جمال میرصادقی گفت: شایعه و تفکر غلطی در کشورمان وجود دارد که معتقد است نویسندگی موهبتی است که هر کسی نمیتواند داشته باشد ولی در کشورهایی که ادبیات بالنده دارند نگاه فرق دارد.
به گزارش هنر نیوز به نقل از مهر، جلسات آموزش داستان نویسی که گاه به گاه توسط نویسندگان و کارشناسان ادبی در کلاسهای خصوصی و غیرخصوصی برگزار می شود موضوعی است که همواره دو طیف موافق و مخالف داشته ولی آنچه واضح است اینکه این کلاسها در هیچ دوره ای چندان جدی گرفته نشده و تاثیرگذاری خود همچون نمونه های جهانی را نداشته است. اکنون با دیدگاههای جمال میرصادقی نویسنده پیشکسوت و مدرس سالهای سال داستان نویسی درباره این موضوع همراه می شوید.
جناب میرصادقی به اعتقاد شما به عنوان کسی که در کنار داستان نویسی حرفه ای تجربه های متعددی در حوزه آموزش داستان نویسی در کلاسهای خصوصی داشته اید، ضرورت برپایی این کلاسها مساله ای هست که درباره آن اتفاق نظر وجود داشته باشد؟
من پیش از این هم درباره این موضوع در کتابهایم از جمله "داستانهای شنبه" به طور مفصل و تحلیلی نظرم را بیان کرده ام. از 60- 70 سال پیش به این طرف صاحب نظران در کشورهای پیشرفته تر متوجه این موضوع شده اند که داستان نویسی مانند موسیقی، نقاشی، طراحی و ... قابل تدریس و آموزش دادن است و درباره آن کتابهای متفاوتی هم نوشته اند ولی در کشور ما هنوز چنین درکی از مساله آموزش داستان نویسی وجود ندارد.
آیا درک ضرورت و امکان آموزش داستان نویسی در غرب فراتر از نظام آموزشی کلاسیک است یا بیشتر در همان چارچوب تعریف می شود؟
در غرب به ویژه آمریکا دانشکده های مختلف از جمله پزشکی و مهندسی نیز واحدهای اختیاری برای درسی با نام "نگارش خلاق" در نظر می گیرند و حتی برخی دانشکده ها مدرک هم میدهند که از جمله آنها می توان به "UCLA" لس آنجلس اشاره کرد که کلاسهای آزادی برای هر شرکت کننده علاقمندی برپا می کند. این افراد که عمدتا از بین شاغلان هستند این امکان را دارند که در تعطیلات شنبه و یکشنبه از هر ایالتی به این دانشگاه آمده و در کلاس خود شرکت کنند. شبیه چنین کلاسهایی را خبر داشتم که دانشگاه شیکاگو هم خارج از نظام آموزشی مدون برای افرادی غیر از دانشجویانشان هم برگزار می کرد.
البته در همان آمریکا هم کلاسهای نگارش خلاق با زیرمجموعه آموزش داستان نویسی، خارج از نظام آکادمیک با تنوع و تکثر وجود دارد.
بله در آمریکا به ویژه آمریکای لاتین کلاسهای آزادی برای تقویت قدرت خلاقه هست که گاه بیش از 4 میلیون نفر در آنها شرکت می کنند و در همین کلاسها داستان نویسی هم آموزش داده می شود. این کلاسها با هدف قوی کردن قدرت خلاقه فرد برگزار می شود چراکه می دانند اگر این توانایی در فرد نیرومند شود زندگی بهتری خواهد داشت. این کلاسها به داوطلبان میآموزد که چگونه داستان بنویسند. همه ما خلاقیت داریم ولی باید آن را پرورش دهیم. فکر می کنید چرا شاهکارهای ادبی امروز جهان بیشتر از آمریکای لاتین است ولی ما در چند دهه اخیر نویسندگان بزرگ نداریم؟
واقعا چرا نداریم؟ این سوال بسیار محل مناقشه است. طرح چنین مساله ای با چنین قطعیتی از سوی برخی صاحب نظران که اغلب از بین پیشکسوتان هم هستند انتقادهای زیادی را برانگیخته است.
