دوشنبه شب وقتي دلاورمرد كشتي ايران در سكوي قهرماني المپيك ايستاد و پرچم سه رنگ ايران را به اهتزاز درآورد؛ زمان اهداي جوايز با صحنهاي مواجه شدم كه مرا به ياد خاطرهاي از سياسيون اين ديار در سالهاي دور انداخت. در اين خاطره؛ اتفاقاتي به شكل كاملا ناگزير رخ ميدهد، كه با تدبير لحظهاي به امتيازي براي كشور و روابط ايران مبدل ميشود. اگر بهخاطرات آقاي هاشمي مراجعه كرده باشيد، در خاطرات مربوط به روز يكشنبه ۱۸ دي ۶۷ آمده است: «آقاي [محمد جواد] لاريجاني آمد (پيش من) و شرح مذاكرات هيئت ابلاغ پيام امام (ره) به گورباچف را داد.
گفت كه گورباچف با هيئت گرم گرفته و با خانم دباغ دست داده». حالا موضوع ما قياسِ «دست دادن» سياسيون و هنرمندان و ورزشكاران با افراد نامحرم در خارج از مرزها نيست؛ چه بررسي اين كار حكم فقهي داشته و كاملا روشن است؛ موضوع ما موضعگيري برخي افراد در داخل كشور است كه همه اتفاقات را با هم خلط كرده و به نتايجي ميرسند كه نه به نفع هنرمند، ورزشكار و رجل سياسي است، نه به نفع سياست خارجي ايران. براي روشنتر شدن موضوع، توضيح بيشتري را ارايه ميكنم.
به ديگر سخن؛ آنچه را كه در مناسبات ديپلماسي بايد به آن توجه كرد؛ كمي متفاوتتر از آني است كه در كشورها و توسط مردم آن، به شكل قوانين عرفي به آن توجه ميشود. براي مثال برخي رفتارها در ديپلماسي ممكن است خارج از عرف يك كشور باشد؛ اما طرفهاي مذاكرهكننده ترجيح ميدهند براي حفظ منافع و آبروي كشورشان برخي كارها را انجام دهند كه البته كاملاً بر آن آگاهي دارند كه رفتار به صورت شرعي براي خودشان مسئوليت دارد؛ اما چون در آن شرايط موضوع؛ موضوع منافع ملي است، از حق شرعي خود گذشته و كاري را انجام ميدهند كه فقه دستور مستقيم براي نهي آن دارد.
تا به حال در بسياري از جشنوارههاي خارجي در حوزه فرهنگ و هنر؛ بسياري از مسابقات جهاني در حوزه ورزش و در بسياري از مناسبات سياسي در سطح بينالملل اين اتفاق افتاده كه طرف ايراني با طرف خارجي «مصافحه» داشته است؛ اما در اغلب مواقع تمام كاسه كوزهها بر سر هنرمندان و بهويژه سينماگران شكسته شده است. مسئله اينجاست كه ما همه در ايران قائل به اين هستيم كه عرف و شرع ما قوانيني را تعريف كرده كه همه بايد به آن پايبند باشيم؛ اما براي آن استثنائات و شرايط ويژه تعريف نكرده و به صورت كاملاً قطعي حكم صادر كردهايم.
براي مثال در برخي شرايط و در حد «مصافحه» و به شكلي كه آبروي كشور در سطح بينالملل در كار باشد؛ بايد در مناسبات چارهاي انديشيد كه نه به شكل عرف براي ورزشكاران، هنرمندان و سياسيون درآيد و عادي شود و نه اينقدر بسته عمل كرد كه آبروي كشور در سطح جهان بهخاطر يك «مصافحه» برود؛ چون ملتهاي ديگر و سرزمينهاي ديگر طبيعي است
كه خود را موظف به رعايت مسائل شرعي و عرفي ما نميدانند؛ و البته ما هم بهخاطر اينكه شباهت به آنها پيدا كنيم از باورهاي خودمان فاصله نميگيريم؛ پس در اين ميانه بايد راهي يافت كه به شكل عرف در سياست خارجي ما براي تمام هنرمندان و ورزشكاران و... كارايي داشته باشد.