رقابت عشقی میان دکل‌های برق
به بهانه اکران «گلوگاه»؛
رقابت عشقی میان دکل‌های برق
فیلم سینمایی «گلوگاه» با قرار دادن انسان در طبیعت و در کنار آهن و برق با تکیه بر نمایش مضامینی مانند عشق، رفاقت و رقابت برای رسیدن به معشوق در کشاکش جریانات عاطفی و معیشتی قصه خود را برای مخاطب امروز روایت می‌کند.
 
تاريخ : سه شنبه ۲۵ تير ۱۳۹۲ ساعت ۰۹:۵۷


این روز‌ها فیلم سینمایی «گلوگاه» ساخته «محمدابراهیم معیری» پس از دو سال از زمان تولید‌اش در حال اکران عمومی در سینماهای کشور است. این فیلم که برای نخستین بار در بیست و نهمین جشنواره بین المللی فیلم فجر و در بخش مسابقه سینمای ایران اکران شد و لوح تقدیر و جایزه بهترین فیلم روستایی این جشنواره را از آن خود نمود؛ اثری اجتماعی است که با دشواری‌های فراوان و در خصوص آدم‌هایی ساخته شده که در عرصه تولید دکل‌های برقی فعالیت می‌کنند.
فیلم روایت زندگی جمعی از کارگران در میان شهر‌ها و روستاهای شمال کشور است که به نصب دکل‌های برق مشغول‌اند. داستان فیلم با پایان تحصیلات «عمران» با بازی «هادی دیباجی» آغاز می‌شود. وی همراه گروه «موجرلو» با بازی «علی اوسیوند» برای کار در نصب دکل‌های برق همراه می‌شود.
در ادامه مخاطب با «سامان» با بازی «کامران تفتی» دخترک فرشبافی به نام «مولود» با بازی «لادن مستوفی» آشنا می‌شود.
سامان جوانی متفاوت نسبت به عمران است و این را می‌توان از نوع حرف زدن و شیوه برخورد او با اطرافیان دید. در مقابل عمران آدم منطقی و توداری است. «عمران»، «مولود» و «سامان» در ادامه داستان فیلم مثلث عشقی فیلم را تشکیل می‌دهند.
هر چند در پاره‌ای از نقاط این فیلم نگاه کلیشه‌ای و نه چندان درست پرداخت شده کارگردان و فیلمنامه نویس فیلم نسبت به روابط «عمران» و «سامان» بر سر رقابت عشقی و عاطفی را به شکل اغراق آمیز و سطحی می پردازد و به نظر می‌رسد مخاطب با روایتی ساده، کلیشه‌ای و نمادین از نمایش زندگی جمعی گروهی از مردمان روستا یا شهری کوچک مواجه است. اما فیلم با توجه به ساختار و روایتی که دارد می‌تواند در نوع خود برای مخاطب امروز سینمای ایران جذابیت داشته باشد.
ابراهیم معیری که فارغ التحصیل کارگردانی سینما است. فعالیت هنری را از دستیاری کارگردانی در تلویزیون آغاز کرده و در کنار فیلمسازی و ساخت فیلم‌های کوتاه و بلند به تالیف کتاب نیز اشتغال داشته است. بنابراین وی با استفاده از ادبیات و همچنین تلفیق آن با سینما در فیلم سینمایی «گلوگاه» تلاش کرده که بتواند اثری خوش ساخت از زندگی مردمانی را به تصویر بکشد که ما در خصوص زندگی آن‌ها بسیار ناچیز می‌دانیم.
فیلم سرشار از جزییاتی دقیق و جذاب از شرایط دشوار زندگی آدمهایی است که برای کسب روزی حلال ناچارند دست به خطرناک‌ترین کار‌ها مثل بالارفتن از دکل‌های عظیم برق در سفر به مکان‌های صعب العبور بزنند. به نوعی می‌توان گفت که این فیلم به درگیری انسان امروز با آهن برای دست یافتن به انرژی می‌پردازد. ضمن اینکه در کنار این چنگ خطرناک می‌ان، انسان، آهن و برق تقابل انسان‌ها با یکدیگر در گرفتاری‌ها و همچنین عشق به تصویر کشیده می‌شود.