شایعه و تفکر غلطی در کشورمان وجود دارد که معتقد است نویسندگی موهبتی است که هر کسی نمی تواند داشته باشد ولی در کشورهایی که ادبیات بالنده دارند نگاه فرق دارد. آنها از خود می پرسند چگونه یک فرد باید متوجه شود که استعداد نویسندگی دارد یا خیر؟ همچنین آنها برای مساله آموزش در امر نویسندگی ارزش قائل هستند. به نظر من در نویسندگی استعداد نقش اساسی ندارد و 85 درصد عشق به کار، پشتکار، شناخت و آموزش تاثیرگذار است و وقتی شخصی به درجه ای بالا رسید آنگاه است که استعداد تاثیر دارد و او را از دیگران متمایزتر می کند. در آمریکای لاتین نویسنده خوب زیاد است ولی یک نفر مانند مارکز تا این حد شاخص می شود که چنین فردی در کنار فراهم بودن فضای آموزش استعداد نیز داشته است و حال استعدادش او را در بین خوبها برتر کرده است.
مخالفان دیدگاه مطرح شده نیز برای خود دلایلی دارند به ویژه اینکه در نگاه آنها برخی افراد اصلا نویسنده نمی شوند.
به طور علمی ثابت شده که نویسندگی قابل آموزش است. البته آدمها در موضوع مورد بحث ما دو نوع هستند افرادی که اصلا دوست ندارند داستان بخوانند و از بچگی هم نمی خوانند و ترجیح می دهند مطالبی بخوانند که در حوزه تخصصی کار خودشان باشد، این افراد نویسنده نمی شوند و خودشان هم تمایلی به آموزش داستان نویسی ندارند ولی عده دیگری هستند که از بچگی دوست داشته اند داستان بخوانند و بشنوند و یکی از راههای سرگرم شدنشان مطالعه داستان است .این افراد اگر آموزش ببینند نویسنده می شوند.
به هر حال با وجود دیدگاههای بازدارنده، در کشور ما هم کلاسهای آموزش داستان نویسی به طور پراکنده برگزار می شود که این کلاسها در کنار موانع بیرونی که به برخی از آنها اشاره کردید در داخل محافل خودشان نیز دارای ایرادهایی هستند. آیا شما به این نقاط ضعف قائل هستید؟
به هر حال آدمهای سودجو در هر جایی هستند و ایرادهایی مبنی بر اینکه کسانی اقدام به تدریس داستان نویسی می کنند که به این عرصه آشنا نیستد، مطرح می شود که برخی از آنها وارد است. در کشور ما وقتی پدیده ای از ورای مرزها وارد می شود غالبا خیلی دچار تغییر و تحول می شود و افراد فرصت طلب هم از این جریان سوء استفاده می کنند مثلا در حوزه آموزش داستان فقط پولی می گیرند و مطالب غلط و ناقصی را آموزش می دهند.
برخی منتقدان هم می گویند تنها کسانی باید داستان نویسی درس بدهند که خودشان داستان نویس باشند.
واقعیت این است که مدرس لزوما نباید خودش نویسنده بزرگی باشد. ما در جهان ادبیات شخصیت بزرگی چون سلینجر را داریم که در دانشگاه کلمبیا شاگرد کسی بود که اسم و رسم چندانی نداشته ولی به سلینجر اصول داستان نویسی را خوب یاد داده است. البته اگر سراغ کسی برویم که خودش نویسنده خوبی است بهتر است ولی حالت تهاجمی برخی افراد را که ورود شخصیتهایی که نویسندگان شاخصی نیستند به حوزه آموزش جایز نمیدانند، تایید نمی کنم.
