ماهیت سینما سکولاری نیست
دكتر عبدالحسين خسروپناه:
ماهیت سینما سکولاری نیست
رییس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران گفت: برخي مي گويند چون ماهيت سينما سكولاري است، ديني و غير ديني ندارد. بنده اين حرف ها را قبول ندارم.
 
تاريخ : يکشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۱ ساعت ۱۸:۰۸
دكتر عبدالحسين خسروپناه، بي شك از نظريه پردازان فعال و متضلع روزگار ما، در ساحت مباحث فلسفي و كلامي است. ورود و تسلط ايشان به فلسفه‌هاي مضاف و ارتباط فعال ايشان با سطح نخبگاني جامعه از ايشان انديشمندي پر مساله و پركار ساخته و پرداخته است. آنچه مي خوانيد مصاحبه اي است در باب ماهيت سينماي ديني به انضمام مساله شناسي برخي مسائل آن، كه با ديدگاه تحليلي ارائه گرديده است.

جناب خسرو پناه محور اصلي بحث ما حوزه و سينما است، در ابتدا به طور خلاصه در مورد ماهيت سينما توضيحي ارائه بفرمائيد.


ماهيت سينما با تعريف سينما تفاوت دارد، تعريف سينما عبارت است از داستاني كه به صورت تصوير متحرك همراه با صوت ارائه مي شود. لذا اركان يك فيلم كه قرار است در يك سينما پخش شود عبارت است از فيلم نامه، تصوير متحرك و صوت. امّا ماهيت سينما عبارت است از فيلم متحرك همراه با صوت كه داراي پشتوانه ي فلسفي، به ويژه انسان شناختي باشد، يعني ما معتقديم سينما جز‍ء تكنولوژي هايي است كه مبتني بر يك سري پيش فرض هاي معرفتي شناختي، انسان شناختي و هستي شناختي و جهان شناختي است. سينما يك لايه ي آشكار دارد و يك لايه ي پنهان. لايه ي آشكار همان سه ركن اصلي يك فيلم است، امّا لايه ي پنهان آن ايدئولوژي، انديشه و فلسفه است، فيلم هم مانند هنرهاي ديگر داراي پشتوانه ي فلسفي است، ما هنر را جزء علوم مصرف كننده مي دانيم و معتقديم تأثير اجتماعي آن بيش از هنرهاي ديگر است، فيلم هم حيث دانشي دارد و هم حيث مهارتي و تكنولوژيكي يعني از يك جهت شبيه فيزيك است كه يك سري قواعد را بيان مي كند و از يك جهت مثل مهندسي است كه تكنولوژي كارآمدي براي تغيير انسان است. بنابراين سينما يك سري مباني و فلسفه دارد و لوازمي هم دارد و از لوازم آن تغيير انسان در جامعه است. هدف سينما اين است كه جامعه را مطابق با مطلوبش تغيير دهد، به هر حال برخي ديگر مي گويند كه هدفش سرگرم كردن مردم است كه به نظر بنده اين خيلي سطحي است، چون رسالت سينما تغيير انسان است.

بنابراين ماهيت سينما با دين مشكلي ندارد، و اين تغيير مي تواند در جهت مثبت باشد؟

بله، به همين خاطر است كه من عقيده دارم كه مي توانيم سينماي ديني داشته باشيم.
برخي مي گويند چون ماهيت سينما سكولاري است، ديني و غير ديني ندارد. بنده اين حرف ها را قبول ندارم. هر چند سينماي موجود سينمايي سكولار است، امّا اين سينما از غرب آمده و در هاليوود توسعه پيدا كرده و طبيعتاً كشورهايي مثل ايران در مقاطعي بعد پذيراي او شده اند و تا الآن وجود دارد كه با همان پيش فرض هاي غربي كار مي كند، البته استثناهايي هم داريم امّا غالب آن ها بر اساس همان پيش فرض ها و فلسفه هاي غربي و سكولار است. در واقع سينماي فعلي مي خواهد انسان متعالي را به انسان متداني تبديل كند، انسان ملكوتي را به انسان مُلكي. لذا ملاحظه مي كنيم كه سينما هر چه به سمت جلو مي رود، فرهنگ برهنگي و تولرانس ديني و اباحي گري روز به روز بيشتر رشد پيدا مي كند. فيلم هايي كه در غرب ساخته شده است عمدتاً يا در مقام تقويت شهوت است يا تقويت غضب است. يعني قصه دارد انساني را به تصوير مي كشد كه بعد حيواني آن بر بعد ملكوتي و الهي او غلبه دارد. روز به روز بر صحنه هاي جنايت و شكنجه گري و رفتارهاي غير انساني در فيلم هاي هاليوودي و باليوودي افزوده مي شود. مثلاً در فيلم هاي سريال كه چند سالي است فيلم ها به اين سمت و سريالي شدن رفته اند و سينمايي متعارف كم توليد مي شود فيلم هايي مثل ۲۴، لاست، فرار از زندان و … ساخته مي شود كه اكثر اينها همراه صحنه هاي خشونت آميز و غير اخلاقي است.