ابراهیم معیری کارگردان جوان این فیلم با استفاده از سوژه‌ بکر و دست نخورده فیلم و همچنین فضاهای متنوع و جذابی که فیلم در مقابل دیدگان مخاطب سینما قرار می‌دهد، توانسته از پس ساخت چنین فیلم متفاوت، سخت و دشواری بربیاید متفاوت بود.
فیلم به درستی و با تیز هوشی سازنده خود موفق می‌شود تا از زندگی کارگران، تکنسین‌ها و مدیران خطوط مختلف برق تصویری باورپذیر با توسل بر موضوع و فضای مستندگونه خود ارائه دهد. ضمن اینکه فیلم با استفاده از لوکیشن‌های چشم نواز و همچنین پرداختن به قشری زحمت کش از جامعه یعنی کارگران دکل‌سازی که با برپایی دکل‌های برق تماشاگر خود را اذیت نمی‌کند. از طرفی برخلاف بسیاری از فیلم‌های امروز سینمای ایران که بیهوده خود را برای رسیدن به تایم یک فیلم سینمایی کش می‌دهند با پرداختن به درام خود می‌تواند کشش لازم را برای نگه داشتن مخاطب تا به انتهای فیلم با بهره جستن از نقاط اوج و فرود خود ایجاد و برای مخاطب امروز سینمای ایران فیلمی خسته کننده و خواب آور نباشد.
همچنین یکی دیگر از امتیازات فیلم این است که بیهوده داستان خود را به ورطه فیلم‌های معمولی و سطحی با استفاده از شیوه‌های کلیشه‌ای این گونه فیلم‌های سینمایی نمی‌کشاند. در واقع ساختن این گونه آثار در سینمای ایران که این روز‌ها در اکثر فیلم‌های آن می‌توان به راحتی کپی کاری، کلیشه و تکرار را دید، یک نوع جسارت و جرات را می‌خواسته که کارگردان جوان آن این جسارت و شجاعت را به خرج داده تا توانسته این فیلم را ساخته و روانه اکران کند.
«گلوگاه» که اشاره‌ای به منطقه‌ای در شمال کشور است با قرار دادن انسان در کنار طبیعت و آهن و با تکیه بر نمایش لایه‌های عاطفی کارگران در ارتباط با یکدیگر و همچنین نمایش عشق، رفاقت و رقابت برای رسیدن به معشوق در کشاکش جریانات عاطفی و تلاش معیشتی کارگردان برای رسیدن به زدگی بهتر در تقابل مشترک دو کارگر دکل ساز برای رسیدن به عشق می‌تواند قصه خود را برای مخاطب امروز روایت کند. به نوعی می‌توان گفت که چالش‌های عاطفی با چالش‌های فعالیت این گروه کارگری در نصب دکل‌های برق خط اصلی روایت فیلم را شکل داده است. می‌توان گفت که برپایی دکل‌ها در طول مسیری سخت تا رسیدن به آخرین دکل به نوعی به عنوان جنگیدن انسان معاصر امروز برای رسیدن به قله خوشبختی است. هر چند یکی ازنقاط ضعف این فیلم بدون تاریخ مصرف پایان گنگ و مبهم‌اش باشد که برای مخاطب امروز سینمای ایران کمی گنگ و نامفهوم باشد و باعث سردرگمی او شود، اما نمی‌توان کتمان کرد که ساختن چنین فیلمی هم کارگردان اثر و هم برای بازیگران وسایر عوامل این فیلم با توجه به شرایط سینمای امروز ایران سخت بوده است. به خصوص برای بازیگران فیلم که باید وسط دکل‌های برق ساعت‌ها همراه با فیلمبردار و کارگردان اثر با وجود تمام خطراتی که می‌تواند برای آن‌ها اتفاق بیافتد حضورداشته باشند.

یادداشت: علی یعقوبی

کد خبر: 61078
Share/Save/Bookmark