دردهای این هنر معصوم!
گذری بر دردهای مجسمه سازی به بهانه تشکیل کلاس مارووینو؛
دردهای این هنر معصوم!
صبح چهارشنبه 10 آبان ماه اولین جلسه کارگاه آموزشی مجسمه‌سازی با سنگ لوکا مارووینو مجسمه‌ساز ایتالیایی با هدف آشنایی هر چه بیشتر هنرمندان ایرانی در مجسمه‌سازی با سنگ، در کارخانه «سبا سنگ» برگزار شد. همین خبر بهانه ای شد تا اندکی در باب تعلیم مجسمه سازی تامل کنیم.
 
تاريخ : پنجشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۱۹

مجسمه سازی از محجورترین هنرهاست. در کمتر نمایشگاهی با آثار مجسمه روبرو می شویم. کمتر هنرمندی را می بینیم که از راه مجسمه سازی روزگار بگذراند. در واقع مشکلات پرداختن به این هنر، آن را در حد یک خلاقیت تفریحی به حاشیه کشانده است.

شهلاپور یکی از مجسمه سازان پیشکسوت بر این موضوع معتقد است که : رکود هنر مجسمه سازی با تعطیلی داشگاه ها سبب شد تا انقطاعی جدی میان نسل هنرمندان بزرگی چون صدیقی با نسل معاصر ایجاد شود.  برای بیش از دو دهه خبری از مجسمه های شهری نبود و در واقع مجسمه نیاز یک شهر محسوب نمی شد. حتی تا مدت ها مجسمه سازی مسابقه ای هم نداشت. تمام این موارد را اگر به هم بیامیزیم؛ نمی توان انتظار زیادی از مجسمه‌سازی معاصر داشت.

بیژن غنچه پور که چندی پیش در سمپوزیوم مجسمه سازی پای سخن او نشستیم درباره کیفیت آموزش مجسمه سازی شکوه می کرد. او معتقد است: مجسمه‌سازی در دانشگاه های ما به یک فن ساده تقلیل پیدا کرده است. متاسفانه ساعات درسی کفاف آموزش هنر مجسمه سازی را نمی دهد. آموزش کار با یک متریال شاید بی از 700 ساعت آموزش و تمرین نیاز دارد اما در کشور ما برای هر واحد تنها 16 جلسه 3 ساعته در نظر گرفته شده که تنها وقت دانشجو را هدر می دهد و عملا چیزی را نمی توان در این زمان کوتاه به او منتقل کرد.

البته این نظر بسیار درست و کارآمد است. کارامد ازین حیث که هنرجویان باید قادر باشند یک تکنیک را برگزینند و با جدیت آن را دنبال کنند؛ اما در دانشگاه ها چند تکنیک آموخته می شود که هر کدام زمانی اندک برای آموزش دارند و دست آخر هنرمند بی آن‌که هیچ چیز مفیدی آموخته باشد از انشگاه فارغ التحصیل می شود. بعد هم یا باید هزینه هنگفتی را صرف آموزش خصوصی مجسمه سازی کند و یا آن که این هنر را به کناری بگذارد و  به دنبال شغل دیگری برود که به قول خودش برایش نان و آبی داشته باشد.

میلاد نبی زاده یکی از دانشجویان رشته نقاشی که در مقطع کارشناسی در رشته مجسمه‌سازی تحصیل کرده است می‌گوید: در بسیاری از جنبه ها نمی توان به رشته مجسمه سازی تکیه کرد. اساتید کم تعداد این رشته در کنار ساعات کم آموزشی و در نهایت بازده پایین دانشگاه سبب می‌شود تنها وقت دانشجو هدر رود. چراکه چیز چندانی عایدش نمی شود. از سوی دیگر توجه به این رشتته‌هم چندان زیاد نیست. خاصه در رشته مجسمه‌سازی با سنگ، در ایران پس از ابولحسن خان صدیقی هنرمند دیگری ظاهر نشد تا این هنر را رونق دهد.

