به یاد دکتر مسعود آذرنوش
شش سال گذشت؛
به یاد دکتر مسعود آذرنوش
ما در باستان‌شناسی بزرگان زیادی داریم و تعداد زیادی را نیز از دست داده‌ایم ولی در این میان دکتر مسعود آذرنوش از سایرین متمایز بود، این تفاوت در انضباط، برنامه‌ریزی، مدیریت، نگاه علمی- تخصصی، سخنان، تالیفات، دیدگاه‌ها و اقدامات وی به خوبی قابل مشاهده است؛ از سوی دیگر دکتر آذرنوش الگویی مناسبی برای باستان‌شناسان نسل جوان کشور بود که شخصیت علمی نسل‌های پیشین و نسل امروز جامعه را بهم پیوند زده بود. دکتر آذرنوش یک شخصیت علمی ‌بین‌المللی بود که آرا و اندیشه‌هایش حتی نزد باستان‌شناسان دیگر کشور‌ها نیز محترم و معتبر بود.
 
تاريخ : شنبه ۸ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۱۶

به گزارش هنرنیوز، به‌مناسبت ششمین سالگرد درگذشت دکتر «مسعود آذرنوش» - باستان‌شناس - «فرزان احمدنژاد» یکی از دانشجوهایش، یادداشتی را در اختیار هنرنیوز گذاشت. 

باستان‌شناس؛ پژوهشگر و استاد برجسته در ۵ فروردین ماه سال ۱۳۲۴ خورشیدی در کرمانشاه دیده به گیتی گشود و در ۷ آذر سال ۱۳۸۷ خورشیدی در تهران به سبب سکتهٔ ناگهانی دار فانی را وداع گفت. 

حضور دکتر مسعود آذرنوش در دهه ۸۰- ۱۳۷۰ در دانشگاه و در دهه ۱۳۸۰ در مدیریت اجرایی باستان‌شناسی کشور تحولی بزرگ در باستان‌شناسی ایران بود. به راستی وی باستان‌شناسی ایران را در علم و عمل احیاء کرد. وی در زمان ریاست خود در پژوهشکده باستان‌شناسی تغییرات اساسی انجام داد که به پیشرفت و بهبود باستان‌شناسی ایران انجامید. دوره ریاست وی در پژوهشکده باستان‌شناسی؛ دوره زرین (طلایی) باستان‌شناسی ایران است. در زمانی که ریاست پژوهشکدهٔ باستان‌شناسی را برعهده داشت برای نخستین‌ بار مقرراتی را در پژوهشکده به اجرا گذاشت که تا پیش از آن بی‌سابقه بود؛ مهم‌ترین مقررات این بود که تا زمانی که سرپرست هیأتی گزارش کاوش در یک مکان باستانی را به پژوهشکده و سازمان میراث فرهنگی ارایه نمی‌کرد؛ دیگر مجوز هیچ کاوشی برای وی صادر نمی‌گردید که همین امر موجب دشمنی تعداد پرشماری از باستان‌شناسان با وی گردید. در گذشته کسانی بودند که شاید حدود ۱۰ فصل بدون دادن گزارش، کاوش می‌کردند و در نتیجه اطلاعات کاوش که باید همه از آن بهره‌مند می‌شدند، نزد یک نفر بایگانی می‌شد. 

از دیگر کارهای مهم دیگر دکتر آذرنوش این بود که در حد مقدورات و امکانات، کاوش‌ها را مدیریت، سازمان ‌دهی و اولویت بندی می‌کرد؛ یعنی اگر قرار بود در جایی کاوشی انجام شود؛ ابتدا بررسی می‌کرد که پرسش علمی و نیاز آن محل چیست و به ‌طور دقیق چه محلی باید کاوش شود و در این راستا تا حد زیادی موفق بود. البته بخش زیادی از کاوش‌ها به‌دلیل این‌که در جریان عملیات‌های عمرانی و ساختمان‌سازی انجام می‌شدند؛ فوری و نجات بخش بودند. با این حال، او ابتدا نیازهایباستان‌شناسی را بررسی و سپس مجوز کاوش صادر می‌کرد. در همین زمان نتیجه کاوش‌ها به ‌شکل سمینارهای باستان‌شناسی و انتشار گزارش‌ها، اطلاعات و نویافته‌های کاوشی‌های باستان‌شناختی کاری که تقریبا در ۴۰ سال گذشتهفراموش شده بود و در زمان آذرنوش سامان ‌دهی و اجرا شد. 

دکتر آذرنوش امکان ورود به تشکیلات باستان‌شناسی را برای نسل جوان باستان‌شناسان فراهم کرد. البته بسیاری از این جوانان از دانشجویان مستقیم و مقبول وی بودند. ایجاد کتابخانه پژوهشکده باستان‌شناسی از موارد درخشان دوره ریاست وی است. 

