«مگر می شود قابیل، هابیل را کشته باشد؟»
نگاهی بر تازه های نشر؛
«مگر می شود قابیل، هابیل را کشته باشد؟»
مجموعه داستان «مگر می‌شود قابیل، هابیل را کشته باشد؟» اثر عالیه عطایی توسط انتشارات هیلا منتشر شده است.
 
تاريخ : چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۱۶

به گزارش هنرنیوز، عالیه عطایی متولد ۱۳۵۹ و فارغ التحصیل رشته ادبیات نمایشی از دانشگاه هنرهای زیبا است. او در زمینه‌های نمایشنامه و فیلنامه نویسی نیز فعال است و این مجموعه داستان، نخستین اثر داستانی او به شمار می‌رود. 

این مجموعه شامل یازده داستان کوتاه است که در سه بخش مجزا به نام های «چشم های سیاه»، «مگر می‌شود هابیل قابیل را کشته باشد؟» و «سوم دی ماه» نقسیم شده‌اند.سه بخش داستان بی ارتباط به هم نبوده و کل مجموعه به نوعی شناخت و بررسی شخصیتی در سیر دوره بلوغ را تداعی می کند. رویاها، پندارها و تفکرات نوجوانی و رویارویی با واقعیت ها و سختی ها که هر کدام در سه دوره مختلف قبل از بلوغ و دوره گذر از آن و بعد از آن به صورت فردی بالغ در دنیای امروز در قالب فضاها و شخصیت های داستانی نویسنده، برای مخاطب روایت می‌شوند. 

عالیه عطایی پیش از این در معرفی کتابش گفته است: «مجموعه داستان «مگر می‌شود قابیل، هابیل را کشته باشد؟» جسنتجویی است در شناخت شخصیت و رسیدن به بلوغ، که در سه بخش مجزا از هم روایت می‌شود. بخش نخست با عنوان «چشم های سیاه» با نگاه نستالوژیک در شیوه روایت همراه است. راوی در حال گذر از بلوغ به گذشته بر می‌گردد و نگاه کودکانه سرخوشی در بازخوانی گذشته را دارد هر چند تلخ!» 

در میانه‌های داستان «چشم های سیاه» از بخش نخست کتاب می‌خوانیم: «و من زیر درخت کاج آن طرف حیاط، تنها جای خلوتی که پیدا کرده بودم، به طلعت فکر می‌کردم و این که چرا به قشنگی طلعت نیستم که دستی روی شانه‌ام آمد. سرم را که بلند کردم پسر کوچک حشمت خان بود. با لحن مسخره‌ای گفت: «چیه؟ نکنه سنگ های یک قل، دو قلت را گم شده؟» خجالت کشیدم، ولی عجب دست های گرمی داشت. یک جور خاصی بود، شانه ام مورمور می‌کرد. دست هایش را برداشت و کنارم نشست و پرسید چند سال دارم. من که سعی می‌کردم به چشمانش نگاه کنم، گفتم: «سیزده سال، شما چند سال داری؟» خندید و گفت: «پنج سال از تو بزرگ ترم.» مکثی کرد و بعد از چند ثانیه گفت: «هی دختر تو چشمات چقدر سیاهه، رنگ زغال...» از عصبانیت کبود شدم. آخر چشم های عروس حشمت خان عسلی بود و فکر می کردم چقدر زشتم که چشم‌هایم سیاه است. بلافاصله گفتم: «چشم های تو رنگ کثافت گربه است!»» 

عطایی همچنین اضافه می کند: « در بخش دوم اثر که عنوان « مگر می شود قابیل، هابیل را کشته باشد؟» را دارد، راوی در ابتدای بلوغ است. با دنیای مواجه می‌شود که همه چیز را از فیلتر ذهن تازه بالغش نقل می‌کند. از کودکی ناب خبری نیست و کمی مالیخولیا چاشنی کاراکترهای این بخش است.» 

در داستان «مگر می‌شود قابیل هابیل را کشته باشد؟» می‌خوانیم: «دو برادر همو نمی‌کشن. اسمشون اینقدر مسخره نمی‌شه. هیچ آدمایی اینقدر بدبخت نیستن، هیچ آدمی خودشو تو زیرزمین زندانی نمی‌کنه و هیچ دختری عاشق مرد ژولیده نمی‌شه!» بلند می‌شود و با تعجب نگاهم می‌کند: «تو همه قصه رو فهمیدی. تو یازده سالته؟» قرار بود نفهمم؟ بئنم می‌لرزد. از خودم دفاع کرده بودم. حس قهرمانی را داشتم که توانسته است تکلیف اجباری را تمام کند و حالا می‌تواندبگوید از این همه مشق بدش آمده است. بغلم می‌کند و سرم را به شکمش می‌چسباند. « باشهاینا سخت بوده، می‌خوای کتاب آسون بخونی؟» چیزی در من بیدار شده بود که دیگر از کتاب های «قصه های خوب برای بچه های خوب» خوشم نمی‌آمد.» 

در بخش پایانی که عنوان آن «سوم دی ماه» است با سه داستان نیمه بلند و وابسته به هم مواجهیم که پایان یک ماجرای عاشقانه را به چالش می‌کشد. در این بخش راوی بالغ است و در دنیای واقعی و دردها و رنج‌های ناشی از یک رابطه خراب زندگی می کند که از دیدگاه چند شخصیت روایت می‌شود. و در نهایت این مجموعه تلاشی است برای درک ساده ای از انسان‌های به ظاهر پیچیده و مناسباتشان با دنیای مدرن امروز.» 

مجموعه داستان «مگر می‌شود قابیل، هابیل را کشته باشد؟» اولین تجربه داستانی عالیه عطایی است که به تازگی توسط انتشارات هیلا روی پیشخوان کتابفروشی ها قرار گرفته است. این مجموعه داستان در ۱۲۷ صفحه و شمارگان۱۱۰۰ نسخه به چاپ رسیده و با قیمت ۳۵۰۰ توامن منتشر شده است.

کد خبر: 49604
Share/Save/Bookmark