به گزارش هنرنیوز؛ بنا به گزارش امور ارتباطات رسانه ای نمایش مستر پرزیدنت، این نمایش سومین هفته اجرای خود را در حالی سپری می کند که تاکنون با استقبال قابل توجهی از سوی مردم، اهالی تئاتر، اساتید و منتقدان روبرو شده است.
مستر پرزیدنت با نام قبلی «آقای رییس جمهور» روایتگر داستان یک سرباز آمریکایی از جنگ برگشته است که چیزهای زیادی را در زندگی و جنگ از دست داده و حالا از رییس جمهور می خواهد تا به مطالباتش پاسخ دهد.
علی سلیمانی سرنسری تنها بازیگر این نمایش است و سایر عواملی که در اجرای مستر پرزیدنت با رضا صورتی و مصطفی حاجی قاسمی همکاری می کنند عبارتند از: مدیر تولید و اجرا: امیر مفتخر دریایی نژاد، مشاور اطلاع رسانی و ارتباطات: مصطفی محمودی، دستیار کارگردان و برنامه ریز: مجید عبدی، طراح لباس: زهره رحمانی، موسیقی: سعید صائب، طراح پوستر و بروشور: پرناز کریمی، منشی صحنه: نغمه میمندی، عکس: لیلی صدیق، امور تبلیغات: مریم الهامیان، روابط عمومی و امور رسانه ای: نساء نیکو، ندا تهرانی و لاله محمودی.
مستر پرزیدنت سومین تجربه مشترک کارگردانی رضا صورتی و مصطفی حاجی قاسمی است. این دو پیش از این نمایش های: «تکه تاریکی از ماه» (تالار مولوی) و «من رویاهایم را در ماه خاک می کنم »(تالار استاد سمندریان دانشگاه تهران) را به روی صحنه برده اند. این نمایش همه روزه ساعت ۱۸ به روی صحنه می رود.
یادداشت رضا صورتی:
اگه بعضی از دوستان هنرمند بگذارند، یعنی اینقدر با انتقادات خودشان، مته به خشخاش نگذارند تا این چراغ هم مثل چراغ جریان¬های دیگر تئاتری خاموش نشود، بالاخره این نسل هم می¬تواند از درهای بسته عبور کند. درهای بسته¬ای که سال¬هاست باهاش دست و پنجه نرم می¬کنیم. حال یه لحظه با خودتان فکر کنید چرا تئاتر محیطی؟
یادداشت مصطفی حاجی قاسمی
کافه¬ها، پله¬ها ، لابی¬ها
نیمه دوم دهه هفتاد تا سال¬های اولیه¬ دهه هشتاد، روزهای خوب تئاتر بود. وارد هر سالن که می¬شدی بوی تازگی، ایده¬های نو و خلاقیت می¬داد؛ به راستی نسل جدیدی داشت سایه¬اش را روی تئاتر ایران می¬انداخت. تئاتر ایران در آن زمان برای آنها امکان عرضه را فراهم کرده بود و آنها از موقعیتشان خوب استفاده کردند. اما سال¬ها بعد وقتی متولدین دهه شصت رشد کردند و پا به عرصه تئاتر گذاشتند، سالن¬های تئاتر یک به یک بسته می شدند؛ تالار خورشید ، تالار نو، تالار کوچک ...
این¬ها مکان¬هایی بود که نسل قبل خوب از آن بهره برده بود ما ماندیم و درهای بسته تئاتر شهر. الان دوباره احساس می¬کنم نسل جدیدی سایه¬اش را کم¬کم روی تئاتر ایران می¬اندازد. اما نه در سالن¬های تئاتر که دیگر فقط یادشان مانده است، بلکه در کافه¬ها، لابی¬ها و پله¬های تئاتر شهر. شاید دیده شوند، شاید جدی گرفته شود، شاید . امیدوارم.