برگزاری کنسرت مشترک میان سالار عقیلی و رضا صادقی شبهه برانگیز ترین اتفاقی بود که در ماههای گذشته رخ داد. اتفاقی که نه تنها رسانه ها بدان واکنش نشان دادند؛ بلکه اهالی هنر نیز در مقابلش سکوت نکردند. این اجرا دو رویه کاملا متضاد داشت. سفیدی و سیاهی این اتفاق برای اهالی هنر شامل هیچ بن مایه خاکستری نبود و یا هنرمندان کاملاً موافقش بودند و یا کاملا مخالف. اما بهتر است ریشههای این مخالفت را بیابیم و بیاندیشیم آیا همانگونه که سالار عقیلی معتقد است؛ عدهای با همه کارهای او مخالفت میکنند؛ یا آنکه این اتفاق رویه دیگری دارد که آن را متضمن یک اشتباه می دانند.
به واقع اجرای همزمان موسیقی پاپ و کلاسیک از جنبههایی جالب توجه بود. نخست آن که افرادی که مخاطبان رضا صادقی بودند؛ در مواجهه با موسیقی ارکسترال و آواز ایرانی قرار داد و به یقین آشنایی آنها را با این موسیقی افزود. ازین سان میتوان اتفاق مواجهه علاقمندان پاپ با موسیقی سنتی را از جهاتی برای موسیقی کلاسیک ایران مطلوب دانست. چراکه اجرای اثرگذار قطعاتی آشنا با همراهی ارکستر مجلسی و آنهم به صورت زنده شاید باور به کلمه غم انگیز را در وجود مردم از بین برد.
یکی دیگر از جنبههایی که میتوان آن را از محاسن این اتفاق دانست؛ قابلیت قیاس هم زمان ادبیات و قوانین نهفته در موسیقی کلاسیک و پاپ بود. نکته ای که اگر مورد تأمل قرار گیرد میتوان به اهمیت آن پی برد. حقیقت آن است که در دنیای امروز مردم نه فرصت مطالعه دارند و نه تأمل در نوشتار. بنابر این میتوان ادعا کرد که بخشی از خوراک فرهنگی و ادبیات به مردم از طریق کلام موجود در موسیقی منتقل میشود. شیوه گفتار و فرهنگ رفتاری ما به راحتی از موسیقی انتخابیمان تغذیه می شود و قادر خواهیم بود اخلاق را به تأثیر از گونه موسیقی مورد تحلیل قرار دهیم. اما این حقیت که هم نشینی دو قشر مختلف از اجتماع در کنار هم و شنیدن موسیقی هایی که هر یک به مزاج گروهی خوش نمی آمد خود جای تامل بیشتر دارد.
برگزاری یک کنسرت مشترک از سوی دیگر میتوانست برای طرفداران موسیقی پاپ و کلاسیک نقدهایی به همراه داشته باشد. آنچه انعکاسش را در رسانهها دیدیم؛ بخشی از همین اتفاق بود. در واقع نقدی که بر سالار عقیلی به عنوان یک خواننده سنتی (کلاسیک ایرانی) وارد است؛ این است که چگونه این همکاری را انجام داده در حالی که بخش عمده مخاطبانش حتی دانش درستی نسبت به موسیقی سنتی ندارند؟ برخورد حاضران با اثری چون خوشه چین؛ نباید همچون اثری پاپ باشد. برخی از حاضران حتی دانش رفتاری در مواجهه با اجرای زنده یک قطعه کلاسیک را هم نداشتند. شنوندگان موسیقی پاپ مجازند درحین اجرا راحت باشند و هر واکنشی برای تشویق خواننده مورد علاقهشان انجام دهند، اما موسیقی کلاسیک به سبب دشوری در ریتم ها و جدیت نهفته در آن این امکان را برای مخاطب فراهم نمی کند. در کنسرت موسیقی پاپ هر دست بر هم زدن و هم خوانی نوعی واکنش مثبت است؛ اما در یک کنسرت موسیقی کلاسیک این یک گونه اعتراض با بازخورد منفی است. بنابر این دست زدن مخاطبان به هنگام خوانده شدن خوشه چین آنهم با ارکستر مجلسی نشانگر دور بودن مخاطبان از فرهنگ حاکم بر یک اجرای کلاسیک است.
به هر روی اجرای مشترک قطعه ایران نیز مزید بر علت بود تا منتقدان ادعا کنند این کار یک اشتباه تاریخی در پرونده کاری سالار عقیلی بود.