بیژن غنچه پور در این رابطه می‌گوید: کارگاه هایی که برای ساخت مجسمه های سنگی مناسب باشد در اختیار هنرمندان نیست. از سوی دیگر استادی برای این رشته پس از صدیقی ظهور نکرد تا هنر او را به نسل ما منتقل کند. فراتر از همه این ها هنرمندان ایرانی به سختی می توانند به کشورهای دیگر محاجرت کنند و در رشته مجسمه‌سازی کسب مهارت کنند.

البته این موضوع به واقع صحت دارد. چراکه سال‌هاست حتی اساتید رشته مجسمه‌سازی هم فرصت مطالعاتی کسب نکرده اند تا برای ارتقای سطح علمی خود به کشورهایی نظیر ایتالیا سفر کنند. در واقع یکی از دغدغه هایی که امروز هنرمندان مجسمه‌ساز با آن درگیر هستند؛ نداشتن اساتید پیشکسوتی چون صنعتی و صدیقی است. در چنین شرایطی بی توجهی و احساس عدم نیاز به تعلیم مجسمه سازان در کشورهای خارجی و آمادگی آن ها برای تدریس علم مجسمه سازی متداول در سراسر دنیا خود جای تامل دارد.

بیژن غنچه‌پور درباره این موضوع می‌گوید:  هر وقت که سهمی برای اعزام اساتید به کشورهای خارجی در نظر گرفته می شود، مجسمه‌سازان را شامل نمی شود. در واقع اولویت با مجسمه‌سازان نیست. گویی کسی نیازی به مجسمه ندارد. تا بوده و تا هست، هر گاه اسمی از اعزام و فرصت مطالعاتی آمده؛ نقاشان در اولویت بودند و مجسمه سازان در حاشیه. تا آن جا که به خاطر دارم حتی زمانی که اساتید هنر به خارج از کشور اعزام می شدند؛ هرگز مجسمه‌سازی برای تعلیم به خارج از کشور اعزام نشد. انگار مجسمه‌سازی دغدغه مسولان نیست و آت ها تصور می‌کنند لزومی ندارد تا بودجه ای را صرف مجسمه‌سازی کنند.

از سوی دیگر مشکل بزرگی پیش روی هنرمندان و هنرآموزان این رشته هست و آن نیازشان به کارگاه هایی است که بتوانند در آن به خلق هنر بپردازند. برای متریالی چون فلز و سنگ کارگاه هایی نیاز است که تامین آن هزینه های کلانی را بر دوش یک هنرمند می گذارد و تامین آن برای همه مقدور نیست.

البته این حقیقت که در سال‌های اخیر از سوی شهرداری تهران مجسمه سازی دوباره حامی یافته است و  حالا به بهانه برگزاری سمپوزیوم مجسمه‌سازی تهران مجسمه‌سازان ایرانی و خارجی گرد هم می آیند و خواه نا خواه مجسمه سازان خارجی علم روز دنیا را با خود به تهران می آورند و آن را به هنرمندان ایرانی منتقل می کنند؛ اما باید گفت که این همت از سوی شهرداری تهران وظیفه ای را از گردن وزارت ارشاد و موزه هنرهای معاصر تهران و وزارت علوم ساقط نمی کند.
باید به مسولان فرهنگی و هنری کشور این موضوع را دوباره متذکر شد که بسیاری از هنرها با غفلت و بی خبری در حال نابودی اند. اگر مسولین کلان هدفشان نابودی هنرمند نیست؛ باید کاری کنند! نمی توان سخنان خوش رنگ و لعاب مسولان را در قدرشناسی از هنرمندان و افزایش امکانات شنید و بعد دست روی دست گذاشت و  نابودی و افوال تک تک هنرها را شاهد بود!
کد خبر: 48885
Share/Save/Bookmark