موج نوی سینمای فرانسه جنبشی بود که در دهه ۱۹۵۰ به رهبری منتقدان جوان مجله سینمایی کایه دو سینما در فرانسه شکل گرفت.این جنبش تلاش میکرد از سوژههای متفاوت و سبک روایت متفاوت در ساخت و تهیه فیلم استفاده کند.در اواخر ۱۹۵۰ چند تن از این منتقدان اولین فیلمهایشان را کارگردانی کردند که منعکس کننده این نظریه آنان بود.از پیشروان این نظریه میتوان «فرانسوا تروفو» با «فیلم چهارصد ضربه»، و «ژان لوک گدار» با فیلم «از نفس افتاده» را نام برد،«کلود شابرول» هم با نخستین فیلمش «سرژ زیبا» همان کاری را کرد که تروفو و گدار. این فیلم هم مانند آن دوتای دیگر با تحسین منتقدان سینمایی روبه رو شد.
شابرول در ۲۴ ژوئن ۱۹۳۰ در پاریس به دنیا آمد،پدرش داروساز بود. او هم ابتدا در دانشگاه پاریس به تحصیل داروشناسی پرداخت، ولی بعدها در مدرسه آزاد علوم سیاسی ثبت نام كرد. او که مانند خیلی های دیگر در سنی بود که نمی دانست چه كار می خواهد بكند پس از خدمت سربازی بود كه به طرف سینما كشیده شد و مدتی كوتاه در روابط عمومی شعبه فرانسوی كمپانی فاكس قرن بیستم کار کرد.
شابرول در دهه ۱۹۵۰ با پیوستن به مجله «کایه دو سینما» در كنار افرادی نظیر «ژاك ریوت»،«اریك رومر»،ژان لوك گدار و فرانسوا تروفو به نویسندگی درباره سینما و نقد آثار سینمایی پرداخت و تئوری های سینمایی اش را تدوین كرد. وی در همین دوران با همكاری اریك رومر به نگارش و انتشار شاهكار تحقیقی عظیمی درباره آثار «آلفرد هیچكاك» پرداخت و او را به جهان شناساند.
شابرول در سال ۱۹۵۷ ثروتی از همسرش اولش به ارث برد و با این پول،اولین فیلم بلندش را به نام «سرژ زیبا» در دسامبر همان سال و با تعدادی بازیگر گمنام در لوكیشن های واقعی دهكده دوران كودكی اش ساخت كه داستان ۲ دوست دوران كودكی است كه پس از سال ها در حالی همدیگر را می یابند كه یكی در غم از دست دادن فرزندش دائم الخمر شده و دیگری تلاش می كند او را نجات دهد.فیلمنامه سرژ که خود شابرول نوشته بود موفق شد در جشنواره لوكارنو برنده جایزه و با موفقیت تجاری نیز روبه رو شود.سال بعد شابرول «پسر عموها» را با فیلمنامه ای نوشته خودش و با همكاری پل گگاوف(برنده معتبرترين جايزه داستانهاي اسرارآميز آمريكا- ادگارز- برای ظهر ارغوانی) ساخت كه به زندگی یك دانشجوی حقوق سختکوش شهرستانی در پاریس می پردازد كه زندگی اش توسط پسر عموی شهری فاسدش نابود می شود. این فیلم موفق به دریافت خرس طلایی جشنواره برلین شد و با موفقیت تجاری این فیلم، شابرول كمپانی فیلمسازی خود را راه انداخت و در تهیه اولین فیلم های دوستان اش در کایه دو سینما شركت كرد،تهیه کننده «برج اسد» اریك رومر شد و در سرمایه گذاری «پاریس از آن ماست» به كارگردانی ژاك ریوت نیز سهیم بود و به نوعی به پدر خوانده موج نویی های همدوره اش تبدیل شد.
شابرول سال ۱۹۵۹ سومین فیلمش را با نام «لدا» ساخت.در سال ۱۹۶۰ «زن های خوب»، ۱۹۶۲ «سومین معشوق » و سال ۱۹۶۳ «اوفلیا» را کارگردانی کرد.فیلم های كلود شابرول بر نشان دادن جنبه های زندگی بورژوازی (طبقه متوسط) فرانسه تاكید داشت و با پرده برداری از ماهیت این طبقه كوشید تا دورویی ها، خشونت ها و كینه هایی را كه پشت این پرده در فوران بود به نمایش درآورد.كارهای او را از دیدگاه سبك معمایی و دلهره آمیز بودن، همتای آثار آلفرد هیچكاك، كارگردان معروف انگلیسی می دانند.
