مدیران حوزه فرهنگی کشور در فضای مدیریتی موجود، خود را قائل و مقید به اجرای برخی برنامه ها میدانند و باقی برنامه ها را به امان خدا رها می کنند و فقط مرکب خبرنگاران می نوسید که این برنامه ها در فلان زمان قرار است اجرایی شود اما هیچ وقت این اتفاق نمی افتد و فقط صداها و نوشته ها ضبط و ثبت می شود.
در کشور ما ضبط و ثبت توضیحات مسئولین و وعده هایشان یک پول سیاه نمی ارزد زیرا که از هر ده برنامه اجرایی یک مورد به زور اجرایی می شود به ویژه در حوزه فرهنگ و مطالعه.
این مسئله در حوزه فرهنگی کودک و نوجوان بیش از بیش اتفاق می افتد؛ زیراکه مشتری این برنامه ها طیفی است که خود نمی تواند از حقوق خود دفاع کند یا آن را به طور ویژه از مسئولین مطالبه نماید. هم در این فضاست که بیشترین شعارهای فرهنگی و لیست سیاهی از فعالیت ها از مسئولین شنیده می شود بی آنکه کسی بر اجرای آنها نظارت داشته باشد و بررسی شود که کدام برنامه ها در حال اجراست و بابت کدام برنامه ها پول و بودجه ای اخذ شده بی آنکه اجرایی شده باشد.
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و بخش کودک و نوجوان حوزه هنری شاید به نیمی از این مباحث پرداخته اند و دست کم تا نیمی از راه آمده اند اما باقی مسئولان در این حوزه اظهار نظر می کنند و مانیفست می دهند بی آنکه در حوزه فعالیتشان باشد یا این موضوع به آنها ربط داشته باشد.
یکی از این سازمان ها، سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران است که در دوره خوراکیان طرحهای زیادی را قرار بود برای اجرا و ارتقا کتاب و کتابخوانی در حوزه کودک و نوجوان ارائه داد که بیش از نیمی از آنها در هاله سکوت فرو رفت همچون طرح کتابخانه سیار کودک و نوجوان که شهرداری های مناطق موظف به اجرای آن بودند.
از دیگر سازمان نهاد کتابخانه های عمومی کشور است که هرگز بر اجرای طرح های مطالعاتی خود در حوزه کودک و نوجوان همت نگمارد و فقط حرفشان را زد به خصوص در این سال آخر مدیریت بالا دستانش که جز کارهای روتین هیچ کار دیگری در این سازمان انجام نشد.
وزارت آموزش و پرورش کشور نیز با اینکه برنامه های متعددی را در این حوزه مدعی شده بود نه تنها به آنها عمل نکرد بلکه برنامه هایی را وعده داد که هیچ یک به بار ننشست همچون طرح تفکیک و تجهیز کتابخانه های مدارس که در دو سال گذشته هیچ یک از مبانی آن اجرایی نشد و کتابخانه های مدارس با همان رویه ای که در طول بیست سال گذشته در پیش گرفته بود به روند کار خود ادامه می دهد.
بنابراین یک کودک یا یک نوجوان در چه مکان هایی می تواند برنامه های مطالعاتی برای خود داشته باشد و یا خانواده اش به طور پیش فرض بر رو یبرنامه های سازمانی در این حوزه روی فرزندشان حساب کنند؟ آیا کودکان و نوجوانان در سراسر دنیا حقوق مدنی در این ارتباط ندارند و چرا در ایران از چنین حقوقی برخوردار نیستند؟ متولیان امر چون خوب می دانند که حقوق مدنی در رابطه با کودکان و نوجوانان قابل احقاق نیست لذا اگر کسی مدیر بالادستی اش مطالبه ای در این باره از او نداشته باشد به برنامه های کودکان و نوجوانان بهایی نمی دهد و آن را زیر بنایی نمی داند در حالیکه یکی از منویات موکد مقام معظم رهبری در راستای ارتقای مطالعه، کتاب و کتابخوانی کودکان و نوجوانان بوده و هست و مسئولان و مدیران کشوری به این کار موظف شده اند.
وانگهی چرا به اقشار فرودست جامعه و کودکان در این اقشار توجهی نمی شود و این کودکان لاجرم جز کتابخانه های بدون تجهیزات مدارسشان به هیچ منبع دیگری دسترسی ندارند و برخی که حتی از امکان تحصیل محرومند همچون کودکان کار و کودکان خیابان، حتی یک کتاب به دستشان نمی رسد که بخواهند مطالعه کنند.
بچههای ایران هرگز بچههای خود مسئولان نیستند که دلشان بر این حال و وضع بسوزد.