در فیلم "حامد محمدی" تنگنایی که در اثر با خبر ولادت سه قلو ها به وجود می اید مخمصه ای بزرگ و عجیب نیست که نقطه طلایی فیلم را شکل دهد ، یعنی پذیرفتن بازیگری از سوی احمد طلبه، بار لازم درامانتیک و محتوایی برای کاراکتری چون یک روحانی ملبس راندارد. این از اصلی ترین چالش های فیلم است که در این کلیشه، بی افت و خیز و "مونوتن" ، با کمبود یک گره و یا یک اتفاق ضروری همراه است . اگربه حالت بیهوشی رفتن نوزاد در مدت زمان کم قصه فقط کارکرد تعلیقی دارد و به زودی به نتیجه و ختم به خیر می شود فاکتور بگیریم این روحانی در هیچ کجای فیلم برای مخاطب محک نمی خورد یعنی اگر قرار است قضاوت نکردن را از او بیاموزیم، انقدر که باید و شاید در شرایط حاد ازماییده شود، رویت نمی شود یا اینکه توکل کردن بدون ایجاد جوی سخت و استخوان خرد کن به راحتی با یک پیشنهاد به بازیگری مبدل می شود و مهترین نگرانی احمد و لیلا افزایش کرایه خانه است که راه حلش بازیگر شدن است ، هیچ اشاره ای به دیگر دغدغه های انان نمی شود و یا اساسا بازیگر شدن اگر تا این حد نزد طلبه ها مذموم است چرا باید او بپذیرد که بعد از ان رفتاری سلبی و بی اعتنایی در حوزه علمیه به شدت مصنوعی جلوه می کند که همین گونه هم هست . یا انتشار عکس احمد در مجلات با اینکه همسرش موافقت کرده چه قدر باور پذیر است که زن در استانه قهر جدایی قرار گیرد .لیلا نمی داند که همسرش اگر بازیگر شده حتما عکسش در جایی چاپ می شود و یا دختر صاحبخانه شان هم روزی می فهمد
از منظری دیگر فیلم" فرشته ها با هم می ایند" تنها می خواهد روایت یک کاراکتر روحانی نو پایی را نشان دهد که با مشکلات مادی دست و پنجه نرم می کند اما پرداخت و نوع نگاه به قصه به گونه ای است که می شود به راحتی شخصیتی دیگری را همچون یک دانشجو تازه ازدواج کرده ، یک کارمند مذهبی ، یک مهندس را به جای روحانی فیلم قرار داد که همان مشکلات همچون تولد سه قلو را در زندگی دارد و ناچار است هم شغل دومی داشته باشد و هم بازیگر شود. خرده روایت ها همچون داستان طلاق دختر صاحبخانه و یا درخواست های متعدد پدرش برای راه انداختن کارهای اداری او چه پیشبردی در فیلم دارد ایا فقط می خواهد به گونه ای گل درشت نشان دهد که روحانیون نه تنها ارتباطاتی ندارند بلکه اگرهم داشته باشند اهل زد و بند و پارتی بازی نیستند. یا اشنا بودن او به ساختار اتومبیل په وجهی از او را نشان می دهد اینکه روحانیون دست نرمی ندارند و همه کاری بلد هستند . این ها همه بیش از انکه او را در کسوت یک روحانی قرار دهد او را ادمی نشان می دهد که اکنون ناچار است و فردا در موقعیت های بهتر دست به سیاه و سفیدی نخواهد زد.
ازسویی دیگر وقتی تردیدی درباره نگرش و قضاوت عمومی برای عکس العمل مردم که یک "روحانی" بازیگر شده وجود دارد اولا چرا به راحتی و بدون نمایش چالش ها فقط با یک انکار در ساختمان به نتیجه می انجامد و دوم اینکه این روحانی چه کاراکتر و هویت منحصر و ویژه ای دارد که از سوی یک کارگردان که بیشتر در فیگور یک بساز بفروش است مهم و اساسی جلوه می کند که کار به التماس می کشد . ایا برای نقش یک روحانی الزاما باید از یک روحانی واقعی بهره برد .اصلا ما در کجای فیلم می بینیم که این انتخاب برای فیلمساز یک انتخاب ناچاری است این مهم و بی اشارات و بدون پرداخت به سرانجام می رسید .
