شامگاه گذشته (یکشنبه نوزدهم مهرماه) مراسم رونمایی از فیلم مستند «فرزانهی فروتنِ ایرانمدارِ ما» دربارهی زندگی پربار زندهیاد دکتر ایرج افشار، محقق و ایرانشناس برجسته، در سالن سینماحقیقت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی برگزار شد.
به گزارش هنرنیوز، در این مراسم که با استقبال چشمگیر مستندسازان، علاقهمندان سینمای مستند و جمعی از چهرههای فرهنگی همراه بود ابتدا این فیلم به کارگردانی سیدجواد میرهاشمی به نمایش درآمد و سپس دو نفر از دوستان و همکاران قدیمی مرحوم افشار دربارهی این شخصیت علمی کشورمان به ایراد سخنرانی پرداختند.
در ابتدای این برنامه که ناصر صفاریان اجرای آن را برعهده داشت، سیدجواد میرهاشمی کارگردان این فیلم ضمن تشکر و عذرخواهی از جمع تماشاگرانی که به دلیل ازدحام، مجبور شده بودند فیلم را به صورت ایستاده تماشا کنند گفت: «چند سال پیش زمانی که مستند «از پاریز تا پاریس» (دربارهی استاد باستانی پاریزی) در همین سالن به نمایش گذاشته شد مرحوم دکتر افشار هم جزو کسانی بود که به تماشای آن فیلم نشسته بود. وقتی نمایش فیلم به پایان رسید ایشان به من اشاره کرد و گفت با تو کار دارم. میدانستم که ایشان چندان موافق نمایش تصویر خودش نیست و با خودم فکر کردم شاید از کاربرد بخشهایی از گفتوگوی خود (در آن فیلم) شاکی و ناراضی شده است. اما دکتر افشار برای ظهر جمعهی همان هفته در منزل خود با من قرار گذاشت و همین باعث ارتباط عمیقتری میان من و ایشان شد.»
وی افزود: «چند سال پیش تصمیم داشتم مستندی دربارهی بنای قلعه رودخان بسازم اما ساخت این فیلم بنا به دلایلی متوقف شد و من به توصیهی یکی از کارشناسان مرکز گسترش تصمیم خودم را عوض کردم و موضوع فیلمم را به زندگی دکتر منوچهر ستوده اختصاص دادم که قرار بود مشاورهی طرح قلعه رودخان را برعهده داشته باشد.»
میرهاشمی همچنین افزود: «ساخت مستندی دربارهی دکتر ستوده باعث شد به فکر بیفتم تا از زندگی اساتید و چهرههای دیگری هم فیلم بسازم و تولید مستندهایی دربارهی دکتر باستانی پاریزی، دکتر غلامحسین ابراهیمیدینانی و دکتر سیمین دانشور و دکتر ایرج افشار حاصل همین دوره و هشت سال اخیر است.»
وی در ادامهی این جلسه در پاسخ به اشارهی مجری برنامه مبنی بر شباهت و تمرکز ساختار این فیلم با ذهنیت دکتر افشار که بر تحقیق و پژوهش بنا شده گفت: «در مورد قیاس این فیلم با آثار دکتر افشار باید گفت در این زمینه، کارهای من بیشتر به یک سیاهمشق شبیه است. اما باید اعتراف کنم که من تحقیق و روش تحقیق را از دکتر باستانیپاریزی و دکتر افشار آموختم. این عزیزان حتی عکسهایی که خودشان گرفته بودند را بهصورت مکتوب درمیآوردند تا در آینده جزییات این عکسها را فراموش نکنند.»
میرهاشمی در ادامهی این جلسه گفت: «شاید تاکید بر محتوای پاورقیها، باعث شباهت کار من به تحقیقات دکتر افشار شده باشد اما باید اشاره کرد دیدار و گفتوگو با ایشان و سایر اساتید، برای من بیشتر حکم شاگردی کردن را داشت تا چیزی دیگر.»
صحبتهای دکتر هوشنگ دولتآبادی دربارهی زندهیاد دکتر افشار، بخش دیگری از جلسهی شب گذشته بود. دکتر دولتآبادی با اشاره به یادآوری پررنگ نام و خاطرهی دکتر افشار در سالهای اخیر و نسبت به سالهای حیات او گفت: «این نکته خیلی عجیب است اما عواملی در به وجود آمدن آن موثر بودهاند. از جمله گریزان بودن خود آن مرحوم از حضور در مقابل دوربین و خودنمایی در مجامع عمومی که ریشه در شخصیت ایشان داشت.»
