یك شاعر كودك و نوجوان معتقد است كه كودكان خداوند را یكی از صمیمیترین دوستانشان میدانند و جایگاه بنده و معبود برایش قائل نیستند و در چنین فضای ذهنی، مفاهیمی مانند عاشورا را زندگی میكنند.
به گزارش هنرنیوز، كمال شفیعی، شاعر كودك و نوجوان، با بیان اینكه سرچشمههایی كه میتواند به عنوان خاستگاه ادبیات عاشورایی در حوزه كودك و نوجوان تعریف شود، سهل و ممتنع است، اظهار كرد: ادبیات عاشورایی كودك و نوجوان، سابقه خوبی دارد و از سالهای گذشته آثار خوبی داریم كه برای این ادبیات سروده شده اند.
وی ادامه داد: اساسا حوزه ادبیات كودك، حوزهای است كه بیشتر با سرشت طبیعی كودكان سر و كار دارد و این سرشت، اخلاق مداری، راستگویی، خداجویی و احترام به خانواده و از این دست موضوعات را در بر میگیرد و از این حیث نزدیك به اتفاقاتی است كه در بستر جامعه رخ میدهد. در همین راستا معمولا فرهنگ دینمداری در حوزه ادبیات كودك و نوجوان با زیست مان كودكان همخوانی دارد.
این شاعر خاطرنشان كرد: فرایند رشد كودك به شكل طبیعی به گونهای است كه اعمالی همچون نمازخواندن را از والدین خود تقلید میكند و دختربچهها دوست دارند چادر را داشته باشند و یا در ماه مبارك رمضان میبینید كه كودكان علاقهمندند كه سحری بیدار شوند و روضه بگیرند. كودكان مفاهیمی مانند عاشورا را زندگی میكنند، اگر چه مفهوم فلسفی آن را ممكن است درك نكنند، اما در شكل ظاهری و رفتاری خود به خود بزرگ میشوند.
وی با تاكید بر اینكه شیوه آموزش غیرمستقیم، بهترین شیوه آموزش است، اظهار كرد: آموزش و پرورش نیز جدیدا به این نكته رسیده است كه باید خیلی از مفاهیم ارزشمند را به صورت آموزش غیرمستقیم ارائه كند. در شعر و ادبیات داستانی هم این موضوع را به عنوان یكی از ژانرهای هنری می بینیم.
شفیعی تبیین ادبیات از زاویه دید درست با نگاه كودكانه و نوجوانانه را نیاز امروز جامعه دانست و گفت: وقتی مضامینی همچون عاشورا، در ذهن نویسنده و شاعر درست شكل بگیرد، تكلیفش با خودش و جامعه مخاطبانش روشن است و موضوع هم مشخص است و كلامش قطعا تاثیرگذارتر خواهد بود. غیر از اینها اگر باشد، بر روی مخاطب كودك و نوجوان هیچ تاثیری ندارد. چرا كه میخواهیم برداشت خودمان را از عاشورا به مخاطب كودك و نوجوان ارائه كنیم.
وی تصریح كرد: برداشت ما و برداشت كودكان از عاشورا دو مقوله كاملا متفاوت هستند. كودكان در مرحله احساساند و نخست حس می كنند و بعد درك میكنند ولی در مقطع بزرگسالی اول فكر میكنیم بعد درك میكنیم. در شعر هم وقتی قرار است برای كودكان شعر بگوییم باید با احساس آنها سر و كار داشته باشیم. تصور آنها این است كه خدا یكی از صمیمی ترین دوستانشان است و كاملا جایگاه دوستانه برایشان دارد و جایگاه بنده و معبود برایش قائل نیستند. در رابطه با امام حسین (ع) نیز برای بزرگسالان جایگاه یك مراد و مرید برقرار است؛ در حالی كه برای كودكان این گونه نیست و جایگاهی دوستانه در ذهنشان برقرار میكنند.
این شاعر با اشاره به اینكه ارتباط كودكان با مفاهیم و شخصیتهای دینی و مذهبی ارتباطی دلی است، عنوان كرد: این نوع ارتباط بعدها شكل عقلانی به خود میگیرد. حالا ما اگر قرار است برای كودكان از اباعبدالله الحسین(ع) سخن بگوییم باید از این منظر باشد. عمدتا كارهای ادبی كه در همه حوزهها به ویژه ادبیات آیینی برای كودكان پخش میشود اگر فاقد این زبان باشد، می بینیم كه كارهای ناموفقی است. شاید این گونه آثار برای بزرگسالان خوشایند باشد، اما برای كودكان و نوجوانان دچار عدم تفهیم و فهم مشترك میشود و میبینیم كه كودكان و نوجوانان از زاویه دید خود به پیرامون مینگرند و نویسنده و شاعر هم باید از زاویه دید او به جهان هستی و به پیرامون خود بنگرند. وقتی از این منظر نگاه میكنیم میبینیم این باورپذیری و انتقال مفاهیم میتواند به طور منطقی شكل بگیرد.
شفیعی همچنین گفت: برای خلق آثار ادبی برای نوجوان شرایط متفاوت است و هم نیاز به توصیف بزرگسالانه و هم نیاز به احساس كودكانه داریم. اما نگاه را نباید فلسفی و نوجوان را دچار چالش كنیم. دوره نوجوانی دوران گذار و شتاب است. همیشه نوجوان ها عجله دارند برای رسیدن و كاملا هویت خاص خود را دارند. وقتی قرار است برای نوجوانها شعر بگوییم و یا داستان خلق كنیم، این داستانها باید از حس بیرون بیاید و توصیف باشد. این توصیفها نیز دارای یك اتفاق تفكربرانگیز باشد، بیشتر متنهایی كه نوجوانها برای هم مینویسند می بینیم متن های كاملا احساسی است. نوجوانی دوره كمال خواهی و كمال گرایی است. دوره ای است كه همه چیز را زیبا و یا نازیبا دیده میشود. برعكس كودكان كه قوه تمیزشان بر اساس حسشان است.
وی اظهار داشت: در ادبیات نوجوان توصیفاتی كه قیصر امین پور در اشعارش می دهد توصیفات خوبی است؛ امین پور از زبان و قالب نیمایی به خوبی برای ارتباط برقرار كردن با مخاطبان نوجوانش استفاده می كند و همچنین دیدگاه ارائه نمی دهد و در آثارش بیشتر توصیف میكند. برخورد سلبی و ایجابی در زبان شعرش وجود ندارد؛ چرا كه نوجوان بر نمی تابد برایش تصمیم گیری شود.
شفیعی با بیان اینكه بخشی از تصمیمهای نوجوانان كاملا احساسی است، گفت: بخشی هم هوش هیجانی نوجوان است. وقتی نوجوان را در مواجه قرار میدهیم و دلایل را برایش تشریح میكنیم، خود دست به انتخاب میزند. بنابر این در شعر و ادبیات ویژه نوجوان، فضا كاملا متفاوت میشود؛ وقتی میخواهیم برای نوجوان اثری را خلق كنیم نیازمند این هستیم كه فضاها را به قدری درست و زیرپوستی بگنجانیم كه وقتی نوجوان با اثر ادبی مواجه می شود اولا حس اش را برانگیزد و آن اثر را دوست داشته باشد و همچنین در مواجهه با مفاهیم ارزشی دست به انتخاب بزند، بدون آنكه بخواهیم فلسفه خاصی را برایش تشریح كنیم. چرا كه نوجوان در حال گذار است و میخواهد از یك موضوع به نتیجه برسد.