به گزارش هنرنیوز، خیابان شهید اکبرنژاد از محلههای قدیمی تهران در نزدیکی بازار است که جزو بخش سنگلج محسوب میشود. بالای سر کوچه مستوفی نوشته شده :«به هیئت عزاداران حسینی درخونگاه خوش آمدید»
محله درخونگاه بین چهاراه بوذرجمهری و چهارراه گلوبندک، واقع شده و در میانه آن بازارچه یا چهارسویی با سقف ضربی بوده که به خیابان «شاهپور»، «گذر مستوفی و قلی»، کوچه کلیسا، بازارچه نو، مسجد شازده خانم، بازارچه «قوامالدوله»، «چنار» و بازار راه داشته است.
داخل حسینیه که میشویم نخستین چیزی که توجهات را جلب میکنند علامتهایی با پرهای سفید و زردند و کمی جلوتر یک نخل، نخلی که به گفته اهالی سالیان سال است که از حسینیه خارج نشده و اهالی مخصوصاً زنان در اطراف آن شمع روشن میکنند. خيلی از مردم در ايام محرم به تكيه درخونگاه میآيند و نذر و نيازی كرده و پارچه سبزی به اين نخل میبندند.
نخل به شکل زیبایی تزیین شده عکسی از اباعبدالله بربالای آن قرار دارد و اطراف آن نیز با شمعدان ، چراغهای لاله و عکس شهید و ریشههای رنگی و ترمه و پارچه های مخصوص عزاداری و پرهای رنگی تزئین شده است. و از پیر و جوان همه کنار هم جمع شدهاند تا به عزاداری بپردازند.
یکی از اهالی پیر محل توضیح میدهد که تا ۷۰ سال پیش این نخل را به بیرون میبردند. آن زمان «آشیخ جواد شریعتمداری» واعظ این تکیه بود و یک نفر روی نخل سوار میشد تا هنگام رسیدن به سیمهای چراغ برق آنها را با چوب از نخل دور کند و آخرین بار نخل تا «دخانیات» نزدیک«امامزاده معصوم» برده میشود که البته به دلیل بارندگی داخل امامزاده برده نشده است.
او با افتخاری خاص قدمت نخل درخونگاه را بسیار بیشتر از نخلهای جدیدی تجریش عنوان میکند و میگوید:« بعضی وقتها برای مراسم «حاجت» این نخل را دور حسینیه می گرداندند اما دورتر نمیرفت. در همان زمانها شاید نزدیک ۲۰۰ هزار تومان تزئینات مانند سپر، شمشیر، جاشمعی های قیمتی و... بدان متصل بود . و پارچههای سبز و شمعهای زیادی که نذر آن شده و می شود.»
نصرالله حدادی – تاریخ شناس- درباره نخل «درخونگاه» به خبرنگار هنرنیوز میگوید: در کتاب « شرح زندگانی من» عبدالله مستوفی جلد یک آمده است که این نخل از آن ِ « چاله میدانیها» بوده و « سنگلجیها» با آنها همیشه دعوا میکردند. در نهایت دعوا بر سر این نخل از سنگلجیها یک کشته برجای میگذارد و از آنجا که بازار به سنگلج نزدیکتر بوده تا چالهمیدان، ناصرالدین شاه دستور میدهد این نخل را به عنوان خونبس و آتش بس بین این دو محله، سنگلجها نگه دارند.
او با اشاره به این که تهران شهر مهاجر پذیری بوده و نخل هم در آن ساخته میشده است، اضافه میکند:« اشتباه نکنید! دعوا بر سر نخل نبوده، دعوا بر سر این بود که چه گروهی از چه محلهای اول وارد بازار شود و چون هر دو این مناطق دارای اراذل و اوباش معروفی بودند، همیشه بین آنها دعوا بود و ماه محرم هر سال چندین نفر کشته میشدند. مستوفی در کتابش میگوید که ناصرالدین شاه در نهایت دستور میدهد این اراذل مانند «اکبربی غم » و« عبدالله گاوی» و... را میگیرند و حکم میکند دو اسمیها را بیش از یک اسمیها شلاق بزنند چون معتقد بوده آنها شریرترند! و درنهایت برای خجالت زده کردن چاه میدانیها، نخل آنها را به سنگلجیها میدهد.»
به گفته حدادی تمامی آداب و رسومی که در جای جای ایران برای باعبدالله الحسین (ع) برگزار میشد در تهران نیز اجرا میشد، مثلاً مراسم «گِل مالی» شهر «اُشترینان » لرستان یا مراسم « شاخسی – واخسی » آذریها یا «طشتگذاری» اردبیلیها، «نخلگردانی» یزدیها و کرمانیها همگی در تهران باب شد. اما برخی مراسم مثل « عَلَمگردانی» مختص تهرانیها بوده و به شهرهای دیگر رفته است.
این پژوهشگر تهران قدیم تصریح میکند : برخی مراسم مانند «قفل زنی» و رد کردن «سیخ و سنان» تا حدودی رواج یافت و بعد آهسته آهسته از بین رفت اما «سنگ زنی» چندان پا نگرفت. این مراسم از دیلمان و از منطقه لاهیجان آمده بود که دو تکه سنگ را برهم میزدند و بعد این سنگها را یکبار به سینه چپشان و بار دیگر بر سینه راستشان می زدند که در حال حاضر دیگر اجرا نمیشود. یا «تیغ زنی» و «قمه زنی» که به ندرت اجرا میشود. اصل قمه زنی از آن اعراب بود که بعدها بین ترکها رواج یافت و آنها این رسم را به تهران آوردند. « زنجیرزنی» هم از اعراب شیعه به ترکها و بعد به فارسها و تهرانیها رسید.
او درباره معنی واژهٔ «درخونگاه« میگوید : « سه معنی برای آن آوردهاند: نخست درب خانگاه، زیرا وزرای زیادی در این منطقه سکونت داشتند، مثل مشیرالسلطنه، مجدالدوله، مستوفی الممالک و... ؛ دوم در تکیه درخونگاه نخلی وجود دارد که به گفته اهالی محل، به زور دعوا و خونریزی به این محل آورده شده و همین خونریزی علت نامگذاری این محله است. سوم درب خانقاه است. اما آنچه مسلم است اینجا محلی است که آب در آن جوشش میکرده و بالا میآمده و به همین دلیل به آن در +خوان+ گاه گفته میشده است. »
حدادی ادامه میدهد:« نمونه بارز آن مسجد آسیب دیده «حاج رجب علی» است. که شاهکار هنرمسجد سازی در ایران است که بر اساس کتیبههای نصب شده در مسجد در سال ۱۲۱۵ قمری ساخته شده اما به دلیل آنکه سطح آبهای زیر زمینی در آنجا بالا بوده به این مسجد سخت آسیب وارد کرده است. برای همین جوشش آب به این منطقه، درخونگاه میگفتند که « خوان» به معنای «سفره» است.
او درباره ساکنان مشهور درخونگاه توضیح میدهد: « رضاشاه پهلوی پیش از کودتای سوم اسفند در محله درخونگاه میزیست. همچنین« شعبان جعفری» ملقب به شعبان بیمخ و شعبان درخونگاه نیز متولد محله درخونگاه بود. اسماعیل فصیح، نویسنده ایرانی نیزخود زادهٔ محلهٔ درخونگاه است . حتا روایت کتاب «داستان جاوید» او در این محل اتفاق میافتد.»