وی با اشاره به تعدادی از کتابهای دکتر افشار که هنوز در نوبت چاپ به سر میبرند گفت: «خوشبختانه فرزندان ایشان با کمال پشتکار مشغول ادامهی راه ایشان هستند و با اطمینان میتوان گفت کارهای ناتمام ایشان بر زمین نخواهد ماند.»
دکتر دولتآبادی سپس گفت: «اما یک نکتهی مهم دیگر که یاد و خاطرهی مرحوم دکتر افشار را در ذهنها زنده نگهداشته شخصیت جذاب و جالب خودش بود که دوستی عجیبی در بین دلها ایجاد میکرد.»
وی همچنین با تشبیه تلاشهای شبانهروزی دکتر افشار به پرواز سیمرغ گفت: «او حافظهای قوی و انگیزهی قدرتمندی داشت اما با این وجود همهچیز را بایگانی میکرد و جزییات آن را مینوشت تا در گذر زمان به دست فراموشی سپرده نشود.»
دکتر دولتآبادی در ادامه گفت: «زندهیاد افشار در هر پیچ و خمی با یک مشکل تازه روبهرو میشد. وقتی میخواست جزوهشناسی کند باید خطشناسی و کاغذشناسی یاد میگرفت. وقتی میخواست نسخهشناسی کند باید باید سبکشناسی را میآموخت. در نتیجه این مرد جوان و مستعد که کار او در ایران قابل توصیف نبود مثل یک مرغ تکثیر شد و وقتی به قله رسید واقعاً به سیمرغ تبدیل شده بود.»
وی افزود: «ایرج افشار یک اسطوره بود اما دلش نمیخواست اسطوره باشد و بیشتر دوست داشت سرمشق باشد. در روزگار کنونی برای رسیدن به جایگاه ایرج افشار، سیمرغ بودن لازم نیست چون بیشتر این راه را او و امثال او پیمودهاند. دیگر اگر کسی بخواهد ایرج افشار شود لازم نیست کتابدار و نسخهشناس شود. او پیش از این نقشهی راه را پیش پای علاقهمندان گسترده است.»
سخنان دکتر محمد بقایی، از دوستان و همکاران قدیمی زندهیاد افشار بخش دیگری از مراسم رونمایی از مستند یاد شده بود. وی با اشاره به فقدان ایشان به عنوان ضایعهای که جامعهی فرهنگی ایران را لرزاند گفت: «همهی کسانی که با تولید کتاب در زمینهی ایرانپژوهی و نسخهشناسی سر و کار داشتند احساس کردند در زندگیشان یک خلاء جبرانناپذیر به وجود آمده است.»
دکتر بقایی گفت: «ایرج افشار برخلاف بسیاری از دوستان و همکاران خود چهرهی خود را تغییر نداد و همانی ماند که از سالها پیش بود. ایشان از نوزده سالگی وارد کار تحقیق و پژوهش شده بود و به همین دلیل او را میتوان با محمدتقی بهار مقایسه کرد که در نوزده سالگی لقب ملکالشعرایی گرفت.»
وی افزود: «ایرج افشار در طول عمر خود حدود سیصد جلد کتاب و بیش از دو هزار مقاله نوشت و تازه اینها جدا از سخنرانیها و سفرهای مختلفی است که به قصد ایرانشناسی انجام داده بود. کسانی که در کار تولید کتاب هستند به خوبی میدانند نگارش یک کتاب، دستکم از آن نوع که افشار تالیف کرد حدود دو سه سال زمان میبرد. بنابراین اگر این عدد را در سالهایی که صرف تولید این کتابها و ایراد سخنرانیها شده ضرب کنید به زمانی حدود هزار سال میرسید که بسیار شگفتآور و عجیب است.»
دکتر بقایی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: «ایرج افشار صدرنشین جمع محدود ایراندوستان واقعی بود و جزو معدود افرادی بود که روح ایرانی در او موج میزد. این احساسی بود که از چشمهای او بیرون میزد. درست مثل کودکی که در عید نوروز از والدین خود هدیهای گرفته باشد.»
صحبتهای سیدجواد میرهاشمی، کارگردان مستند یادشده پایانبخش جلسهی روز گذشته بود. وی با تشکر از عواملی که در تولید این فیلم با او همکاری کرده بودند ابراز امیدواری کرد تا در هنگام توزیع نسخهی نمایش خانگی فیلم خود بتواند گفتوگوها و تصویرهای باقیمانده را نیز برای علاقهمندان به نمایش بگذارد.
لازم به ذکر است در پایان این مراسم رونمایی، از سوی موسسهی خانهی کتاب هدایایی فرهنگی در اختیار حاضران و شرکتکنندگان در جلسه قرار گرفت.