سال‌های کشف حجاب، سال‌های فاجعه
نگاهی به نمایش «سال‌های فاجعه» به کارگردانی پژمان جعفری سمرقندی؛
سال‌های کشف حجاب، سال‌های فاجعه
 
تاريخ : يکشنبه ۲۶ تير ۱۳۹۰ ساعت ۰۹:۵۵
آنچه در مضمون این اثر به آن پرداخته شده است؛ سال‌های حکومت رضاخانی و حوادث مربوط به «کشف حجاب» است. در این گونه روایت‌ها، دو گونه نگاه به شرایط تاریخی وجود دارد؛ نخست، با توجه به واقعه‌ای خاص و با ارائه سند تاریخی به حادثه‌ای پرداخته می‌شود که ممکن است کسان دیگری نیز آن را به شکلی به نمایش درآورده باشند، و دوم، نویسنده برداشت و تفسیر خود از آن برهه تاریخی را به مخاطب عرضه می‌کند. در این نمایش قسم دوم رخ داده است به این معنا که نویسنده و کارگردان آنچه را از این واقعه دانسته‌اند به نگارش و نمایش درآوردند.

در این میان چند نکته وجود دارد که مربوط به اشکال‌های‌ «برجسته‌سازی» در متن و کارگردانی است. به دیگر معنا، همانگونه که از نام نمایش هم پیداست، این اثر باید روایتگر سال‌هایی باشد که بر بخشی از جامعه‌ی ایرانی یعنی زنان، جفاهای فراوانی رفته است. این جفا در بخش مهمی مربوط به مساله «کشف حجاب» است، در این نمایش آنچه رخ داده است دغدغه‌هایی موازی است که مساله اصلی را کمرنگ کرده است.

«میرزا تقی» از نوکران شاهنشاهی خانواده‌ای دارد که، استعاره‌ای است از تنوع مردمانی که در آن دوره می‌زیستند. دختری (مریم) که نماد مبارزات اجتماعی علیه «کشف حجاب» است و البته آگاهی چندانی هم از این موضوع نداشته و پایان نمایش اینگونه نمایان می‌شود که او بیش از این که بخواهد مبارزه کند به خاطر عشقش به «علی» از خانه بیرون می‌رود و کشته می‌شود نه آگاهی‌های اجتماعی، اگرچه در سراسر نمایش تلاش می‌شود که نشان داده شود او با خواندن اعلامیه، جزوه و شب‌نامه به موقعیت تاریخی خود آگاهی یافته است.

«میرزا تقی» مردی هوسران و لاابالی است که بر سر، زن اول خود (باجی خانوم) هوو آورده و حالا کسی که در خانه حرف اول و آخر را می‌زند هوو (عزت خانوم) است. آنچه موضوع اصلی یعنی مساله «کشف حجاب» را کمی در محاق فراموشی می‌برد یا دست‌کم مساله «برجسته‌سازی» در مورد آن رعایت نمی‌شود، اتفاقات موازی این مساله است. در نمایش سال‌های فاجعه حضور «میرزاتقی» و «عزت خانوم» و ارتباطات این دو با هم و با خانواده، به اضافه ارتباط عزت خانوم با مردان دیگر و به ویژه پسر یکی از نوکران دربار، خیلی پررنگ تر از اتفاقاتی است که برای «باجی خانوم» دختر میرزا تقی می‌افتد. برای مثال زمانی که عزت خانوم از خانه فرار می‌کند و سپس سرشکسته بر می‌گردد، خیلی عمیق‌تر به مخاطب عرضه می‌شود تا زمانی که قرار است خبر مرگ باجی خانوم توسط کبری، زن تازه‌ی میرزا تقی، آن هم به شکلی کاملا کمیک! به او و تماشاگر گفته شود. تصویری که از عزت خانوم وقتی شکسته و مایوس باز می‌گردد، اینقدر بر تماشاگر تاثیرگذار است که او اساساً مرگ زن اصلی قصه، مریم را در نمی‌یابد. از طرف دیگر زمان کشته شدن « باجی خانوم» زن میرزاتقی توسط خودش، به هیچ وجه مخاطب را تحت تاثیر قرار نمی‌دهد و حتی دقیقاً پایان این پرده که همانا کشته شدن «باجی خانوم» است، یک موسیقی شاد و مطربی نواخته می‌شود که مخاطب سریع از فکر کشته شدن مادر خانواده بیرون بیاید و پس از آن هم دیگر حتی سخنی از «باجی خانوم» گفته نمی‌شود در حالیکه در پرده‌ی برگشتن عزت خانوم، قطعه تاثیرگذار «گلچهره مپرس» نواخته و تحریر می‌شود.

می‌توان اینگونه برداشت کرد که در این نمایش موقعیت «عزت خانوم» بسیار برجسته تر از «مریم» است، اگرچه شاید بازیگران نقش باعث شده‌اند، یکی از دیگری بیشتر دیده شود، اما باز هم باید این نکته را در نظر داشت که این دو نقش باید در یک رفتار «خیر» و «شر»ی روشن‌تری با هم قرار می‌گرفتند که زمان پیروزی خیر نمایان تر می‌شود.

از سوی دیگر در این نمایش شاید یکی از رخدادهایی که باعث می‌شود از اهمیت و توجه مخاطب به موضوع اصلی یعنی «کشف حجاب» کم شود برجسته شدن موقعیت «میرزا تقی» به عنوان مردی زن‌باره و لاابالی بود. انگار در سراسر نمایش ما قرار است از داستان مردی عبرت بگیریم که همیشه به دنبال هوسرانی بود و در انتها هم زندگی‌اش به همین دلایل از هم پاشید.

در پایان اینکه نمایش «سال‌های فاجعه» اگر قرار است تنها روایتگر مساله «کشف حجاب» باشد چندان موفق به پرداختن این موضوع نبوده است؛ اما اگر در پی روایت زندگی زنان و خانواده‌های نزدیک به دربار در دوران رضاخانی است که می‌‌شود به گونه‌ای دیگر نمایش را دید و واکاوی کرد.

کد خبر: 29768
Share/Save/Bookmark