آشیتاکا کماندار جوانی که برای محافظت از دهکده خود در تقابل با گرازی طلسم شده به داغی بدیمن روی ساعدش دچار می شود. او در پی یافتن درمانی دهکده را ترک می کند، در راه تجاوزگری و زیاده خواهی و جنگ افروزی ظالمانه ای را در روستاهای قرار گرفته بر مسیر سفرش را مشاهده می کند. به دهکده ای می رسد که به دست بانویی به نام ابوشی اداره می شود. ابوشی با نابودی جنگل قصد بهره برداری از منابع طبیعی آن و استخراج آهن را دارد و این دلیلی است که حیوانات جنگل و دختری به نام «سان» که توسط گرگها بزرگ شده در صدد کشتن ابوشی هستند. قرار است جنگی عظیم صورت بگیرد، در این میان آشیتاکای حالا عاشق که چیزی جز آرامش و صلح بین گروه های مختلف نمی خواهد می خواهد کاری کند...
مونونوکه یکی از انیمیشنهایی است که برترین جلوه های بصری را روی طلقهای پلاستیکی در اختیار گرفته. میازاکی با دغدغه ای محیط زیستی دست به خلق حماسه ای زده که اصیل ترین مفاهیم انسانی را در دوره ای که انسان بسیاری از صفات انسانی خود را فراموش کرده یادآوری می کند. فیلم داستان ذات شریر نیست، داستان آدمهایی است که با قرار گرفتن در موقعیتهای مختلف از درک یکدیگر عاجزند و به مقابله با هم بر می خیزند. در این میان طبیعت با همه عناصرش به نظاره نشسته و بعدتر چون دیگر تاب آزار انسان را ندارد به دفاع از خود بر می آید.
سفری آغاز می شود و آشیتاکای جوانمردآماده روبرو شدن با سرنوشت خود که همانا مرگ است می شود. انسانها در حال بر هم زدن نظم طبیعت هستند، حیوانات به مقابله بر می آیند در این میان آشیتاکا با دختری آشنا می شود، او هم مانند آشیتاکا با دیگران فرق دارد. جالب اینجاست که هر دوی آنها جزء جامعه مشکل آفرین برای طبیعت نیستند. آشیتاکا از شهر دیگر آمده، سان هم از کودکی به دست گرگها بزرگ شده. اینجا سان چون از نزدیک شاهد رنج موجودات است، قصد کشتن ابوشی را می کند.
اینجا هم با شر مطلق همراه نیستیم، بانو ابوشی که در ظاهر ضد قهرمان فیلم است در بسیاری از سکانسها مهربان و دوست داشتنی جلوه می کند. این را می توان از عکس العمل مردمی که ابوشی با وجود سخت گیری که بر آنها دارد فهمید. یا حتی «ناگو» که آن داغ نفرین شده را بر دست آشیتاکا می گذارد خود یک قربانی است.
آشیتا چیزی جز صلح برای همه نمی خواهد، انگار بخشی از عظمت و بزرگی روح جنگل در او حلول کرده، او مشکل خود را فراموش کرده و درد و اصلاح جامعه مدنظرش قرار می گیرد. میازاکی پایانی عجیب بر این فیلم رقم زده، انچه که نباید اتفاق می افتد تا به خواب رفتگان بیدار شوند. فراواقع گرایی میازاکی بسیار زیباست، ذهن خلاق این کارگردان به خوبی در این انیمیشن نمایان است. در ادامه به ذکر چند نکته جالب درباره فیلم می پردازیم:
در ابتدا «لئوناردو دی کاپریو» برای دوبله نقش آشیتاکا در نظر گرفته شده بود که کار به «بیلی کروداپ» رسید.
بیلی کروداپ
اسطوره شناسی ژاپنی می گوید که سگها و گرگها بدون در نظر گرفتن جنسیت باید صدای زنانه داشته باشند به همین دلیل است که یک مرد «آکیرو میوا» صدای مورو مادر گرگها را اجرا می کند.
شاهزاده مونونوکه آخرین انیمیشن بزرگی است که روی ورقهای شفاف پلاستیکی کار شد. برای ساخت این انیمیشن از ۱۴۴۰۰۰ ورقه شفاف استفاده شد.
ساخت این انیمیشن حدود ۲۰ میلیون دلار هزینه داشت و در ژاپن ۱۳.۵۳ میلیون بیننده فیلم را دیدند و فیلم فقط ۱۸.۶۵ میلیارد ین در ژاپن فروش کرد.
در فیلم از ۵۵۰ رنگ مختلف برای طراحی محیط و کاراکترها استفاده شده است.
مونونوکه اینجا به معنی خشم و روح کینه توز است. البته در زبان ژاپنی از مونونوکه از هر چیز غیر قابل توصیف استفاده می شود از یک بلای طبیعی بزرگ گرفته تا یک سر درد جزئی. مونونوکه می تواند روح یک جسم بی جان، روح یک شخص مرده یا زنده، روح یک حیوان، اجنه، هیولاها یا روح طبیعت باشد. توتورو هم یک مونونوکه است.
داستان فیلم در عصر« موروماچی(۱۵۷۳-۱۳۹۲یا ۱۴۶۷-۱۳۳۳)» می گذرد، در دوران جنگ «آنین». در عصر موروماچی تولید آهن شروع شده بود، دوره ای که بسیاری از هنرهای جدید متولد شد و زنان آزادی بیشتری داشتند. ساختارهای طبقاتی صلب سامورایی ها، کشاورزان و صنعتگران در این دوران ایجاد شد. میازاکی که شباهتهایی بین دوران موروماچی و عصر حاضر می دید برای ساخت فیلم دست به انتخاب این دوران زد.
تفنگی که در فیلم استفاده می شود «ایشی بیا» نام دارد که اولین بار در ۱۵۴۳ توسط پرتقالی ها به مردم ژاپن معرفی شد با این حال چینی ها کار با آتش را به ژاپنی ها یاد داده بودند.
«کوداما» تحت الفظی روح درخت معنی می شود، البته معنای توپ کوچک یا روح کوچک را هم می دهد. اگر چه این موجود در بسیاری از خرافه های ژاپنی وجود دارد اما مخلوقی است که برای اولین بار میازاکی خلق کرده است.
در پایان اینکه این انیمیشن زیبا را تماشا کنید.
یاسین پورعزیزی