هنر اندیشه ورزی را نمی دانیم
تأملی بر فقر تئوریک در علوم انسانیِ ایران
سید جواد میری در کتاب «تأملی بر فقر تئوریک در علوم انسانیِ ایران» به بخشی از مشکلات علوم انسانی در ایران و نقاط ضعف و قوت، آسیبها و راهکارها برای بهبود آن میپردازد.
تاريخ : دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴ ساعت ۰۸:۴۷
به گزارش هنرنیوز،مهدی مجیدی در قدس آنلاین نوشت: این اثر به طور کلی کاستیها در علوم انسانی ایران را به ناتوانی در رؤیا پردازی و نبودن هنر اندیشه ورزی ارتباط میدهد. نویسنده با طرح این پرسش که چرا قصّهها جذابند؟ و چرا کودکان قصّهها را دوست دارند و با آنها همآوایی میکنند؟ مینویسد: «همیشه این پرسش در ذهن من از این سو به آن سو میرفت، تا اینکه خود صاحب فرزندانی شدم و شبها برایشان قصّه میخوانم. هنگامیکه برای سید محسن و سید مرتضی قصّه میخوانم، آنان به وجد میآیند، گویی در دل قصّهها زندگی میکنند و میان آنها و «جهان قصّهها» فاصلهای وجود ندارد.
به عبارت دیگر، در ذهن کودکان فاصله میان «جهان قصّه» و «جهان واقعی» وجود ندارد و همه وصل است و «وحدت». میری، خطای برخی از بزرگان علوم انسانی را از تصور آنان از خشک و بیروح بودن «وجود» میداند و میافزاید: «آنان «بیروحی» را عین «علم» و «خشکی» را عین «فلسفه» میپندارند؛ در حالیکه زندگی انسان یک قصّه است و خدا نیز جهان آفرینش را با یک قصّه آغاز نمود و زیباترین آثار هنری، در «داستان خلقت» به منصه ظهور رسیده است.
شاید از این روست که هنوز پس از گذشت قرنها، متون دینی از پرخوانندهترین متون و آرامبخشترین کتب به شمار میروند؛ چرا که قصّه خلقت، داستان پر غصّه انسان در پهنه هستی به زبان شاعرانه است.»
وی در رابطه با چیستی ارتباط این سخنان با «فقر تئوریک در علوم انسانیِ ایران» میگوید: ارتباط یا نبود ارتباط، امری مکانیکی نیست، بلکه به قدرت تخیل هنرمند وابسته است. به زبان دیگر، هنگامی که قوه خیال انسان ضعیف میگردد و «رؤیای» خویش را از دست میدهد و به عبارتی، نمیتواند قصهپردازی کند و به تخیلاتش جولان دهد، دیگر قادر نیست ربط یا عدم ربط اشیا را در جان خویش تصور نماید و نیازمند «دیگری» میگردد.
گلایه اصلی سید جواد میری در این اثر نبود رؤیاپردازی اصحاب علوم انسانی در ایران است و اذعان میدارد، انسان امروز بدین سبب گرفتار «فاصلهها» شدهاست.
وی بن مایه «تأملی بر فقر تئوریک در علوم انسانیِ ایران را الهام گرفته از «داستان راستان» شهید مطهری، «کویر»دکتر شریعتی و «برادران کارامازوف» داستایوفسکی معرفی میکند.