به گزارش هنرنیوز، اگر یک روز مسیر پر پیچ و خم دره «کرگان رود» را در ۳۷ کیلومتری شمال غربی هشت پر تالش در پیش بگیریم با بخشی از زیباییهای منطقه «مَریان» روبه رو میشویم. چشماندازهای زیبا کوه و جنگل و شالیزارهایی به رنگ طلا و سکوت آرامشبخش طبیعت و مناظر ساده زندگی روستایی ما را از هیاهوی شهر جدا میسازد. مریان یکی از ۶۵ هزار روستایی که در کشور ما پا برجاست و در دل کوهستان تالش بر روی یک سیرک یخچالی قرار دارد.
متأسفانه از تاریخ این سرزمین اطلاع چندانی در دست نیست. تنها با جستار در نوشتههای برخی تاریخنویسان یونانی و یا به روایت آنان که از این سرزمین به عنوان کشور کادوسیان یا کاتوزیان نقل کردهاند؛ بر جای مانده است باستانشناسی در منطقه تالش نخستین بار ۱۸۹۹ تا ۱۹۰۱ میلادی صورت گرفت. حدود یکصد سال باستان شناسی در این منطقه متوقف شد و از سال ۱۳۷۸ باردیگر منطقه باستانی مریان در فهرست آثار ملی قرار گرفت.
دکتر محمد رضا خلعتبری - سرپرست كاوشهای باستان شناسی در محوطههای باستانی تالش- میگوید:« آثاری که در منطقه مریان به دست آمده بیانگر این بود که مریان به عنوان یک مرکز حکومتی بسیار بزرگ در نیمه دوم هزاره دوم و آغاز عصر آهن مطرح بوده است. اسناد آشوری عنوان میکند در ۱۱۳۰ قبل از میلاد امپراطور آشور دامنه فتوحاتش را تا دامنه شمالی سلسله جبال البرز ادامه داده و از مردم اینجا اسب و آهن به غرامت گرفته است. همچنین تنها راه ارتباطی مرکز، دره «کرگان رود» است که نهایتاً به آذربایجان منتهی میشود و با دو تمدن بزرگ آن زمان ماناها و اورارتور در تماس بوده و نهایتاً با آشور، عمارتنشینهای دامنه دو طرف این رود شکل گرفته که ما تصور میکنیم این عمارتنشینها به عنوان حافظ حکومت مرکزی عمل میکردند.»
تا حدود یکصد سال پیش یعنی تا انقلاب مشروطیت مریان مرکز حاکمنشین تالش بوده است. این ساختمانها بازماندههای دیوانخانههای حکومتی در دوره سردار امجد است. عمارتهایی که در بهترین نقطه روستا بنا شده و از معماری متمایزی برخوردار است و آمد و شد از دو سوی آن امکانپذیر است.
در کنار این عمارتهای دیدنی بنای گرمآبه قدیمی عمارت جلب توجه میکند. این بنا که نزدیک ۱۳۰ سال از قدمت آن میگذرد با مصالحی نظیر سنگ، آجر و ساروج ساخته شده و برای استحکام آن از موادی مانند سفیده تخممرغ، خاکستر و آهک استفاده میکردند.
خلعتبری اضافه میکند:« تمامی این بناها در گذشته به رنگ سفید بودند به طوری که اکنون نیز اهالی روستای مجاور همچنان به پیروی از حاکمنشینان خانه های خود را رنگ سفید میکنند و از این رو روستا را « آق اِولَر» یعنی خانههای سفید نام نهادند.
در روستای مریان زندگی همچنان جریان دارد. در اینجا در همه خانهها تمامی اجزای ساختمانی چون انبار و طویله در کنار هم هستند. اینجا تقسیم فضای زندگی با شیوه معیشت مردم ارتباط دارد. خانهها به گونهای ساخته شدند که نیازهای آنان را پاسخگو باشند .
روستای مریان از نوع روستاهای باز است. خانهها و محوطهها تنها با یک پرچین و مرز ضعیف مشخص شدهاند و فاقد هرگونه دیوار و برج و بارو هستند. زنان روستایی چون گذشتهها لباسهای سنتی به تن میکنند، جوانها از ده رفتهاند و پیرها همچنان در ده باقی ماندهاند.
یکی از پیرزنان ده میگوید: « ۷۵ سال دارم. خودم و شوهرم اینجا زندگی میکنیم. بعضی اوقات به «هَشت پَر » میرویم. دوست داریم در شهر زندگی کنیم آنجا حمام هست. اینجا برف و سرماست. امکانات و ماشین ندارد. دلمان میخواهد برویم آنجا زندگی کنیم. دوست داریم بمانیم اما امکانات نیست نه راه داریم نه حمام. دولت به ما توجه کند. زمستان تا زیر گردن برف میبارد و گرنه اینجا جای خوبی است. دلمان میخواهد مردم بیایند اینجا و از طبیعت لذت ببرند.»