در حال حاضر برخی نهادهای نیمه دولتی و دولتی در کنار بخش خصوصی اقدام به برپایی کلاسهای داستان نویسی می کنند ولی کمتر دیده شده بخش دانشگاهی وارد این جریان می شود. در دیدگاه شما کلاسهای دولتی و نیمه دولتی چه کارکردی دارد و وارد نشدن نظام آکادمیک به این بحث چه آسیبهایی را به همراه میآورد؟
در هرکجا که برای مساله آموزش ارزش قائل شدند شاهکارهای ادبی خلق شده است و باز هم به آمریکا به ویژه آمریکای لاتین اشاره می کنم. در آمریکا سالانه کتابهای متعددی با موضوع داستان نویسی منتشر می شود و اینها می تواند راهنمای علاقمندان باشد. در کشورهای دیگر دولتها و دانشگاهها حامی این جریان هستند و ضمن ارزش قائل بودن امکانات قابل توجهی هم برای آن اختصاص می دهند ولی در کشور ما هیچ در این زمینه توجه نمی شود و کلاسهای دولتی هم سمت و سوی خاص خود را دارد. آنچه هم از آنها بیرون می آید غالباًنگارش مقاله داستانوار است که این آثار خواننده ندارد و در گذر زمان هم از یادها میرود. طبیعت داستان به گونه ای است که با سفارش به کل نابود می شود .نویسنده سفارشی نویس مرده ای است که اثرش هم مرده است. در بخش های دیگر هم دیده می شود دوره هایی هم با مطالب ابتدایی و مدرسانی کمدانش برگزار می شود که معمولا هم رایگان با تعداد زیاد شرکت کنندگان است و در نهایت کارکردی هم ندارد و کمتر از آنها کار جدی و ماندگار بیرون می آید. البته می توان گفت این کلاسها آمادگی سطحی و اولیه ایجاد می کند ولی آنگونه نیست که افراد را به سمتی هدایت کند که نتیجه کارشان جدی باشد.
اگر بازگشتی داشته باشیم به موانع داخلی در کنار سواستفاده افراد سودجو و کم سواد مشکلات دیگری هم از درون بر موضوع عارض است؟
در کشورهای از لحاظ ادبی پیشرفته حسادت ها و تنگ نظری ها وجود ندارد. آنجا اگرچه نویسنده حرفه ای زیاد است ولی هر کس کار خودش را می کند و راه خودش را می رود و به یکدیگر هم احترام می گذارند. ولی اینجا محیط تنگ است و برخی تنگ نظری ها وجود دارد. مثلا از اینکه کتاب یک نویسنده فروش می رود ناراحت می شوند و می خواهند همدیگر را ضایع کنند. از سوی دیگر در کشور ما داستان نویسی حرفه ای نیست و و کارهایی که ارزش بنیادین دارد و ماندگار می شود و من از آنها به نام ادبیات جدی و تفصیلی یاد می کنم جای خود را به آثار تفریحی و یک بار مصرف داده است. ادبیات باید آنقدر عمیق باشد که به خواننده چیزی یاد بدهد و ذهن او را تازه کرده و به او شناخت بدهد. آنگاه اینگونه نویسنده و اینچنین اثری دیگر توسط دولتها خریدنی نیست و ریشه در خودش دارد.
و آن همت متعالی که بتواند سنگ پیش پای آموزش داستان نویسی و تزریق پویایی به این عرصه را بردارد، چگونه محقق می شود؟
آزادی و دموکراسی دو اصل اساسی است که باید در این عرصه محترم شمرده شود. باید این آگاهی در مسئولان فرهنگی ایجاد شود که فقدان و کاهش انتشار کتاب باعث صدمات جدی فرهنگی می شود و بازتاب عمیق آن در آینده دیده می شود. همچنین افرادی که به برخورد حذفی با ادبیات معتقد هستند باید بدانند که در جهان امروز نمیتوان جلو کتاب خواندن را گرفت و یک نویسنده می تواند داستانش را به صورت کپی در اختیار اطرافیانش قرار گیرد و یا در جهان متکثر اینترنت منتشر کند و این فرصت را برای خود ایجاد کند که اثرش خوانده و داوری شود.