را ترک کرد و پس از آن که خبر درگذشت او را خواند، تازه متوجه شد پسری به نام ریچارد داشته است.
این همه آب و این قدر نزدیک به خانه / ریموند کارور
ریموند کِلِوی کارور جونیور، نویسنده داستانهای کوتاه و شاعر آمریکایی، یکی از نویسندگان مطرح قرن بیستم و همچنین از جمله افرادی است که موجب تجدید حیات داستان کوتاه در دهه 80 میلادی شدهاند. اولین داستان منتشرشده وی مربوط به سال ۱۹۶۰ و با عنوان «فصلهای سخت» است. در داستان «این همه آب...» زنی متوجه میشود که شوهرش همراه دوستش از آب جسد زنی را هنگام ماهیگیری گرفته است و بدون اطلاع به پلیس هر روز او را همراه خود به کار روزانه مشغول میسازد و...
زنگار بشر / فیلیپ راث
فیلیپ راث ۱۹ مارس سال ۱۹۳۳ در نیوجرسی آمریکا متولد شد. او تحصیلاتش را در دانشگاه شیکاگو تمام کرد و سپس در همان دانشگاه به تدریس ادبیات پرداخت. راث از سال ۱۹۷۵ عضو مؤسسه ملی هنر و ادبیات آمریکا بوده است. او همچنین تا سال ۱۹۸۹ به عنوان ویراستار آثار ادبی با انتشارات پنگوئن همکاری میکرد. اما از سال ۱۹۹۲ وقت خود را فقط صرف نویسندگی کردهاست. او نخستین نویسنده زنده آمریکایی است که مجموعه آثارش از سوی کتابخانه آمریکا منتشر شده است. رمان زنگار بشر با صحنه ای از ماهیگیری تمام می شود که از تمام فلسفه های بیمعنای بشری به دور است. صحنه آخر رمان، ماهیگیری در دریاچه یخ زده نیوانگلند را به تصویر می کشد که در سکوت و آرامش دریاچه هیچکسی برای دروغ گفتن چیزی ندارد. فقط باید یخ ها را بشکنی و ماهی بگیری! رازی وجود ندارد برای نگفتن و فرار از واقعیتها...