دکتر تقی رهنمایی – استاد پیشکسوت گردشگری و جغرافیا- درباره مریان میگوید:« از چند سال پیش که مقداری امکانات رفاهی بیشتر شد بخصوص با توجه جهاد سازندگی راههای روستایی و بعد خانه بهداشت و مدرسه ابتدایی احداث شد و پس از آنکه برق روستا سال گذشته راهاندازی شد مجدداً مردم بازگشتی به خویشتن کردند و هرکس یادش افتاد که من علاقهای در مریان دارم و باید سری به ملک و خانه اجدادی بزنم و موجی دوباره برای بازگشت بوجود آمد.»
مریان در حال یک نوسازی و بازسازی سریع و مهاجرت معکوس است که همزمان با آمدن یکسری خدمات است. کسانی که بازگشتند از سر ناآگاهی نیامدند بلکه بیشتر طبقات تحصیل کرده هستند که ارزش اینجا را میشناختند اما نمیتوانستند این خدمات مورد نیاز را به اینجا برسانند.
به گفته رهنمایی مریان جلوگاه تاریخ، جامعه شناسی و فرهنگ این منطقه است. آنچه در اینجا باقی مانده کسانی هستند که دو سه نسل بینشان فاصله افتاده است. این فاصله باعث شده مقدار زیادی از میراثهای فرهنگی اینجا با این دو سه نسل جا به جا شده و از بین رفته است.
او ادامه میدهد:« کمتر خانهای بود که زین و یراق اسبش از دو یا سه دست کمتر باشد. کمتر خانهای بود که چهار یا پنج دست مفرش و رختخواب نداشته باشد. کمتر کسی بود که دو سه اسب مخصوص سواری به جز اسبهای بارکش نداشته باشد. کمتر کسی بود که در مناسبات اجتماعی جشن عروسیاش یک هفته طول میکشید. »
مریانیها حتا اسب اِلخی یعنی گله اسب داشتند که آزاد بیرون میچرخیدند و هر کدام از اسبها به سن متعارف که میرسیدند توسط مریانیها رام میشدند و برای سواری به کار میرفتند.
به نظر میرسد آنچه امروز در مریان باقی مانده بیشترش در سینهها باقی مانده است. اکنون در مریان به جز ساختمانهای ۵۰- ۶۰ ساله و بناهای ۱۲۰- ۱۳۰ ساله یا چند بنای تاریخی دوره صفویه و زندیه چیزی باقی نمانده است.
مریان از این لحاظ که در دل طبیعت و در داخل یک دره و روی سیرک یخچالی قرار گرفته و شاید از این لحاظ که برای ما تجربه است، دارای ارزش است.
رهنمایی تأکید میکند: « روستاها الزاماً جایی نیستند که فقط یکسری آدم که بیشتر کشاورزی و دامداری بلدند زندگی کنند. در یک روستا مثل مریان میتوان زندگی کرد و کار فرهنگی انجام داد یا دوره بازنشستگی را در آرامش در چنین روستایی در میان چنین مردمانی گذراند. میتوان با این کارها ارتباطات اجتماعی را بین نسلها برقرار نگه داشت و موجب نقل و انتقالات فرهنگی شد. بنابراین این روستاها دارای این ارزش و اهمیت هستند که بتوانند راهگشا و رابط بین حال، گذشته و آینده باشند.»
خلعتبری هم یادآوری میکند که در خیلی از منابعی که از گذشته داریم تمدن و فرهنگ بیشتر از جوامع شهر نشینی نشأت گرفته که اگر بخواهیم اصلاح کنیم تمدن مختص جوامع شهرنشین نیست بلکه جوامع یکجانشین یعنی مجموع جوامع شهرنشین و روستانشین مشترکاً در تولید تمدن و فرهنگ سهیم بودند. یکی از دلایلی که اطلاعات ما از تمدن روستایی بسیار ضعیف است همین نگاه موجود در کشور ماست که از نظر فرهنگی شهرنگر است که این شهرنگری و شهر محوری باعث شده شناخت ما از جامعه روستایی سطحی و ضعیف باشد.
رهنمایی نیز با اشاره به این که کنشها و واکنشهای فرهنگی خاستگاهش روستاها هستند، تاکید میکند:« گستردگی ایران، تنوع روستایی چه از نظر شکل و محتوا، فیزیک و هندسه و اجزایی که زندگی روستایی را میسازد بسیار متنوع و پیچیده و دارای تاریخ پر فراز و نشیب و رمزآلود است. از جمله روستاهای که دیرینه شناسی خود را دارند ابیانه، کندوان، میمند، دیلمان، ماسوله و در سالهای اخیر مریان است.»
ییلاق مریان با مراسمی چون دروزه، بنجک، روز سلطان، ۴۵ نوروز در بهار است و با مراسمی چون یوله چله، قصه چله و سیومو در یلدا مراسم بند آوردن باران و کوبیدن بر ظرف مسی برای برطرف شدن ماه گرفتگی و خورشید گرفتگی، اجرای ترانههای عاشیقی به زبان آذری، به ویژه در مراسم عروسی روستا همراه با سرنا و دهل و سازهای محلی و رقصهای محلی و با هنرهای سنتی زنانش چون انواع گلیم، جاجیم، جوراب و شال از غنای فرهنگ منطقه سخن میگوید و پذیرای گردشگران است.