نگاهی به مجموعههای مناسبتی ماه رمضان؛
تکرار در ساختار، معضل در محتوا
تاريخ : يکشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۰:۳۹
مدت زیادی است با نگاه مجموعههای ماه رمضان اولین چیزی که به ذهنمان میرسد شباهت آن به سریالهای پیشین ماه رمضان و بدون پشتوانه بودن محتوای سریالهاست.
مجموعهای ماه مبارک رمضان چند سالی است به یک معضل رسانه ای تبدیل شده. از طرفی فقر عمومی حاکم برفضای رسانه ملی از باب تولیدات فاخر باعث شده مردم به صورت کاملا شرطی بلافاصله بعد یا همزمان با افطار تا پاسی از شب به تماشای مجموعههایی که بصورت مسلسلی از شبکه های مختلف پخش می شود بنشینند.
گذشته از مشکلات محتوایی و شکلی این سریال ها که جای بحث محتوایی و مذهبی دارد، اصرار عجیبی است که در این سالها بر مطرح کردن مسائل ماورایی در رسانه وجود دارد. داستانهای تکراری بیجانی که در یک داستان کلی بدون روایت های فرعی جذاب مخاطب را به خمودگی و کسالت سوق می دهد. کاراکترها خواب هایی می بینند و مکاشفه هایی برایشان اتفاق می افتد که کل جریان سریال هدفش تایید آن خواب ها و مکاشفات بوده و هست!
اصرار بر نشان دادن کاراکترهای سیاه یا سفید، بد مطلق یا خوب مطلق، مذهبی پاستوریزه و سادهلوح صرف یا لائیک و بی دینی که با اصرار بر پردازش این نوع شخصیتها که سنخیتی با واقعیات اجتماعی و باورهای مذهبی ندارد. از سویی دیگرطرف مقابل یا شیطان صفت است و قصد دارد بیننده را گمراه کند یا مثبت صرف هست و بیننده باید سخنانش را گوش سپارد به گونهای که در هیچ یک از سریال ها حد وسطی برای شخصیت ها قائل نشده اند . از طرفی دیگر مخاطب هم بی هدف دچار این تمهیدات رسانه ملی شده است .کسانی هستند که به جای اینکه ایام و ساعات ماه مبارک را مشغول برنامه های عبادی باشند به تماشای سریالهایی مینشینند که بصورت انحصاری در اختیار چند تهیهکننده و تیم تولید قرار دارد که اثبات کردهاند از باب توان تولید خوراک رسانهای مبتنی بر آموزههای دینی چیزی برای گفتن ندارند. از منظری دیگر معلوم نیست هزینه های هنگفتی که برای تولید این سریالها پرداخت میشود توانسته تاثیر مذهبی و فرهنگی داشته باشد ؟!
این مجموعهها روند رو به رشدی ندارند یا از نمونه های وطنی در سالهای گذشته کپی میشود یا از نمونه های خارجی؛ برای مثال سریال «پنج کیلومتر تا بهشت» برگرفته از فیلم روح است و مملو از تناقضات پرشماری است که با احادیث و روایات اسلامی دارد و نویسنده و فیلمساز سعی کرده به طرز ناشیانه ای با رنگ و لعاب اسلامی به اندیشه مخاطب رسوخ دهد.
آیا ما که مکتب اسلام در کشورمان جاری هست حق داریم به این راحتی بر اساس تخیل و ذهنیت شخصی بدون مراجعه علمی و آگاهانه به احادیث و روایات سرهم بندی کنیم و برای این مسایل بر اساس فکر و خیال فردی، تولید به اصطلاح هنری کنیم.
آیا روح سرگردان بر اساس روایات و احادیث ما میتواند به هر جایی که قبلا بوده سرک بکشد؟آیا فقط میتواند به جاهایی سفر کند که قبلا انجا بوده است ؟آیا به خاطر تعلق به جسم باور روح شدن به این راحتی میسر است .آیا انسانی که گناه کبیره ای انجام داده و حالا بر حسب اتفاق تبدیل به یک روح سرگردان شده آرزوی برگردانده شدن به دنیا را ندارد و آرزو می کند یک بار دیگر هندوانه با دست بخورد ولی تمایلی به برگشتن به دنیا برای جبران ندارد . آیا چشم برزخی در یک روح سرگردان که هنوز جسمش نفس میکشد ولی روحش از جسم خارج شده باز نمیشود و اطراف و انسانها را طور دیگری نمی بیند و یا روح در آن حالت میتواند کاملا از جسم جدا شود و با ارواح دیگر ملاقات کند؟! آیا روح هنگام مرگ به راحتی از جسم بیرون می آید در حالیکه استاد دانشگاه از دیگران می شنود که مرده و خودش هیچ چیز از مردن درک نکرده و با دستانی باز به آسمان میرود. آیا قبل از تدفین، روح همواره خود را بر اساس عادت جسم فرض نمیکند و به راحتی از جسمش جدا میشود. آیا در احادیث از لحظههای دفن کردن و اینکه خود را همان جسم میدانیم و به دیگران التماس می کنیم که زنده ایم یافت نمی شود؟ آیا بر اساس احادیث و روایات لحظه های بعد از مرگ لحظه هایی رعب آور نیست؟ مگر اینگونه نیست که حتی برای انسان های خوب به علت روبرو شدن با اوضاع و احوال جدید و اینکه دنیا طور دیگری دیده میشود لحظه های عجیبی خواهد بود.
چرا در تمام این سری دوزی ها باید یک روحانی یک شکل و یک زبان، پیرزن سال خورده مهربان نصیحتگو، دختران معصوم، پسران جوان و جسور، جوانان پولدار غير قابل اعتماد با نام های اصيل ايراني، تعدادی روح و فرشته و پليس، معتاد، اهالي و کسبه محل از شخصیت ها باشند و مکانها هم بهشت زهرا، امام زاده نا مشخص، مسجد بي نام و نشان ، بیمارستان و.. باشد و داستان هم به گونه ای باشد که ابتدا آقای روحانی بعنوان مشکل گشا وارد داستان شود بعد قهرمان داستان به مسجد و امامزاده برود تا با پشیمانی و ندامت قدری گریه کند تا سروکله روح و فرشته پیدا شود و داستان های عشقی بال و پر بگیرد و آدم های بد و خوب وارد شوند و حرفی به کرسی بنشانند و در انتها محصول تولید شده را به عنوان یک کالای استاندارد مذهبی و نسخه ای تجویز شده دینی محور جلوی 70 میلیون گزارده شود. اگر که با میل تماشا کردند که موفق و قدرت جذب مخاطب بیش از 90 درصد اعلام شود و اگر هم مایل نبودند که تلویزیون است و هر شبکه ای که انتخاب کنند باید به ناچار ببیند تا قدری از مواد لازم کم و زیاد شود تا به مذاقشان خوش نشیند . چرا مضامین ماوراء، متافيزيك و معناگرايي دستآويزي شده تا بسياري از مجموعهسازان بر روند آن قصههاي پوچ غیر مذهبی آثار خود را بسازند و با نگاهی سطحي به مسائل ماورايي، مفاهیم عشق و عاشقی و مردن و زندگی را با ارتباطاتی غیر ارزشي که انطباقی با اعتقادهاي ديني جامعه ندارد اندیشه هایشان بر آنتن های پخش رسانه ملی قرار گیرد. مسولین قدری بیشتر دقت به خرج دهند تا در زمان پخش ناچار نشوند به نشست اضطراری تن دهند تا مشکلات شورباهای خویش را با حضور عالی ترین مقام رسانه جمع کنند.
محسن سلیمانی فاخر