تئاتری برای چشمان بسته!
گذری بر اثر موسیقایی نمایش مرغ باران؛
تئاتری برای چشمان بسته!
مرغ باران پری صابری در روزهای اخیر روی سن تالار وحدت اجرا می شود. به سبب استفاده موثر صابری از موسیقی به عنوان رکن ثابت در اجرا به این نمایش نظری می افکنیم.
 
تاريخ : شنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۲ ساعت ۱۰:۳۳

نمایش مرغ باران به کارگردانی پری صابری و آهنگسازی ارسلان کامکار برای روزهای متوالی روی صحنه رفت اما این نمایش با صندلی‌های خالی زیادی مواجه شد که چندان هم مایه تعجب نبود. نمایش مرغ باران با موسیقی شروع شد؛ شروع مطلوبی که به ارزش های موسیقایی اثر ارسلان کامکار مرتبط است. این اجرا با نمایش گروهی هم‌خوان ادامه یافت و می توان گفت نغمه‌ها باب طبع مخاطب بود؛ و هم نوایی موسیقی کامکار ارزش‌های شعر حافظ را مورد تأکید قرار می‌داد. این ابیات آنقدر هنرمندانه سروده شده اند که نمی توان اثر آن را بر تأیید کوتاه مدت مخاطبان نادیده گرفت:

ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم   از بد حادثه این جا به پناه آمده‌ایم
ره رو منزل عشقیم و ز سرحد عدم     تا به اقلیم وجود این همه راه آمده‌ایم

اما آن‌چه این لذت را می‌کاست؛ حرکت دست بازیگران نمایش بود. شاید رفتار دکلمه‌وار و ایستادن چشم در چشم بینندگان با شور نهفته در نغمه‌ها هم خوانی نداشت و ازین رو می توان گفت در این بخش انتخاب صابری چندان قابل دفاع نبود. از سوی دیگر می‌توان گفت در بخش‌هایی که نغمه‌ای توسط بازیگران اجرا می‌شد؛ با ضعف در انتخاب فرم‌ها مواجه بودیم. فرم‌ها و فیگورهایی که برای بازیگران انتخاب شده‌بود؛ بیشتر مخاطب را به یاد یک تئاتر مدرسه ای می‌انداخت تا یک اجرای حرفه‌ای. 
در بخش های دیگر این تئاتر چند نکته اساسی خود نمایی می‌کرد که نمایان‌گر قوت کار کامکار است. نخست آن‌که با وجود این حقیقت که نمایش پری صابری به کولاژی منقطع شباهت داشت؛ موسیقی هرگز اتصال ذهن خواننده را در تبدیل نغمه‌ها از بین نبرد. سکوت بسیار به‌جا می‌نمود، رنگ صدا به درستی و به نرمی تغییر می‌کرد و قدرت و شور ضرباهنگ‌ها قابل ستایش می نمود. اما حضور و ورود به یکباره لحنی خاص هم‌چون لحن کوچه بازاری که شیطان به آن تکلم می‌کرد؛ شاید بدون موسیقی مخاطبان را وادار به ترک سالن نمایش می‌کرد! اما به عنوان مثال می‌توان به قدرت کامکار در تغییر نا محسوس ملودی به هنگام مکالمه میان شیطان و ضحاک اشاره کرد که ریتم کلامی هر یک رنگ و آهنگی مخصوص به خود داشت. اما ریتم کلامی و لحن کاملاً متفاوت این دو برای مخاطب زننده نبود و این شاهدی بر اثر موسیقی در ایجاد توازن در بخش های ناموزون نمایش مرغ باران است. از سوی دیگر این نمایش به سبب جغرافیای زمانی گسترده، ملودی‌های گوناگونی را می‌طلبید. در نقطه ای از نمایش محاوره کاملاً امروزی و در جای دیگر اشعار حافظ، بخشی از نمایش با شعر سهراب و در قطعه ای دیگر داروک نیما خوانده می شد و همه این اشعار با یکدیگر ریتمی متناقض دارند. به جرأت می توان گفت انسجام نسبی کار پری صابری به سبب حضور کامکار در نمایش بود و در غیر این  صورت شاید هیچ عاملی این کولاژ نامتجانس را به هم وصله نمی‌زد.

نکته دیگر در کار کامکار استفاده از ریتم های کردی در اجرا بود. او در ساختن ملودی ها احساسی از زادگاه خود را گهگاه به مخاطبانش نشان می داد و در اوج مهارت آهنگسازی، آن را به رخ تماشاگران می‌کشید. اما کار کامکار یک حسن دیگر هم داشت و آن استفاده نامحسوس و اما اثرگذار ضرب زورخانه‌ای در مدت نمایش بود. این تلفیق دلنشین به نظر می‌رسید چراکه کامکار با دقت آن را لا به لای ملودی‌هایش پیچیده بود و ازین رو شکل خسته‌کننده و ریتمیکش را از دست داده بود.
کد خبر: 57893
Share/Save/Bookmark