این روزها فیلم سینمایی «ملکه» ساخته «محمدعلی باشهآهنگر» در حال اکران عمومی در سینماهاست. این فیلم سینمایی که مضمونی دفاع مقدسی و انسانی دارد به از خود گذشتگی آدمهایی میپردازد که در طول هشت سال جنگ از زندگی و خانواده خود گذشتند تا کشورمان به آرامش و پایداری که امروز در آن قرار داریم برسد. فیلم سینمایی «ملکه» که در سیامین جشنواره بین المللی فیلم فجر کاندید دریافت سیمرغ بلورین بهترین فیلم، کارگردانی، فیلم نامه، بازیگر نقش اول مرد، بازیگر نقش مکمل مرد، فیلم برداری، صدابرداری، صدا گذاری، طراحی صحنه و لباس، چهرهپردازی، موسیقی، جلوههای ویژه میدانی و جلوههای ویژه بصری دربخش مسابقه سینمای ایران بود و در نهایت توانست در بخشهایی چون بهترین موسیقی، طراحی صحنه و لباس، جلوههای ویژه بصری و فیلم منتخب مردمی در بخش بینالملل جوایزی را برای خود کسب کند
این فیلم سینمایی که تا به امروز چند روزی را از زمان اکران عمومی شدن خود سپری میکند در سال گذشته به دلایل مختلف از اکران عمومی شدن باز ماند و در نهایت امسال به عنوان اکران دوم نوروزی به سینماها آمد. هر چند با توجه به اینکه این فیلم در جشنواره بین المللی فیلم فجر سال ۹۰ حضور موفقی داشت و توانست در ادامه در سال گذشته نیز در ۱۲ بخش ششمین جشن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران کاندید جایزه شود درنهایت با کسب جوایزی چون: بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، بهترین فیلمبرداری و بهترین موسیقی متن یکی از آثار برگزیده این جشن شود. باید زودتر از اینها و به سرعت در سینماها اکران عمومی میشد اما در کمال تعجب اکران این فیلم در مقاطع مختلف به تعویق افتاد و در نهایت سرمایه گذار و تهیه کننده فیلم از اکران عمومی آن در سال گذشته منصرف شدند.
فیلم سینمایی «ملکه» که در ابتدا قرار بود که در اکران نوروزی سال ۱۳۹۱ قرار گیرد به دلیلی این امرمحقق نشد و در ادامه مقرر شد که اکران عمومی فیلم از ۱۵ آذرماه سال گذشته آغاز شود، که باز هم این اتفاق نیافتاد و در مقاطع مختلف و با وجود اینکه قرارداد نمایش فیلم در گروه سینمایی آزادی هم به ثبت رسیده بود. زمان اکران به تعویق افتاد و در نهایت امسال بعد از پایان اکران عمومی فیلم سینمایی «تهران ۱۵۰۰» اکران عمومی شد. فیلمی که باید بدون شک آن را اثری شاخص در سینمای دفاع مقدس به حساب آورد که توانسته داستان خود را به نحو مطلوبی برای مخاطب با هوش و سخت گیر سینمای ایران روایت کرده و او را جذب کند. ملکه در این فیلم تمثیلی است که فیلم براساس آن بنا شده و آن تمثیل ملکه و زنبور عسل است که دیدهبان به صورت نامتعارف به پروش زنبور عسل در زمان جنگ میپردازد و با این مونولوگ فیلم تمام میشود که «زنبور عسل اگر نیش بزند میمیرد ولی ملکه اگر نیش بزند نمیمیرد» و تمثیل این فیلم بر این مبنا گذاشته شده و وقتی جنگ از حالت مممنوعیت و حرمت خارج میشود که پای هستی کندو و جامعه زنبورها در خطر باشد. اگر ملکه نباشد جامعه از میان میرود. به همین خاطر ملکه برای حفظ کیان، جستجو و جامعه، مجاز است که نیش بزند. ملکه روایت زنبورهایی است که نیش میزنند با آنکه میدانند میمیرند. چرا که خانه (وطن) از جانشان هم برایشان با ارزشتر است.
باشهآهنگر با ساخت فیلمهای «بیداری رویاها»، «فرزند خاک»، «نبات داغ» و «نیمه گمشده» تواناییهای خود را در عرصه سینمای جنگ به اثبات رسانده است و ثابت کرده که جنگ و آدمهای آن را به درستی میشناسد. چرا که اغلب ساختههای او درباره جنگ و آدمهایی است که یا در جنگ به شکل مستقیم درگیر هستند یا اینکه به شکل غیر مستقیم مجبورند بعد از اتمام جنگ تحمیلی عوارض و مشکلات بعد از آن را در تقابل با جامعه کنونی با مشقت فراوان تحمل کنند و گاهی این تحمل کردن باعث میشود که فرد نتواند با آدمهای کنونی جامعه ارتباط درستی برقرار کند. این فیلم با یک نگاه انسانی، آرمان گرایانه، به آدمهایی میپردازد که هدفشان کمک به هم نوع و خدمت به همرزمان خود است. ازطرفی فیلم در عین حال به تقبیح جنگ و خشونتهای آن پرداخته و به شکل غیر مستقیمی میگوید که وقتی جنگی درمی گیرد خواسته و ناخواسته یک سری افراد بیگناه مثل کودکان و زنان نیز در این میان قربانی میشوند. فیلم با خلق چند شخصیت در کنار یکدیگر و بهاء دادن به ارتباط این چند نفر با محیط اطرافشان در تقابل با نیروهای دشمن در صدد نقد شرایطی بیرحمانهای است که در آن آدمها بدون اینکه خودشان بخواهند قربانی عواقب جنگ میشوند.
در واقع روایت باشه آهنگر در فیلم از دل داستانی سخت و پیچیده اتفاق میافتد و این برای مخاطب امروز سینمای ایران که به داستانها خطی و ساده عادت کرده، شاید باعث شود که با دیدن فیلم کمی دچار سردرگمی میشود. اما به راحتی میتواند با تک تک شخصیتهای فیلم احساس همذات پنداری و یکی شدن کند. در عین حال نگاه فیلم علاوه بر آدمهای کشورمان به دشمن هم انسانی است مانند رابطه دیدهبان با فرمانده عراقی و اینکه فرمانده عراقی هم زن و بچهاش را دوست دارد و از کشته شدن افرادش ناراحت میشود.
هر چند مخاطب در پایان میبیند که فیلم با حمله ناجوانمردانه عراقیها تمام میشود، اما فیلم به همه نگاهی انسانی دارد. در پایان میتوان از بازیها خیلی روان و فوق العاده فیلم سخن گفت که کارگردان به خوبی از بازیگرهای اکثرا تئاتری خود بازیهای درست و به جایی گرفته و این باعث شده که در این فیلم همه چیز سرجای خودش باشد و ملکه سالها در ذهن سینما دوستان ما جای داشته باشد.