«ستاره شمالی» شب های هشت سال جنگ تحمیلی
نگاهی بر تالیفات ادبی دفاع مقدس؛
«ستاره شمالی» شب های هشت سال جنگ تحمیلی
انتشارات سوره مهر چاپ سوم کتاب «ستاره شمالی»، خاطرات سید حبیب‌الله حسینی را روانه بازار نشر نموده است.
 
تاريخ : جمعه ۱۲ اسفند ۱۳۹۰ ساعت ۱۷:۱۹

به گزارش هنرنیوز، کتاب حاضر مجموعه خاطرات سید حبیب‌الله حسینی که به کوشش «سید ولی هاشمی» جمع‌آوری و تدوین شده است را از زمان تولد سید حبیب در یکی از روستاهای ساری تا حضور در جبهه‌ها و صحنه‌های نبرد تا اواخر سال ۶۶ را در برمی‌گیرد.
سید حبیب‌الله حسینی از رزمندگان قدیمی لشکر ۲۵ کربلای مازندران بوده و در طول سال هاي جنگ تحميلي , مدت ۸۵ ماه در جبهه هاي جنگ ۸ سال دفاع مقدس حضور فعال داشته كه از اين مدت، بيش از ۶۵ ماه را در واحد اطلاعات و عمليات منطقه و در شرايطي بسیار دشوار سپري كرده است. او در كنار رزمندگان شمال كشور، استان هاي مازندران، گيلان، گلستان و پابه پاي سرداران شهيد محمدحسن قاسمي طوسي و حسين املاكي، سردار كميل و صدها رزمنده و شهيد ديگر در اكثر ماموريت هاي شناسائي رزمي لشكر ويژه ۲۵ كربلاي نيروي زميني سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شركت کرده و در طول حضور موثر خود در جبهه هاي نبرد، شش مرحله به درجه جانبازي نايل آمده است.
عنوان کتاب «ستاره شمالی» برگرفته از لقبی است که به سید حبیب داده بودند. سید ولی هاشمی این کتاب را در ۱۰ بخش تدوین کرده و سالهای حضور سید حبیب در جبهه و مناطق مختلف عملیاتی لشکر ۲۵ کربلای مازندران در غرب و جنوب کشور از جمله شلمچه، سوسنگرد، هویزه، موسیان، دهلران،‌ مریوان، فاو و نیز عملیات متعددی چون رمضان، محرم، فتح‌المبین، والفجرها و کربلاها را از زبان خود سید حبیب روایت کرده است.
بخش دوم کتاب با اعزام مجدد سید حبیب از طرف بسیج آغاز می‌شود و بعد از به تصویر کشیدن آموزشی‌ها و آمادگی‌نیروها در روزهای سخت و گرمای نفس‌گیر اهواز به خاطرات ۵ مرحله عملیات رمضان می‌پردازد. در قسمتی از این بخش می‌خوانیم: « نوبت گروهان ما شد و در نهايت، دسته ما وارد صحنه‏ درگيرى شد. به صورت شترى و نيم‏خيز به پشت خاكريز درگيرى رسيديم. نوبخت با فريادهايش بچه‏ها را هدايت مى‏كرد. من هم با كلاش تيراندازى مى‏كردم. كم كم هوا گرگ و ميش شد و سپيده صبح در حال طلوع كردن بود. پوتين به پا و نارنجك به كمر نمازمان را خوانديم و دل به معبود سپرديم! عجب نماز دلچسبى؛ خصوصاً براى آن‏ها كه آخرين نمازشان بود! با خواندن نماز صبح، با صحبت‏هايى كه قبلاً حسن‏پور كرده بود، خودمان را آماده پاسخگويى به پاتك احتمالى دشمن كرديم.»
در بخش دهم، در جایی از خاطره بمباران شیمیایی شهر حلبچه از زبان سید حبیب حسینی می‌خوانیم: «آفتاب كم رمق و زمستانى روز ۶۶/۱۲/۲۵ از مشرق زمين تابيد و در حال گرم كردن شهر و دشت يخ‏زده و كوه‏هاى سر به فلك كشيده بود. حلبچه تازه طعم آزادى را چشيده بود كه ناگهان هواپيماهاى متعددى بر فراز شهر ظاهر شدند و اقدام به پرتاب بمب‏هاى شيميايى كردند. حمله شيميايى آن‏قدر شديد بود كه پس از يك روز با تجهيزات و امكانات ضدشيميايى نمى‏توانستيم وارد شهر شويم. اگر چه حضور فرماندهان رده‏بالا در آن شهر آلوده صلاح نبود، طبق دستور ايشان، نيروهاى پدافندى ش. م. ر[(شیمیایی، میکروبی، رادیواکتیویته)] با امكانات‏شان به كمك مردم بى‏دفاع حلبچه شتافتند. صد افسوس كه بچه‏ها هنگامى وارد شهر شدند كه دشمن از كشته‏ها پشته‏ها ساخته بود! معلوم بود كه دشمن با بمباران شيميايى حلبچه مى‏خواهد به طور مستقيم جلوى نيروهاى ايرانى را بگيرد. او اين‏طور منظورش را به نيروهاى ايرانى فهمانده بود كه اگر شما تا بغداد پيشروى كنيد، من بغداد را هم بمباران شيميايى خواهم كرد.
همچنین علاوه بر تدوین خاطرات در ۱۰ بخش، مجموعه‌ای ازتصاویر سید حبیب‌الله حسینی و حضور فعال او در جبهه‌های نبرد و در کنار همرزمان و فرماندهان در بخش تصاویر گنجانده شده است.
انتشارات سوره مهر چاپ سوم کتاب «ستاره شمالی»، خاطرات سید حبیب‌الله حسینی را به کوشش «سیدولی هاشمی»، در آستانه سالروز آزادسازی خرمشهر روانه بازار نشر کرد. این کتاب در ۳۰۳ صفحه، شمارگان ۲۵۰۰ نسخه و با قیمت ۴۵۰۰ تومان منتشر شده است.
کد خبر: 38047
Share/Save/Bookmark