منظورتان اين است كه سينما ابزاري است كه غرب در جهت اهداف خود از آن بهره مي برد؟

بله، غرب در واقع يك فلسفه  امانيستي را پذيرفته است، كه به كمك سينما به دنبال عينيّت بخشيدن به اين انسان امانيست است، با توجه به آن كه در جوامع ديني، انسان يك موجود متعادل و متعالي است با اين فيلم ها خود به خود و كم كم ماهيتش از بين مي رود، قصدم اين نيست كه بگويم سينماي ديني نمي سازد، اصلاً سينماي ديني اولين بار در سينماي هاليوود مطرح شد، امّا سينماي ديني موجود در هاليوود و غرب به يك معنا سينماي ضد ديني است.
مثل فيلم «طالع نحس» كه ظاهراً قصد داشت مكاشفات «يوحنا» را به تصوير بكشد، يا فيلم «مسيح به روايت لوقا» كه ظاهراً انجيل لوقا را به نمايش گذاشته است ولي اگر دقت كنيد خواهيد ديد كه چه پيام هاي غير ديني اي در آن ها وجود دارد. حتي گاهي اوقات در فيلم هاي ما هم وجود دارد. مثلاً در فيلم مختارنامه در جايي عبيدالله بن زياد به مسلم بن عقيل مي گويد از پيامبر حديثي است مبني بر اين كه ما پيامبران ارثي از خود به جا نمي گذاريم و مسلم مي گويد: «بله، ما هم اين روايت را شنيده ايم، ما اصلاً دنبال حكومت نيستيم.» در اين جا قول اهل سنت را از زبان مسلم بن عقيل تقويت مي كند. يا در جايي ديگر مسلم بن نمير با عبدالله بن زبير صحبت مي كرد به او گفت: «من با خداي آسمان كاري ندارم، من با خداي زمين كار دارم، و آن خدايي كه تو گويي من نمي شناسم» كه در اين جا پلوراليسم و كثرت گرايي ديني به نمايش گذاشته شده است.
فيلم نامه ها را عمدتاً كارگردان ها مي نويسند، و آن هم طبق افكار خود، از آن گذشته خود به خود فيلم نامه متاثر از افكار فيلم نامه نويس است.

استاد به نظر شما جايگاه اين ابزار تبليغاتي در دين كجاست و تا چه حدي مي تواند مؤثر باشد؟

سينما يكي از بزرگترين ابزارها براي انتقال پيام است، كه تأثير آن از كتاب هم بيشتر است. اولاً همه ي مردم حوصله كتاب خواندن ندارند، ثانياً قلم نگارشي به اندازه ي قلم نمايشي تأثير گذار نيست قلم نمايشي بسيار سريع تأثير مي گذارد و ذهن مخاطب را تغيير مي دهد. با توجه به اين تلقي كه ما از سينما داريم به نظر بنده ماهيت سينما بما هي هي منفي نمي باشد. ماهيت سينما يك امر خنثي است، اگر چه سينماي هاليوود سينماي ضد ديني و ضد اخلاقي است. اخيراً يك فيلمي ساخته شده است به نام «لژيون» كه در آن جبرئيل و ميكائيل با يكديگر جنگ مي كنند. پيام اين فيلم آن است كه خداوند يك خواسته غير انساني و غير اخلاقي دارد و قصد دارد انسان را نابود كند يعني در واقع جنگ خداگرايي و امانيزم است. خداوند جبرئيل را مامور مي كند كه اين كار را انجام دهد، ميكائيل جلوي او را مي گيرد و در نهايت انسان به حيات خود ادامه مي دهد. در اين فيلم علاوه بر ترجيح دادن امانيسم بر خداگرايي، غلبه ي اين نگرش هم به نمايش در مي آيد.
حالا ممكن است برخي از مخاطبان بگويند ما اين فيلم را براي سرگرمي ديديم و در ما تاثيري نگذاشت، امّا اين طور نيست فيلم تأثير خود را در ضمير ناخودآگاه خواهد گذاشت و طبيعي است و به مرور زمان اين تأثيرات ماهيت انسان را تغيير مي دهد. مثلاً سينماي هاليوود باعث شد كه خانم هاي محجبه ي واقع در غرب، بي حجاب شدند، فرهنگ برهنگي در غرب رواج پيدا كرد.

