دشمنان نقاشی قهوه خانه‌ای از نوآوری ناراحت هستند
منصور وفایی در گفتگو با هنرنیوز؛
دشمنان نقاشی قهوه خانه‌ای از نوآوری ناراحت هستند
منصور وفایی آخرین بازمانده سنت نقاشی قهوه خانه است. این هنرمند از نپذیرفتنش به عنوان یک نقاش قهوه خانه در جامعه هنری گله من است. همین موضوع سبب شد تا با او سخن بگوییم.
 
تاريخ : دوشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۴۷

علت آن که در روزگار معاصر به نقاشان قهوه خانه بهای چندانی داده نشد چه بود؟
 
مشکل نقاشی قهوه خانه مانند تمام هنرهای مردمی ایران، با ورود مدرنیته به کشور ما آغاز شد. نه تنها نقاشی قهوه خانه، بلکه سایر هنرها و صنایع دستی کم کم از رونق افتادند و فرهنگ و هنر غربی جایگزین آن‌ها شد. شاید علت افتادن نقاشی قهوه خانه از رونق به سبب ورود سبک‌هایی چون نقاشی واقع گرای غربی و بعدها تاسیس آکادمی نقاشی و دانشکده هنرهای زیبا بود. با آن که این رشد ارزش زیادی دارد؛ اما شاید کهنه خواندن پیروان نقاشی مدرن، کم کم نقاشی قهوه خانه را از رونق انداخت. شاید آن را سخیف و بی ارزش جلوه دادند. این اتفاق یا از جانب آن ها بود و یا سیر هنر دوران! به هر روی نقاشی قهوه خانه امروز به مظلوم ترین هنر بدل شده.
 
این که به سبب مبانی تصویری این هنر مورد انتقاد است؛ سبب از رونق افتادن آن نشده؟
 
ممکن است جذابیت یک اثر واقع گرا عامل این انحطاط تدریجی باشد. به هر روی عدم رعایت پرسپکتیو، مبانی متفاوت و غیر واقع گرایانه رنگ و فرم، اختلاط فضاهای مختلف با یکدیگر، و ده ها عامل دیگر سبب چنین اتفاقی شده است. مشکل این جا  بود که این انتقاد از سوی هنرمندان مدرن مطرح می شد و مردم به سبب دانش او از طراحی و رنگ این ایراد را می پذیرفتند و همین موضوع سبب می‌شد تا نقاش خیالی نگار قلم را بر زمین بگذارد و این هنر کم کم بازار خود را از دست بدهد.
 
نقاشی قهوه خانه توسط شما به روزگار معاصر راه یافته؛ بدین صورت که وقایعی نظیر جنگ تحمیلی توسط شما تصویر شده است. این رخداد را تا چه حد در نقاشی قهوه خانه ای جایز می دانید؟ 
 
به نظر من نقاشی قهوه خانه و هر گونه دیگر از هنر، متعلق به روزگار خویش هستند. معتقدم یک نقاش قهوه خانه با رعایت قانون‌های هنر خویش، باید روزگار معاصر را در آن راه دهد. در هیچ فرهنگی نمی توان تجسم شعر شاعران و عرفان ادیبان پارسی زبان را پر رنگ دید. تخیل نقاشان ایرانی از بهایی بسیار برخوردار است. فرهنگ و تاریخ و تمدن و آثار شاعران بزرگ ایرانی را که توسط کشورهای دیگر به غارت می‌رود؛ توسط هنرمندان ایرانی طی قرون متمادی به تصویر کشیده شده است. همین موضوع هنر ایرانی را از هنرهای غربی که حاصل یک رخداد اجتماعی و غالباً کم اثرند؛ متمایز می کند. نقاش قهوه خانه نیز چون نیاکان خود آثار بزرگان ادب و فرهنگ خود را به قلم تخیل، تصویر می کند.
 
پس می‌توان گفت که نقاشی قهوه خانه تابعی از تخیل و گونه ادبیست؟
 
نقاشی قهوه خانه را از فراواقع گرایی جدا نمی دانم. به باور من نقاشی به سبک قهوه خانه باید با واقع گرایی و فراواقع گرایی تلفیق شود. چراکه ادبیات ما هم واقع گرایی و هم واقع گرایی را در خود دارد و نمی توان خارج از هویت روایت گام برداشت. وقتی نقاشی ، ادبیات را به تصویر می کشد؛ پس با آن تلفیق می شود. در اشعار محتشم کاشانی که من یکی از تابلو های خود را بر اساس آن ساخته ام؛ نوعی از سورئالیسم اغراق شده وجود دارد. پس نمی توان آن را رئالیستی ترسیم کرد. پس نمی توان شعر را نادیده گرفت و در یک غالب خشک ماند. این تابعیت از روایت، به یقین روایت معاصر نیز را به شکلی دیگر تصویر خواهد کرد و ارزش یک اثر خیالی نگاری به وفاداری آن به شکل روایت بستگی دارد. آنانی که نقاشی قهوه خانه را رد می کنند؛ انتظار محدود شدن نقاش به یک چهارچوب خشک را دارند.
 
برخی شیوه شما را در تجسم صحنه های معاصر در نقاشی قهوه خانه ای نوعی عدول از این شیوه می دانند. این موضوع را تا چه حد درست یا نادرست می‌دانید؟
 
آن هایی که این شیوه را عدول از نقاشی قهوه خانه ای می دانند؛ همان دشمنان این هنر هستند. با یک مثال ساده می توان اشتباه این دسته از افراد را ثابت کرد. شرکتی از من خواست که چند صحنه  را تصویر کنم. در یکی از صحنه ها به تجسم صحنه جنگ پرداختم. برخورد سورئالیستی با جنگ در این اثر من مغایرت و منافاتی با این هنر ندارد. نقاشی قهوه خانه هیچ مخالفت و یا نا هماهنگی با تجسم رخداد های معاصر ندارد.
کد خبر: 52600
Share/Save/Bookmark