با این حال هیچ مانعی با ولادت سه قلوها به وجود نمی اید جز یک سکانس گریه –انهم صدای اوردز گریه با موقعیت و چهره نوزدان هماهنگ نیست- که ان هم به لحاظ ماورایی جنبه هشدار برای پیوستن مادر به دیگر نوزاد ارام و خاموش دارد یا در سکانسی دیگر نوزاد در استانه افتادن از پله ها باز هم مخاطب را تشنه یک اتفاق می کند که ابتر می ماند.
فیلم در ادامه با شعار هایی که اکنون در جامعه مبنی بر افرایش زاد و ولد جاری و ساری است نشان و برداشتی به مخاطب می دهد که با اثری سفارشی روبرو ست چرا که هیچ مصایب بزرگی رانشان نمی دهد حتی نوزادان نه نیازی به شیر خشک دارند نه پوشک و نه بیمار می شوند و نه گریه می کنند اکثر اوقات خوابند که همه بر نشان دادن همه چی ارام بودن فرزند داشتن انهم سه قلو ست .
فیلمساز در فیلم بارها به اهمیت خانواده و حفظ شان و منزلت کانون خانواده اشاراتی دارد اما با این حال خانواده را یک خانواده هسته ای فاقد والدین و اطرافیان نشان می دهد. هیچ کس نیست که در زایمان به زن کمک کند و به دلیل نامعلوم فقط تلفنی صحبت کردن لیلا را با مادر بیمارش می بینیم که هیچ کاری نمی کند یا اینکه زن برادر احمد با دیالوگی در می یابیم حسود است و محتاج و احمد برای انان پدری می کند و اجاره خانه پدری شان را می بخشد .
با این حال ، فیلم در کنار فضا سازی صمیمانه و دوست داشتنی ای که بین زوجین حاکم است که به مدد بازی مناسب جواد عزتی و نازنین بیاتی شکل می گیرد فیلم را امتیاز دار می کند ، روایت ساده زیستی و اموزش امید و توکل ، اهمیت نان اوری مرد در کنار سختی ها در کنار واقعه ای بی تکلف و غلو امیز، مهر و محبت ،همسرداری را نمایش می دهد
"فرشته ها با هم می ایند " درسینمای کارگردانی می گنجد که سناریوهای، طلاومس و حوض نقاشی. را نوشته و حالا برای خلق اولین اثر خود برای روایت مهر و عاطفه و زیبایی ، خوبی و سپیدی ،کپی دست چندمی از محصولات همین ژانر را ارائه می دهد و هر چند در نمایش ارام زندگی در قالب یک فیلم اول قابل قبول است اما فاصله ای قابل محسوس با " اسعدیان" و "میری" که خالقان دو فیلمنامه حامد محمدی هستند، دارد
"فرشته ها با هم می ایند " ستایش عشق و تعلق به خانواده است. که تنها برتری ان نسبت به طلا و مس در این است که فيلم گريه برانگیز و غمگين نیست و حس ترحم و دلسوزی را در مخاطب بیدار نمی کند ،با این حال مشکل اساسی این فیلم قصه آن است. که پرمایه نیست و در پایان فیلم خیلی شعاری و نمادگرا با تکمیل شدن اپارتمان و روشن شدن لامپ ها سعی در نشان دادن امید و نتیجه ان یعنی توکل دارد که نیازی به این نمایش نمادین ندارد ، و قتی که در طول فیلم بارها این ریشه اصلی قصه نمایش داده می شود.
محسن سلیمانی فاخر
منتقد