گزارش هنرنیوز از نشست جایگاه طنز از مشروطه تا انقلاب اسلامی؛
میرشکاک: جمالزاده «چخوف» ایران است
نشست جایگاه طنز در داستان نویسی معاصر ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی عصر دیروز با حضور یوسفعلی میرشکاک، محمدعلی علومی و رضا احسان پور در سرای داستان بنیاد ادبیات داستانی برگزار شد.
تاريخ : دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۱ ساعت ۱۱:۳۲
به گزارش هنرنیوز در این نشست میرشکاک با اشاره به جایگاه حکمت در طنز گفت: به واقع طنز بعد از حکمت شروع می شود یعنی اول کسی باید به حکمت دست یابد تا به طنز، در ادبیات ما طنز تا قبل از عبید زاکانی جایگاهش در شعر به نثر سرایت اندکی داشته است، البته لطیفه هایی که وج.د داشته که در برخی تذکره ها بدان اشاره شده است.
وی به ظرافت طنز اشاره نود و بیان کرد: وجه دیگر طنز پردازی ظرافت است امروز می شود خیلی از قطعات کوتاه طنز کهن را جزء طنز مینی مال به حساب آورد همچون کتاب لطایف الطوایف که سرشار از ذوق طنزآوری و ظرافت قوی دارد.
میرشکاک با بیان این مطلب افزود: ما چیزی به اسم ادبی داستانی تا قبل از دوره معاصر نداریم چون تا این زمان شعر همچنان غلبه دارد اما نمونه هایی چون سمک عیار هست که موارد اندکی در ادب داستانی هستند و در واقع ادب داستانی ما همزمان با ورود مدرنیته قوت می گیرد یا تعریف می شود و در
” عمران صلاحی، شاعر دردمند آرمانگرایی شد و طنزش وقتی قوت گرفت که آرمانهایش از بین رفت “
همین زمان است که علی اکبر دهخدا و سپس جمالزاده سر برمی آورد و با نوشتن «یکی بود یکی نبود» و «فارسی شکر است» یا «دارالمجانین» اوج می گیرد.
وی درباره نقش صادق هدایت گفت: بعد از جمالزاده هدایت می آید که طنزش طنز تلخ، متعرض و گستاخ است مثل «علویه خانوم»، «حاجی آقا»، «توپ مروارید» و غیره، طنز هدایت تعرض دارد اما جمالزاده اینگونه نبود و چنان پیش می رود تا در زمان ما با رسول پرویزی و کتاب «شلوارهای وصله دار» یا فکاهیات خسرو شاهانی در کتاب «کباب غاز» اما ر مجموع گاه به افراط و گاه به تفریط رفته است لذا سنت مسجل و منسجمی در طنز ادبیات داستانی نمی شود پیدا کرد، مشکل عمده هم این است که اساسا طنز کار دشواریست.
وی در تشریح خاستگاه طنز عنوان نمود: گاه بحران ها و ورودشان به اجتماع سبب پرداخت طنز گونه می شود همچون وقایعی که در یک دوره ای سراسر اروپا را گرفت البته باید گفت که طنز چندان به شرایط اجتماع دخل پیدا نمی کند و در واقع به استعداد طنزپرداز ربط دارد.
وی با بیان این مطلب افزود: هم از این روست که عمران صلاحی، شاعر دردمند آرمانگرایی شد و طنزش وقتی قوت گرفت که آرمانهایش از بین رفت.
میرشکاک با تاکید بر این موضوع که طنز اساسا خنده ندارد گفت: طنز برای قاه
قاه خندیدن نیست بلکه کمترین وجه آن خنده است و عمران صلاحی توانست طنز را مهار کند لیکن در گذشته معاصر ایرج میرزا این رویکرد را ندارد و سیاست را ریشخند می کند اما طنز جمالزاده جانبدارانه تر است و طرف زبان عامه را می گیرد برای مثال «ویلان» نمونه طنز تراژیک است.
وی در خاتمه تصریح کرد: جمالزاده چخوف ماست، ساده است لیکن عمق زیادی دارد و به شدت انسان دوستانه است.
در ادامه
محمدعلی علومی گفت: از آنجایی که ما بانی تمدن کهن هستیم لذا رگه های طنز را در کتاب های کهن چون اوستا می بینیم و کتاب گات ها و ریگ وداها هم این طنز وجود دارد و پس از آن جلوتر که بیاییم به شاهنامه می رسیم و در مناظره درخت آسوریک هم هست منتها از همان زمان تصور این بوده است که مقام کمدی پایین تر از تراژدی است.
وی افزود: تا قبل از عمران صلاحی و مفهوم طنز، همه خود را فکاهی نویس می دانستیم و نشریه توفیق هم خود را فکاهی معرفی می کند، بهرام صادقی نیز با استفاده از نشانه های طنز و نمادها توانسیت به روند طنز قوت ببخشد.