درباره «همه چیز درباره مادرم»؛
دوستان غیرمعمولیِ یک مادر معمولی
آلمودوار در ««همه چیز درباره مادرم»» هم سراغ موقعیتی ویژه رفته و آدمهایی را به تصویر کشیده که در زندگی معمولی کمتر دیده می شوند.
تاريخ : جمعه ۸ فروردين ۱۳۹۳ ساعت ۱۹:۳۳
آلمودوار یک دهه پس از اثر موفق خود «زنان در آستانه فروپاشی عصبی» فیلم قابل توجه دیگری را ارائه کرد. هیچ کس مانند این فیلمساز اسپانیایی فیلم نمی سازد. او اینجا هم سراغ موقعیتی ویژه رفته و آدمهایی را به تصویر کشیده که در زندگی معمولی کمتر دیده می شوند. روسپی ای که لباس و رفتار جنس مخالف خود را تقلید می کند، مادران فراری، راهبه باردار و جنسیت اختیاری که همه از فیلتر آلمودوار عبور کرده اند. ترکیبی از افسون، انسانیت، قدرت عاطفی و روایتی پیچیده.
«مانوئلا» پرستاری است که با پسرش «استپان» در بارسلون روزگار می گذراند. آنها روز تولد 17 سالگی استپان به تماشای تئاتر «اتوبوسی به نام هوس» می روند. بعد از اتمام نمایش استپان برای گرفتن امضا به دنبال ماشین هوما، بازیگر نقش اول تئاتر، می دود و در این حین بر اثر تصادف کشته می شود. مانوئلا رضایت به اعطای بدن پسرش می دهد و بعد از آن در جستجوی «لولا» پدر استپان به مادرید سفر می کند. او در مادرید به «آگرادو» برمی خورد دوستی قدیمی که با لولا زندگی می کرد. آنها نزد «خواهر رزا» راهبه ای که مددکار اجتماعی است می روند، رزا خبری از لولا ندارد.
این فیلم هم همانند سایر آثار آلمودوار رنگارنگ است و موضوعات ظریف و مسائلی اجتماعی را در بر می گیرد، او اینجا نسبی گرایی اخلاق را، که محصول فرهنگ زندگی اسپانیایی تحت رژیم سرکوب گر ژنرال فرانکو است، نشان می دهد و از قضاوت در برابر شخصیتهایی که خلق کرده اجتناب می کند، از علاقه اش تئاتر هم می گوید و آن را وسیله ای برای وارد کردن شخصیتهای آثار کلاسیک و زایش دوباره آنها در اثر خود قرار می دهد. در حالی که این اثر او هم سبکی تئاتری دارد در انرژی بصری و توانایی تغییر لحن و سرعت فیلم از سکانسی به سکانس دیگر و اغلب درون یک سکانس کاملا سینمایی می ماند. کارگردان سکانسهای تئاتری مشابهی هم در فیلم بعدی خود «با او حرف بزن» قرار داده و بیشتر از تئاتر برای روایت داستانش استفاده می کند.
آلمودوار در این فیلم در مقایسه با آثار قبلی خود مخاطبان را درگیر روابط جنسی نمی کند. این فیلم بیشتر روی عناصر فیلمهای معمولی مانند شخصیت و طرح تمرکز کرده و کمتر به مخاطبان شوک وارد می کند. فیلم پر است از جزئیات سینمایی و داستانی، مانوئلا برای اینکه گذشته اش(دوران بودن با پسرش) را فراموش کند، به جای حرکت رو به جلو به پیش از گذشته اش بر می گردد، به سیاهی ای که 18 سال قبل در آن قرار داشت، سکانس حرکت قطار در سیاهی تونل تمثیل بسیار ساده ای از این امر است. تنها سه مرد در فیلم وجود دارد، یکی مرده، یکی نوزاد است و دیگری پیرمردی که چون کودکان رفتار می کند و هر سه اینها در حاشیه ماجرا قرار دارند. لحن عاطفی فیلم عمدتا تیره و تار است و در تقابل با مرگ، درد، بیماری، که همیشه کنار ما هستند قرار می گیرد، اما به لطف شوخ و شنگ و شیرین بودن طرح فیلم افسرده کننده نمی شود.
از نقطه نظر بصری این فیلم مولفه های آلمودوار از جمله استفاده از رنگهای روشن در الگوهای جذاب را در خود دارد. لباسهای قرمز، پیراهن های نارنجی، بشقاب های زرد، تعداد قابل توجهی عکس از دیگر موارد قابل اشاره هستند. از نظر موضوع هم فیلم به هر دو فیلم اتوبوسی به نام هوس و همه چیز درباره ایو اشاره می کند. او این فیلم را به هنرپیشه های زن که نقش زنها را بازی کرده اند، مردانی که زن شده اند و همه مردمی که می خواهند مادر باشند تقدیم کرده است. این فیلم تو در تو، چند لایه و ادای احترامی است به «همه چیز درباره ایو» تنسی ویلیامز، ترومن کاپوتی، فدریکو گارسیا لورکا و آلفرد هیچکاک.