سرمایههای اصلی یک شهر چگونه آسیب میبینند
نگاه اقتصادی راهی برای حفاظت بناهای تاریخی!
عدم آگاهی جامعه از ارزش بناهای تاریخی راه را برای هر نوع سو استفاده از آن باز میکند بنابراین باید بین ارزشهای واقعی آثار تاریخی و تصوری که به جهت سو استفاده اعمال شده از آن در جامعه بوجود آمده تفکیک قائل شد.
تاريخ : شنبه ۹ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۰۹:۴۰
مدرنیته به عنوان یک روش زندگی ومدرینسم به عنوان یک انقلاب معماری، زندگی و نمودهای فرهنگی جهانی را تغییر داده و فرهنگهای اسلامی نیز ناخودآگاه ازاین تغییرات تاثیر پذیرفتهاند. تغییر شکلهای دوره مدرن، به ویژه طی دهههای پس از پایان جنگ جهانی دوم، جنبه های مثبت و منفیای با خود به همراه داشته که نه تنها نحوه زندگیهایمان را تغییر داده بلکه محیط پیرامون ما را شکل داده است.
واکنش نسبت به مدرنیسم، اشکالی مختلفی را به خود گرفته است. پست مدرنیسم با اصول اخلاقی سطحیاش عمری کوتاه داشت .
برخلاف مدرنیسم ،که خود را در زمینههای مختلف (نقاشی ،مجسمه سازی ،موسیقی ،رقص و صنعت) مطرح میکرد، پست مدرنیسم درون معماری رشد کرد و تا حدودی به حوزههای دیگر نیز نفوذ کرد که مهمترین آنها حوزه ادبیات بود و به میزان زیادی در آن رشد کرد.
جنبش پست مدرن تا حد زیادی مربوط به انعکاس سطحی معنا، ارجاعات تاریخی و بیانات فردی بود. «معماری آزاد» در جهت نفی هرگونه کنترلی بود، نفی کنترل سیاسی در طراحی ساختمانها توسط افرادی که سعی داشتند مشکلات مسکن خود را حل کنند.
این جنبش براساس ساخت و سازهای روزمره قرار داشت و باعث سکنی گزیدن افراد زیادی در جنوب آمریکا، شبه قاره هند، یونان ، شمال آفریقا، اندونزی و ترکیه شد و همه اینها پس از جنگ جهانی دوم به عنوان راهکارهایی جهت مشکلات مسکن در کشورهایی شد که به سرعت به سمت شهرنشینی پیش میرفتند.
باید توجه داشت که مسکن همواره یکی از موارد اصلی مورد توجه معماری بوده و تقاضای روزافزونی برای مسکنهای جدید وجود داشته است. در واقع بازار ساخت و ساز و سود حاصل از آن همواره در عصر حاضر با شتاب روز افزونی مواجه بوده است و نوعی ابزار تفاخر برای نمود پیشرفت و توسعه محسوب میشود.
از سویی هر شهری براساس ساختار طبیعی و تاریخیاش توسعه میباید .سرمایه شهر، میراث فرهنگی – تاریخی و میراث طبیعی است.
وقتی به میراث طبیعی به منزله هویت طبیعی شهر و میراث تاریخی به منزله هویت تاریخی شهر تعرض میشود، به نوعی سرمایههای اصلی شهر آسیب میبیند. این همان اتفاقی است که به ویژه در سال ۵۰ سال اخیر در ایران افتاده است .
ایجاد روح جمعی و پیوندی تاریخی بین اعضای جامعه شالوده وزیر بنای تشکیل ملت –دولت است. آنچه امروز ناسیونالیسم گرایی نامیده میشود. قبل از هر چیز ریشه درتاریخ آن ملت دارد. عدم آگاهی جامعه از ارزش بناهای تاریخی راه را برای هر نوع سو استفاده از آن باز میکند بنابراین باید بین ارزشهای واقعی آثار تاریخی و تصوری که به جهت سو استفاده اعمال شده از آن در جامعه بوجود آمده تفکیک قائل شد. بدیهی است که میزان احترام به هر چیزی زاییده میزان ارزشی است که برای آن قائل هستیم.
علل استقبال از گرایش به تخریب و بازسازی بافتهای شهری را میتوان در رواج رویکردهای مبتنی بر سود اقتصادی در دوران حاضر جستجو کرد.ناگفته پیداست که "حفاظت و مرمت" حتی در ابعاد کالبدیاش هزینهبردار است و معمولاً هزینه آن بیش از تخریب و نوسازی است، بنابراین گرایش به نوسازی در بافتهای قدیمی بسیار بیشتر است و یکی از مهمترین دلایل گرایش به تخریب و بازسازی بافتها و قسمتهای قدیمی شهرها، میل به تجددگرایی و دست یافتن به ظواهر پیشرفته است.
امروزه از گوشه و کنار سخن از بازآفرینی بناهای تاریخی زیاد شنیده میشود. هدف اصلی از بازآفرینی بافتهای تاریخی، ایجاد امکان بهرهبرداری اقتصادی از مکان، به گونهای است که ارزش کافی به منظور پوشش هزینههای بازآفرینی و نوسازی را ایجاد کند؛ بازگشت سرمایه را برای مالکان یا توسعهگران فراهم آورد و درآمد لازم به منظور هزینههای بلند مدت نگهداری و حفاظت از بناها و بافتهای تاریخی را تامین نماید. در چنین حالتی مراکز تاریخی شهری باید به عنوان بخشی از پویایی اقتصاد شهر مورد توجه قرار گیرند. با چنین دیدگاهی دیگر فقط بحث حفاظت و مرمت مطرح نمیشود بلکه احیا و بازآفرینی به عنوان یک ارزش اقتصادی که به داد ارزش تاریخی میآید مورد توجه قرار میگیرد. اهمیت این موضوع تا بدان جاست که قراردادهایی که بین دولتها برای مرمت و بازسازی بناهای تاریخی یا حفظ و نگهداری میراث فرهنگی به امضا میرسد نمونههایی از تجارت بینالملل در عرصه فرهنگ است.
بنابراین علاوه بر نقشی که فرهنگ و در این مورد خاص آثار تاریخی در هویت بخشی به اعضای جامعه و انتقال مفاهیم، ارزشها،جامعه پذیری دارد، یکی از ابزارهای نفوذ در اقتصاد است. بیشک زمانی که بتوان از بناهای تاریخی نه تنها به عنوان یک ارزش ملی و هویتی بلکه به عنوان یک ارزش اقتصادی نیز بهره برد، تلاش برای از بین بردن بافتهای تاریخی و اصرار برفرسوده بودن آن تا حد زیادی کاهش مییابد و روح زندگی بار دیگر در این بافتها جریان مییابد.