شابرول تا سال ۱۹۶۷ چند فیلم تجاری كم اهمیت ساخت كه بیشتر هجویه ای بر فیلم های جاسوسی بودند. او در ۱۹۶۸ «دختران بد» را كارگردانی كرد كه بسیار مورد توجه سینمادوستان قرار گرفت و آغازگر فیلم هایی شد كه با جنایت سروكار داشتند و در ساختار و لحن گزنده شان نسبت به زندگی بورژوازی با هم شریك بودند.«همسر بی وفا» محصول ۱۹۶۸، داستان خانواده مرفهی را بیان می كند كه مرد با پی بردن به خیانت همسرش موفق به شناسایی معشوق همسرش شده و او را به قتل می رساند و در تلاش برای مخفی كردن جسد دستگیر می شود. (فیلم معروف بی وفا اثر آدریان لین از این فیلم ساخته شده است). شابرول در ادامه این روند در سال ۱۹۶۹ « که حیوان بمیرد»، ۱۹۷۰ «قصاب» و «جدایی» و در ۱۹۷۱ «درست پیش از شب» را ساخت. در ۱۹۷۱ همچنین «دهه شگفت انگیز» را با بازی اورسن ولز و آنتونی پركینز ساخت كه به اعتقاد بسیاری فیلمی كسالت باری بود. دو ساخته دیگرش «ازدواج در خون» (۱۹۷۳) و «نادا» (۱۹۷۴) فیلمهایی سیاسی بودند كه البته با قتل و خشونت تركیب شده بودند. پس از كارگردانی فیلم «مهمانی دلخواه» (۱۹۷۵) او اقدام به ساخت فیلم «ویولت» (۱۹۷۸) كرد كه یكی از آثار تحسین شده دهه ۷۰ شابرول است.در سال ۱۹۸۰ با رویكردی غیرمتعارف «اسب غرور» را ساخت كه با دیگر كارهای شابرول تفاوت داشت.
در این سالها بود که او پسرش،ماتیو شابرول را به عنوان سازنده موسیقی متن به گروه خود اضافه كرد. تا سال ۱۹۹۰ چند فیلم دیگر ساخت كه مهم ترین آنها «بازرس لاواردن» (۱۹۸۶) با محوریت داستان قتل یك نویسنده و «داستان زنان» (۱۹۸۸) بود كه حكایت واقعی زنی است كه كارش سقط جنین بود و در زمان جنگ جهانی دوم دستگیر و اعدام شد. در ۱۹۹۱ «مادام بواری» را با اقتباس از رمان معروف گستاوو فلوبر بر مبنای یك مثلث عشقی تراژیك با بازی ایزابل هوپر ساخت.از دیگر فیلم های مهم او می توان به «بتی» (۱۹۹۲)، «جهنم» (۱۹۹۴) و «مراسم» (۱۹۹۵) و نیز «از شكلات شما متشكرم» که در سال ۲۰۰۰ ساخت اشاره کرد.
بیشتر فیلم های شابرول و شیوه روایی او بخصوص اهمیتی كه به جنایت و تاثیر آن بر زندگی افراد می دهد و دیدگاهی كه نسبت به گناه دارد، بسیار تحت تاثیر هیچكاك و «فریتز لانگ» است. شابرول به رغم برخی فیلم های ضعیفش، حضوری موثر در سینمای فرانسه داشته و یكی از شمایل های قدر موج نو سینمای فرانسه به شمار می رفت.كلود شابرول كه طی ۵۰ سال كار در حوزه فیلمسازی، بیش از ۷۰ فیلم و برنامه تلویزیونی ساخته بود با تولید متوسط یك فیلم در سال گذشته از پركارترین فیلمسازان فرانسوی به شمار می رفت.آخرین کاری که شابرول به عنوان کارگردان انجام داد ساخت یک سریال تلویزیونی در سالهای۲۰۱۰-۲۰۰۹ بود.او همچنین فیلم سینمایی «بازرس بلامی» را در سال ۲۰۰۹ با بازی «ژرار دپاردیو» روانه پرده سینما کرد.
فیلمهای شابرول در بسیاری از جشنواره ها نامزد دریافت جایزه بودند و او جوایز بسیاری را با ساخت این فیلمها از آن خود کرد که از آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
خرس طلایی سال ۱۹۵۹ برای فیلم «پسرعموها» در فستیوال فیلم برلین
جایزه بهترین فیلم برای «مراسم» سال ۱۹۸۸ و برنده شیر طلایی سال ۱۹۹۵ بهترین فیلم برای «داستان زنان» و برنده جایزه منتقدین سال ۲۰۰۷ برای «دختر دو نیم شده» در فستیوال فیلم ونیز
جایزه صدف طلایی بهترین کارگردانی سال ۱۹۹۷ برای فیلم «چیز دیگری نیست(فریب)» در فستیوال فیلم سن سباستین
برنده جایزه بهترین فیلم خارجی سال ۱۹۸۹ برای فیلم «داستان زنان» و برنده بهترین فیلم خارجی سال ۱۹۹۶ برای فیلم «مراسم» در انجمن فیلم منتقدین لس آنجلس