يك عده از افراد با تصوير سازي دين مخالف هستند، و مي گويند اين تصوير سازي موجب تنزل دين مي شود و نبايد از اين راه دين را تبليغ كرد، در واقع شبهه به همان خنثي بودن ماهيت سينما وارد مي كنند نظر شما چيست؟

بنده با اين مخالفم، به دليل اين كه فيلم بر مي گردد به اين كه فيلم نامه نويس چگونه فيلم نامه بنويسد و كارگردان چگونه كارگرداني كند حالا ممكن است در يك فيلم يك تصوير بي روح و بي محتوا از حادثه كربلا نشان داده شود كه آن عظمت كربلا تنزل پيدا كند. اين اشكالي است كه به سبك ساخت فيلم وارد است نه اصل فيلم. يا مثلاً كسي بخواهد مفاهيم ديني را با سبك و وسترن پياده كند، قطعاً نتيجه ي معكوس مي گذارد، امّا اگر كسي از سبك هاي ديني و مذهبي استفاده كند، مفاهيم را درست منتقل كند -مثل فيلم هاي جمال شورجه- هم تاثير درست مي گذارد و هم مخاطب با آن ارتباط برقرار مي كند، و اين بر مي گردد به انتخاب سبك، فيلمنامه، بازيگر، چگونگي گريم، اين كه چگونه كارگرداني شود و صحنه هاي ويژه آن چگونه است و از چه موسيقي اي استفاده شود، مثلاً براي يك شخصيت مثبت از بازيگري استفاده كند كه تا هفته ي قبل در فيلم ديگري شخصيت منفي را بازي كرده است خب اين قطعاً تاثير نخواهد داشت.
البته در بعضي جاها بسيار هنرمندانه كار مي كنند. مثل ابتداي فيلم «مختارنامه» كه با يك موسيقي مناسب و صداي لالايي شروع مي شود و امام حسين (عليه السلام) را نشان مي دهد كه خون حضرت علي اصغر را به سمت آسمان پرتاب مي كند. اين صحنه بسيار تكان دهنده است و از اول فيلم مخاطب با اين فيلم تعامل برقرار مي كند، لذا است كه مي بينيد مخاطب زيادي هم دارد.
من هم معتقدم اگر بخواهند فيلم هايي با كارگرداني ضعيف و بازيگري بي روح بسازند نساختن آن بهتر است، امّا اگر قوي ساخته شود و در آن از شيوه هاي هنري قوي استفاده شود بسيار تاثير گذار است، بنده فيلم حضرت سليمان را نديده ام ولي با توجه به تصاويري كه از تلويزيون پخش مي شود به نظر مي آيد كه فيلم خوبي باشد.

خب، تا اين جا قبول كرديم كه ماهيت سينما مي تواند خوب باشد، لوازم سينما چطور؟با توجه به اين كه در فيلم، شخصيت منفي هم به نمايش در مي آيد و يا اين كه خانم ها هم در فيلم ها بازي مي كنند، حتي برخي از هنرمندان سينمايي شكايت مي كنند كه چرا در ايران اجازه داده نمي شود صحنه ها به طور طبيعي به نمايش درآيد و خطوط قرمز مانع كار ماست؟ هر چند اين خطوط قرمز هم درست رعايت نمي شود.


