يكسال گذشت و چقدر هر روز جاي خالي استاد بيشتر احساس مي شود.
يكسال گذشت و باورمان شد كه حرف ها و قول ها، وعده ها و وعيدها، مصوبات و قرارها فراموش شدني است.
خيلي زود تب و تاب ها خوابيد و خانواده استاد مثل هميشه باز تنها شدند. باز استاد غربت را تجربه كرد.
قرار بود امروز يادداشتي مفصل بنويسم راجع به استاد عمراني و سالگردش.
مي خواستم بنويسم كه استاد چه مي گفت و راهش چه بود و چه و چه و چه.
مي خواستم از كم لطفي ها و بدقولي ها بنويسم كه قرار بود چه بشود و نشد.
مي خواستم از مظلوميت استاد پيش از فوت و بعد فوتش بنويسم ، مي خواستم گلايه كنم از همه و همه و خودم كه چه زود عزيزانمان را فراموش مي كنيم تا اينكه استاد عزيز محمد حسين جعفريان تماس گرفتند و از اوضاع وخيم استاد احمد عزيزي خبر آوردند و گفتند كه خانواده استاد حدود هشت ماه است كه هزينه هاي درمانش را نتوانسته تأمين كند.
از تمام شدن كمك هاي مالي نهادهاي مسئول و غير مسئول و اوضاع سخت مالي خانواده گفت و گفت به دليل تأمين نشدن هزينه آمپولي كه هر ماه يك بار لازم است به او تزريق شود استاد دچار نرمي استخوان شده و اين امر شكستن انگشت دست او را به همراه داشته است.
با خواهر استاد عزيزي كه صحبت مي كردم و تواضع و بزرگي روح و ايمان ايشان و عدم درخواست كمك او از نهاد و مرجعي ؛ خواهش ايشان از اينكه نكند صحبت هاي او موجب شود كه دوستداران استاد از درآمد خود كمكي به استاد كنند - چرا كه ايمان دارد كه استاد عزيزي راضي نمي شود كسي ريالي هزينه كند- همه و همه ذهنم را آشفت.
باورش سخت است هنگامي كه شنيدم خانواده جهت تأمين هزينه هاي درمان چه فداكاري هايي انجام دادهاند ، چه تلاشي كرده اند تا اميدشان زنده بماند.
مي خواستم بنويسم از اوضاع بعد از فوت استاد عمراني ، اما ديدم توقعي بي جا و نابجاست هنگامي كه استاد عزيزي هنوز در قيد حيات است و از سوي كساني فراموش شده است كه وظيفه دارند از او نگهداري و حمايت كنند.
اي كاش هاي فراواني بود كه در دل داشتم اما انگار مظلوميت ، محروميت و رنج مقدس – اين ارثيه گرانبها - بايد به صاحبانش به هنرمندان درد و رنج كشيده ، به اين نسل فداكار برسد همراه آنها در زندگي و پس از مرگ نيز با آنها بماند.
آنها بدرستي شايستگي رنج هاي مقدسشان را داشتند و دارند ؛ چه در زمان حيات و چه در زندگي پس از مرگشان.
اي كاش هايم به دريغ ها و افسوس هايي بدل شد كه امروز جز چند سطر گلايه و قلبي به تفتيدگي خورشيد برايم باقي نگذاشته است.
گويي رنج و درد، اين وديعه با شكوه و انسان ساز ، جزء و قسمتي از روح اين بزرگ مردان و عاشقان بوده كه حتي مرگ نيز پيش ديدگانشان پست و حقير شده چنان كه امروز نامشان و راهشان سبز و جاويد است.
مي خواستم بنويسم كه استاد عمراني را فراموش نكنيم ، راهش را ادامه دهيم، اما پيش از آن عزيزانمان را ياري كنيم و قدر بدانيم .
خدا روح استاد خليل عمراني را قرين رحمت قرار دهد و به استاد عزيزي سلامتي عطا كند و به خانواده ايشان صبر و شكيبايي و به مسئولين قدرشناسي و وظيفه شناسي.
رضا غلامحسین نژاد