هنر دینی یکی از جلوههای بارز ایمان مذهبی در سایر ادیان است. در حقیقت یکی از مهمترین اسنادی که پرستش را در روزگار کهن اثبات می کند؛ هنر و به تعبیر دقیق تر نقاشی است. در واقع ما به مدد نقاشیهای بر جای مانده از کهنترین تمدنهای باستانی، به وجود امر پرستش در میان آنها پی میبریم. اما نقاشی در تجسم اسلام گونه ای متفاوت از نمایش هنری را برگزید و تا مدتها اسلام جلوه بارزی در نقاشی مسلمانان نداشت. ریشههای این موضوع را باید در دیدگاه اسلام درباره نقاشی جستجو کرد.
برخلاف رویکرد بودائیان و مسیحیان به هنر نقاشی و بهره گیری از آن در جهت هدف های آموزشی، تبلیغی و عبادی، از نقاشی دینی در سدههای نخستین ظهور اسلام خبری نیست. شاید آغاز رسمی هنر دینی را اواخر سده هفتم هجری و سیزدهم میلادی تخمین زد. به اعتباری؛ در این عصر برخی موضوعات مذهبی و همچنین چهره شخصیتهای دینی در عرصه نقاشی رخ نمود. این زمان مصادف با نخستین تجسم چهره پیامبر اسلام بر صفحه کتب و تک نگارهها بود.
اگر به تاریخ نظر افکنیم؛ این زمان را میتوانیم متأثر از گرایش مغولان به اسلام بدانیم. اما شمایل رسول خدا برای نخستین بار در کتب سده هفتم و اوایل سده هشتم ظهور کرد. از شمار نخستین کتبی که تمثال پیامبر در آن رخ نمود؛ میتوان به جامعالتواریخ، اثر ارزشمند خواجه رشیدالدین فضلالله و آثار الباقیه اثر ابوریحان بیرونی که هر دو در دربار مغولان مصور شد؛ نام برد. اما ویژگی بارز این تمثالها نمایش کامل چهره در آنهاست. موضوعی که با ظهور صفویان دچار تغییر شد و تحت تأثیر تعصبات دینی آنان، چهره انبیا و ائمه در پس برقه پنهان شد.
فارغ از این موضوعات باید گفت؛ عدهای بر این عقیدهاند که تجسم چهرههای والای دینی تنها در روایت داستانهای مربوط به آنها به کار رفته است. در حالیکه این شخصیتها در تجسم عوالم روحانی نیز تصویر شدهاند. یکی از برجستهترین متون ادبی که به داستانهای دینی متعلق است؛ میتوان به «خاوران نامه» اثر «ابن حسام خوسفی» اشاره کرد که شرح زندگانی امیر مومنان را تا شهادتش در بر گرفتهاست.
اما جلوههای نقاشی دینی را میتوان در نسخههای مصور دیگر نیز جستجو کرد. یکی از این جلوهها نقاشیهاییست که به تجسم حال و هوای عالم قدسی عواطف آدمی را بر میانگیزد. از این دسته میتوان به نسخههای مصور ترکی اشاره کرد. متونی چون سیرهالنبی و زبدهالتواریخ، از این دستهاند. اما بخش دیگر تصویر داستانهایی مرتبط با پند و اندرز است که در متون اهل تصوف میتوان آن را به کرّات دید. از نمونههای فارسی این متون میتوان به منطق الطیر، اثر ماندگار عطار نیشابوری و همچنین مثنوی اثرشاعر شهیر ایرانی، مولانا جلالالدین بلخی اشاره کرد. اما گونه دیگری نیز وجود دارد که به تعبیر محققان، بر انگیزاننده حس خداجویی مخاطبان خود بودند. کتبی چون معراج نامه که به خط ترکی اویغوری در دست است؛ از این جمله به حساب میآید. این کتاب که بر بهشت و دوزخ تاکید دارد، تجسم تاکید بر دین به حساب میآید.
از نمونههای نقاشی دینی میتوان به صحنههایی در تجسم بهشت و دوزخ اشاره کرد که در یکی از نمونه های متعلق به مکتب شیراز میتوان گونه کاملی از آن را یافت. این تصویر بهشت و دوزخ را در حالی نشان میدهد که پیامبر و نسل امیر مومنان در نیمه ای از تصویر و در میانه موجهای طلایی تصویر شدند و در سمت دیگر دوزخیان در حال عذاب به نمایش در آمدهاند.
اما یکی از بارزترین آثار هنر دینی در اسلام را میتوان نگاره مشهور سلطان محمد از معراج پیامبر دانست. گرچه در تاریخ هنر ایرانی بارها با تجسم صحنه معراج مواجه میشویم. اما باید گفت؛ شهرهترین نقاشی دینی کتب فارسی، معراجی است که سلطان محمد آن را برای خمسه نظامی تصویر کرد. در این نگاره تجسم شریفترین هنر مذهبی؛ را در خدمت نمایش معنویت و عرفان و در زیباترین لحظه زندگی پیامبر اسلام میتوان جستجو کرد؛ نگارهای که تجسم بینش عرفانی هنرمند ایرانی به اسلام است.
یادداشت: مینا عبدی