كساني كه اين مسئله را مطرح مي كنند دنبال يك سينماي سكولار هستند. سينماي ديني بايد خطوط قرمز را رعايت كند. سينماي ديني قصد دارد مفاهيم ديني را منتقل كند يعني يك انسان غيرديني را دين دار كند يا انساني كه ضعف ايماني دارد را بالا ببرد. اگر قرار باشد كه چهره منفي تقويت بشود كه نتيجه عكس مي شود. مثلاً در فيلم مختارنامه نشان بدهد كه عبيدالله بن زياد با خانم ها لاس مي زند، شراب مي خورد و مست مي شود به جاي تاثير گذاري، ترويج اين گونه مسائل مي شود، ولي مي شود با نشان دادن آن بخش از عملكردهاي زشت اين شخصيت كه تاثير منفي ندارد پليد بودن اين شخصيت را به نمايش گذاشت. بنابراين لازم نيست فساد اخلاقي ابن زياد به نمايش گذاشته شود، ببينيد اصلاً يك چيزي كه در سينما هست گزينشي عمل كردن است اين طور نيست كه هر چه اتفاق افتاده به نمايش گذاشته شود قصد ما اين است كه پيام خود را منتقل كنيم قرار نيست هر چه در تاريخ نقل شده به تصوير كشيده شود. نقل تمام مسائل بر بالاي منبر هم درست نيست چون ممكن است باعث ترويج فحشا شود بايد به گونه اي به نمايش درآيد كه باعث عبرت گيري مردم بشود مثلاً در اصحاب امام حسين (عليه السلام) شخصي بوده به نام عبيدالله كه تا عصر روز عاشورا با امام حسين (عليه السلام) جنگيد و بعد به امام گفتند من به شما قول داده بودم تا زماني كه اصحابتان زنده اند در كنارتان بمانم و بعد از اين حرف امام را رها كرد و رفت، ببينيد نشان دادن اين صحنه ها چقدر مي تواند تكان دهنده باشد در سينماي ديني صحنه هايي به نمايش در آيد كه مردم به فضائل گرايش پيدا كنند و از رذائل دور شوند نه اين كه به عكس عمل شود، مثل لژيون نشود كه فيلمي به ظاهر ديني بود ولي در واقع ضد دين بود.

خب، حالا به نظر شما برخورد حوزه با پديده ي سينما بايد چگونه باشد؟

به نظر بنده حوزه در حيطه سينما دو كار بايد انجام بدهد،. اول تربيت فيلم نامه نويس و دوم تربيت كارگردان، البته اگر بتوانيم به مرحله اي برسيم كه بازيگران ما مذهبي باشند خيلي خوب است مثل آقاي سيد جواد هاشمي. چون يك عده از مردم بازيگران را الگوي خود قرار مي دهند ، كه طبيعتاً اگر اين گونه افراد را ببينند به طرف مسائل منفي نمي روند، خيلي مهم است كه ما بازيگران ارزشي، اصولي و مذهبي داشته باشيم كه اين ها ستاره شوند. ولي فعلاً گام اول اين نيست كه حوزه بازيگر تربيت كند، در حال حاضر نياز ما در مورد رمان برطرف شده است چند سال قبل دغدغه من همين بود هر جا كه صحبتي مي كردم يا مسئولين را مي ديدم تذكر مي دادم خوشبختانه الان يك عده افراد مذهبي و طلبه وارد اين عرصه شده اند، امّا در فيلم نامه نويسي كم كار شده، بايد حوزه، فيلم نامه نويس تربيت كند و از آن سر، صدا و سيما از فيلم نامه نويسان حوزوي حمايت كند و آن را بخرد و به نام او منتشر شود. به كارگردان مذهبي هم نياز داريم چون ممكن است فيلم نامه مشكل نداشته باشد ولي كارگردان به خاطر مباني فلسفي يا شيطنتش يك جاهايي زهرمار قاطي فيلم بكند به همين خاطر خيلي مهم است كه كارگردان، مذهبي باشد.

يعني خود طلبه ها فيلم نامه بنويسند؟

بله، خود طلبه ها، ما يك عده طلبه داريم كه ذوق ادبي دارند به هر حال ما بايد يك عده طلبه داشته باشيم كه كار ادبي بكنند و تخصصشان اين باشد. كتاب ادبي بنويسند و چاپ شود چطور يك عده كتاب فقهي مي نويسند، يك عده هم كتاب ادبي بنويسند.

