بعد از گذشت چند سال یکی از خدمه خانه به نام «آنجلیکا» که به بارناباس علاقه مند است و عشق او به کس دیگری را تحمل نمی کند،محبوبه بارناباس «جوزت» و والدین اش را جادو می کند تا بمیرند.او همچنین کالینز جوان را با طلسمی به یک خون آشام تبدیل کرده و بعد از این کار مردم شهر را علیه او می شوراند،طوری که او را زنده در تابوتی دفن می کنند.۲۰۰ سال بعد دختر جوانی به نام «ویکتوریا(ویکی) وینترز» با یک آگهی پرستاری در دست از نیویورک راهی کالین وود می شود تا پرستاری پسری به نام «دیوید» که از تبار کالینز هاست و همراه مادر خود «الیزابت کالینز استارداد(با بازی میشل فایفر)»،دایی و دختر دایی اش و دکتر روانشناسی به نام «جولیا» در آن خانه زندگی می کند را بر عهده بگیرد.دیوید که ادعای صحبت با روح مادر مرحومش را دارد در اولین برخورد با ویکی ملافه ای بر سر گذاشته و قصد ترساندن ویکی را دارد.کمی بعد هنگامی که ویکی در حال جابجایی لوازم اش است دوباره موجودی ملافه به سر را می بیند،این بار دیوید نیست،بلکه «لورا» روح مادر دیوید است.
بیرون شهر کارگرانی که در حال گود برداری هستند به تابوتی بر می خورند و بدون آگاهی در تابوت را باز می کنند،و اینگونه بارناباس بعد از دو قرن از تابوت خارج می شود و بعد از کشتن همه و رفع تشنگی خود با خون آنها،راهی کالین وود می شود.باناباس اول به بچه ها و بعد به الیزابت برمی خورد.جناب خون آشام با نشان دادن درهای مخفی خانه کلاه بردار نبودن خود را به الیزابت اثبات می کند و خانم استارداد با شرط اینکه جریان بازگشت بارناباس فقط بین خودشان باشد قبول می کند تا او در کالین وود بماند.بارناباس به عنوان یک خویشاوند دور به همه معرفی می شود که برای بازگرداندن ثروت خانواده و احیای کارخانه کنسروسازی خاندان به کالین وود برگشته است،این در حالی است که دختری به نام «آنجل بی» بنادر شهر شرقی را اداره می کند.بارناباس در خانه، ویکی را به دلیل شباهت با جوزت اشتباه می گیرد،او به ویکی علاقه مند می شود.
آنجل بی بعد از شنیدن ماجرای مرگ کارگرها به کالین وود می رود تا دوست قدیمی را ملاقات کند.آنجل بی همان آنجلیکای جادوگر است که در طی این سالها در حال مبارزه با خاندان کالینز بوده و از شکلی به شکل دیگر در می آمده است.بارناباس ماجرا را با الیزابت در میان می گذارد و لیز از او می خواهد که به مبارزه برگردد و کارخانه را دوباره راه بیاندازد.بالاخره کارخانه راه می افتد.آنجل که احساس خطر کرده دوباره با بارناباس ملاقات می کند و از او می خواهد که کارخانه را به او بفروشد و شروع به اغوا کردن او می کند.بارناباس یک مهمانی بزرگ برای اهالی شهر برگزار می کند و در مهمانی به ویکی ابراز علاقه می کند.خانم جادوگر که بدون دعوت به مهمانی آمده این ماجرا را دیده و دوباره به فکر انتقام می افتد.در خانه، بارناباس جان دیوید را در حادثه ای نجات می دهد ولی خودش در معرض نور خورشید قرار می گیرد و آتش می گیرد،همه به خون آشام بودن او پی می برند.
بارناباس دوباره نزد آنجلیکا بر می گردد،خانم جادوگر باز هم به او پیشنهاد شراکت و زندگی می دهد ولی بارناباس قبول نمی کند و نتیجه اش این می شود که بارناباس دوباره در تابوت غل و زنجیر می شود و در خانه ای پنهان می گردد.آنجلیکا کارخانه کالینز را می سوزاند و باز هم پلیس و مردم را روانه خانه کالینزها می کند.بارناباس که با کمک دیوید بعد از زمان کوتاهی از بند آزاد شده جلوی خانه با آنجلیکا روبرو می شود،همه می فهمند که این دو آدمهای معمولی نیستند.آنها با هم مبارزه می کنند، همه چیز به ضرر کالینزها درحال وقوع است که دیوید دوباره ظاهر می شود...
مجموعه تلویزیونی «سایه های تاریکی» ساخته «دان کورتیس» اواخر دهه ۶۰ از شبکه ABC پخش می شد و نمایش آن برای پنج سال ادامه داشت.«ست گراهام اسمیت» که نویسنده فیلم «آبراهام لینکلن شکارچی خون آشام» به تهیه کنندگی برتون هم هست، نویسندگی فیلم نامه این فیلم را براساس سریال تلویزیونی ساخته کورتیس بر عهده دارد.متاسفانه این ساخته برتون به صورتی ناهمگون مدام میان طنز وجدی بودن در رفت آمد است و این باعث شده که کار یکدست نباشد،غیریکنواخت باشد و حالت منجمدی پیدا کند.تعداد داستانهای فرعی فیلم بیش از حد زیاد است و این سبب شده که از دیدن فیلم لذت نبریم و پیوسته اطلاعات جدیدی به ما داده شود و مدام درحال تجزیه تحلیل باشیم،که این امر هم موجب خسته کننده شدن فیلم شده است.جانی دپ هم به نقش بارناباس بیشتر بجای اینکه یک خون آشام به نظر بیاید یک جنتلمن دیده می شود و اما بهترین بازی این فیلم را «اوا گرین» انجام داده است، بازی بقیه هنرپیشه ها چندان لذت بخش نیست.یک دلیل اش شاید فیلمنامه باشد که اجازه هنر نمایی به بقیه بازیگرها نمی دهد.
سایه های تاریکی در مجموع فیلمی خوبی نیست که دوستداران کارهای برتون را راضی نگه دارد،باید منتظر بمانیم و ببینیم آخرین ساخته«برتون فرانکن وینی» چه سرنوشتی پیدا می کند.