محمدجواد جزيني با اشاره به اين كه «باغ تلو» يك داستان رئاليستي و جزء رمانهاي واقعگراي عصر ماست گفت: داستان «باغ تلو» داراي پاياني مخدوش و نامناسب است.
به گزارش هنر نيوز به نقل از فارس ، نشست نقد و بررسي داستان بلند «باغ تلو» نوشته مجيد قيصري با حضور محمدجواد جزيني داستاننويس و نقاد ادبيات داستاني در سالن اجتماعات فرهنگسراي پايداري عصر روز گذشته برگزار شد.
جزيني در اين نشست با اشاره به كتاب اظهار داشت: «باغ تلو» روايت رنج بانوي ايراني است و تمام تعصبات غيرمنطقي جامعه مردسالاري را هدف گرفته است. بانويي كه تجربه تلخ اسارت را پس از آزادي تجربه كرده است. «باغ تلو» روايت مرداني است كه از جنگ برگشتهاند و در بدن و روح خود زخمهايي بزرگ دارند.
وي در ادامه با اشاره به نويسنده اين اثر عنوان كرد: آثار مجيد قيصري به جز يك اثر كه مربوط به تاريخ حوادث عاشورا و در واقع نوعي مقتلنويسي مدرن و يك داستان كوتاه درباره حضرت مسيح است، عموما مضمون جنگ را دارد.
جزيني درباره دغدغه نويسنده خاطرنشان كرد: دغدغه نويسنده جنگ نيست، بلكه آثار مانده از جنگ است كه لطمههاي جسمي و روحي آن هنوز هم باقي است و مجيد قيصري همواره پيامدهاي روحي و رواني انسانها را در روزگار پس از جنگ و تنها افتادن و وانهادگي آنها را بيان ميكند.
اين نقاد ادبيات داستاني با بيان اينكه جنگ براي آدمهاي داستان قيصري همواره ادامه دارد، افزود: اين جنگ بين ايران و عراق نيست، جنگ بين درون و بيرون آدمهاست.
وي تصريح كرد: قصه «باغ تلو» يك داستان رئاليستي و جزء رمانهاي واقعگراي عصر ماست و شامل دو داستان قصه اسارت مرضيه و برادرش جلال كه خواهر و شوهرخواهرش را سوزانده است، ميشود.
وي در ادامه به تعريف بخشهايي از خلاصه داستان «باغ تلو» پرداخت و اظهار داشت: اين قصه در سال 58 و 59 قبل از جنگ رخ داده است. داستان درباره دختري به نام مرضيه است كه در خانوادهاي مذهبي و تقريبا متوسط زندگي ميكند، پدرش يعقوب در بازار امينالدوله مغازه تعميرات كفش دارد و نان زن و بچهاش را از زير پاي مردم تأمين ميكند.
وي در ادامه با اشاره به بخشهاي ديگر داستان ابراز داشت: مرضيه در دهه پنجاه فعاليتهاي شبه سياسي دارد و در سالهاي قبل از جنگ با فردي مهندس براي انجام خدماترساني به روستاهاي مختلف ميرود و با آغاز جنگ تحميلي عليرغم نارضايتي خانوادهاش به جبهه ميرود و در جنگ به اسارت نيروهاي عراقي درميآيد.
وي بيان داشت: زمان آزادي اسرا كه ميرسد مرضيه نيز در بين اولين گروه اسرا و همراه ديگر اسرا به ميهن اسلامي بازميگردد. آمدن آزادگان براي همه خانوادهها خوشحالي و افتخار ميآفريد، ولي بازگشت مرضيه از اسارت نه تنها افتخار نبود بلكه نوعي شكست و خانواده او حاضر به پذيرش دخترشان نبودند.
به گفته جزيني، سر در هر خانهاي كه اسير داشت چراغاني بود، اما يك لامپ هم بالاي خانه مشيعقوب روشن نبود، يعقوب شبانه بدون اينكه كسي چيزي بفهمند خانوادهاش را برميدارد و به منطقهاي خوش آب و هوا در شمالشرقي تهران به نام تلو ميرود. پسري به نام بابك كه از خانواده مرفه بود عاشق مرضيه شده و خواستار ازدواج با او شد، ولي پدر و مادر مرضيه با ازدواج اين دو مخالفت كردند و با اصرار بابك به عقد يكديگر درآمدند.
اين منتقد ادبيات داستاني اضافه كرد: بعد از گذشت مدتي بابك جريان اسارت مرضيه را فهميده و با برخورد ميكند، بابك عاشق واقعي مرضيه بود، روزي جلال برادر مرضيه به دليل بدبيني و اينكه بدبختي انسانها تقصير مرضيه است به تلافي اين فكر، مرضيه و نامزدش را در انبار گازوئيل به آتش كشيد.
جزيني با تأكيد بر اينكه قيصري براي اولين بار دست روي مضموني از نقاط تاريخ گذاشته است كه جامعه ادبي و فرهنگي ما جرات سخن گفتن درباره اين موضوع را ندارد، اظهار داشت: نويسنده با نگاهش به زن اسير، فقط به زن اسير نگاه نكرده بلكه نوع نگاهش را در جامعه پخش ميكند و معتقد است كه بايد اين نوع نگاه اصلاح شود و ما بايد با واقعيتها روبرو شده و برخوردي منطقي داشته باشيم.
وي ابراز داشت: قيصري قصه پردرد مرضيه را زيبا و هنرمندانه بيان كرده است و بدون اينكه به كليشههاي فمينيستي ادبيات زنانه نزديك شود دردمندي جامعه زنان را فهميده است، در داستان زني قهرمان ميسازد اما نه قهرمان شعاري. زني كه با مرگ خود نوعي سند شجاعانه را با مبارزه براي احقاق حقوق و دردهايش ميگيرد.
وي از زبان شخصيت اول داستان پس از آزادي از اسارت بيان كرد: مرضيه معتقد بود كه به زندان تازهاي آمده است، از دستگيري تا اسارت در عراق يك طرف و از آزادي تا زنداني در خانهاش يك طرف ديگر كه تحمل اسارت دوم براي او سختتر بود.
وي در پايان افزود: داستان «باغ تلو» داراي پاياني مخدوش و نامناسب است و زبان داستان و وجود ابهام در داستان قيصري جزء نقاط ضعف اين اثر شمرده ميشود.