آيا به اين اشخاص مي شود گفت طلبه؟

بله، از قضا هر چقدر كه معارف اسلامي اش قوي تر بشود رمان هاي او قوي تر، وزين تر و پخته تر خواهد بود، شما توجه كنيد شكسپير و تولستوي متفكر بودند يا مثلاً سارت، يا آلبرت كامو و كانكا متفكر بودند، البته الحادي بودند، اصلاً چرا راه دور برويم همين رساله هايي كه مرحوم شيخ اشراق نوشته است از جلد سوم مجموعه مصنفاتش، وقتي «پرآواز جبرئيل» را مي نويسد، اين داستان است، يا مثلا عطار زماني كه «منطق الطير» را مي نويسد، يا «سلامان و ابسال» بوعلي سينا اين ها داستان است و در عين حال پشتوانه فلسفي دارد، از قضا من معتقدم كه متفكران ما بايد بتوانند رمان بنويسند، رمان نويسي را چيز دست كمي نگيريد، يك طلبه متفكر مي تواند در حوزه ي فقه و كلام و ... واقعا صاحب نظر باشد و در عين حال آثاري به صورت رمان بنويسيد. بزرگان ما از قديم اهل اين نوع نگارش هم بوده اند، اين طور نبوده كه تمام بحث هايشان به صورت انتزاعي و فلسفي نامأنوس عرفي بنويسند. كتاب هاي مفيد براي مخاطب عموم هم مي نوشتند.
اين كاري است كه حوزه بايد انجام بدهد و البته تربيت كارگردان را هم حوزه بايد انجام بدهد يك عده از فضلا تربيت بشوند كه كارگردان بشوند. كه هم از مباني تفكر و فلسفه اسلامي استفاده كنند در ساختن فيلم و هم اين كه از بازيگران متدين و متنوع استفاده كنند و آنها كم كم مطرح بشوند در جامعه، به نظرم اين كارها شدني است، فقط تدبير و برنامه ريزي مي خواهد.

ورود طلاب به اين عرصه بايد چه زماني باشد؟

بعد از اين كه دوره ها را ديدند، طلبه اي كه سطح را گذرانده است و علاوه بر آن يك دوره معارف اسلامي را جامع كار كرده و در عين حال ادامه هم مي دهد، اين شخص مي تواند وارد اين عرصه بشود.
مانند طلبه اي كه چندين سال معارف اسلامي خوانده و بعد مي رود و جامعه شناسي مي خواند و افكار را نقد مي كند.


آسيب هايي كه ممكن است طلبه ها در اين عرصه ببيند چطور؟ مثلاً بعضي طلبه ها مي روند كه موثر واقع شوند ولي خود تاثير مي گيرند و منحرف مي شوند.


بله، اين آفت جدي است، «لكل شيء آفة» هنر هم آفت هاي متعددي دارد، لذا اين عرصه از مو باريكتر و از شمشير تيزتر است، يك ذره كج روي هلاكت در پي خواهد داشت، ولي قرار نيست چيزي كه ظريف است ما وارد آن نشويم، حساسيت دارد و دقت مي خواهد، حوزه در اين جا بايد چند پيشگيري كند بحث هاي هنر آسيب خاص خود را دارد مثلاً الان مدرسه اسلامي هنر در قم بر پا شده است. من اصلاً عقيده ام اين نيست كه طلبه هاي لمعه خوان و طلبه هاي مبتدي بروند هنر بخوانند به نظرم اين آفت است و بعدا ً مشكل ساز خواهد بود، به نظر بنده يك عده طلبه هايي كه سطحشان را تمام كرده اند، يك مدتي تخصصي در مورد فقه هنر، اخلاق هنر و فلسفه ي آن كار كنند و با آيات و روايات هم مأنوس بشوند بعد بروند سراغ تكنيك هاي هنر يعني در مرحله بعد از تفكر، يعني ابتدا ساختار و بافت هايش به لحاظ فكري، فقهي و اخلاقي شكل بگيرد بعد به سراغ روانشناسي، تكنيك و جامعه شناسي هنر بروند، اگر اين طور برنامه ريزي شود تبعات مثبتي خواهد داشت و تبعات منفي آن خيلي كم خواهد شد، در مجموع طلبه قبل از ورود به هر عرصه اي بايد فقه تخصصي آن را بخواند و اين برنامه ريزي كار مديريت حوزه است. پيشنهاد بنده اين است كه حوزه، هنر اسلامي را مديريت كند، كه اگر اين كار نشود، ديگران در حوزه، هنر اسلامي را مديريت مي كنند، كه در اين صورت اگر هم طلبه فيلم نامه نويس شود و يا كارگردان، مضر خواهد بود، نتيجه ي مديريت ديگران هنر التقاطي و سكولار خواهد بود.
کد خبر: 45941
Share/Save/Bookmark