در زمان مدیریت دکتر آذرنوش، در چارچوب همکاری‌های بین‌المللی، فعالیت‌های گسترده باستان‌شناسان خارجی در ایران بر طبق توافقنامه هاى مشخص و دقیق و رعایت حقوق ملی و بدون این‌که باجی به آن‌ها داده شود؛ از سر گرفته شد که دستاورد این مهم آشنایی باستان‌شناسان جوان با روش‌ها، تکنیک‌ها، تئوری‌ها و متدهای روز جهان بود و گزاف نیست اگر بگوییم در این زمان بود که پیکره پوسیده باستان‌شناسی به ویژه کاوش‌های باستان‌شناختی، جان تازه‌ای گرفت. اگرچه عده‌ای به این امر معترض شدند و این دوره را آغاز مجدد چپاول فرنگیان و خارجی‌ها نامیدند؛ ولی اینک که ایشان در بین ما نیست و خدایش هست؛ جهش و رشد کیفی باستان‌شناسی ایران در همین دوران غیر قابل کتمان است. در این دوره بود که استادانی نامی از دانشگاه‌ها و مؤسسه‌های بزرگ به ایران آمدند و حتی هزینه هم کردند و در کنار اینان باستان‌شناسان ایرانی نیز آموختند. حضور دانشگاه‌های شیکاگو، توکیو، لندن، سیدنی، ورشو، برلین،... و استادانی همچون؛ عباس علیزاده، باربارا هلوینگ، دانیل پاتس، راجر ماتیوس، باربارا کایم و نامداران بسیار دیگری در این دوره زرین باستان‌شناسی روی داد. 

حوزهٔ تخصصی آذرنوش که دوره‌های ساسانی و اشکانی بود وی یکی از مهم‌ترین ارکان باستان‌شناسی دوره ساسانی به شمار می‌آمد؛ به‌گونه‌ای که گاهی پژوهشگران منتظر نظر او می‌ماندند. تحلیل‌های علمی وی که به دور از تعصب و سطحی نگری بود؛ دانسته‌های ما را درباره دو مکان باستانی مهم دگرگون کرد؛ نخست بنای تاریخی کنگاور که به اشتباه معبد آناهیتا نامیده می‌شد و هنوز نیز متأسفانه نامیده می‌شود و دیگری یافته‌های هگمتانه به ویژه معماری که هخامنشی تاریخگذاری شده بود و وی اشکانی بودن یافته‌ها را به اثبات رساند. 

زمان و علت فوت:
دکتر مسعود آذرنوش روز پنجشنبه، ۷ آذرماه سال ۱۳۸۷ در حالی که به علت درد شدید قلب؛ حوالی نیم روز؛ کاوش در هگمتانهٔ همدان را تعطیل کرده بود و جهت رفتن به پزشک به تهران بازگشته بود؛ در اثر سکته قلبی ناگهانی در محل زندگی خود جان به جان آفرین تسلیم کرد و در دهم آذر ماه ۱۳۸۷ با حضور جمع پرشماری از باستان‌شناسان، همکاران، دانشجویان، خانواده به ویژه فرهنگ (پسرش)، شیرین (دخترش) و مارتین (همسر سابق) که هر سه از بلژیک آمده بودند؛ پیکر دکتر آذرنوش از عمارت مسعودیه تا میدان بهارستان تشییع و سپس به بهشت زهرا منتقل شد و در قطعه نام آوران بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

تحصيلات رسمي و حرفه اي:
• تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در کرمانشاه به پایان رساند.
• در سال ۱۳۴۷ موفق به اخذ درجه ليسانس از دانشگاه تهران شد.
• پس از خدمت وظيفه سربازی مشغول به تحصيل در دوره كارشناسي ارشد باستان شناسي دانشگاه تهران شد و در سال ۱۳۵۳ پايان نامه خود را با عنوان تمدن و هنر هيتيت و با راهنمایی دکتر یوسف مجیدزاده دفاع کرد.
• در سالهاي پس از انقلاب براي تحصيل به اروپا و سپس آمريكا عزيمت كرد و در سال ۱۳۶۶رساله دكتراي خود را با عنوان: هنرساساني در شرق فارس « كاوشهاي حاجي آباد درنزديكي داراب ، ايران » در گروه باستان شناسي دانشگاه ايالتي كاليفرنيا ارائه داد.
 
فعاليتها و کاوشهای باستان شناختی:
• كاوشهاي هفت تپه خوزستان، دانشجو ـ كار آموز به سرپرستي شادروان عزت الله نگهبان، ۱۳۴۶.
• بررسی استان خراسان، دانشجو ـ كار آموز به سرپرستي شادروان عزت الله نگهبان، ۱۳۴۷.
• كاوشهاي هفت تپه خوزستان ،دانشجو ـ كار آموز به سر پرستي سيف اله كامبخش فرد، ۱۳۴۷.
• كاوشهاي هفت تپه خوزستان، دانشجو ـ كار آموز به سرپرستي شادروان عزت الله نگهبان، ۱۳۴۸.
• كاوشهاي كنگاور كرمانشاه دانشجو ـ كار آموز به سرپرستي سيف الله كامبخش فرد،۱۳۵۱.
• كاوشهاي مسجد سليمان، نماينده مر كز باستان شناسي ايران به سرپرستي ر.گيرشمن، ۱۳۵۲.
• كاوشهاي كنگاور ،مسوول كار گاه به سرپرستي سيف الله كامبخش فرد، ۱۳۵۲.
• كاوشهاي هفت تپه خوزستان، معاون هيات به سرپرستي شادروان عزت الله نگهبان، ۱۳۵۳.
• كاوش كردار تپه، نماينده مركز باستان شناسي ايران به سرپرستي ك.كرمر، ۱۳۵۳.
• كاوشهاي كنگاور كرمانشاه، مسوول كارگاه به سرپرستي سيف اله كامبخش فرد، ۱۳۵۳.
• بررسي هاي حاجي آباد (تل سفيدك) فارس، سرپرست هيات، ۱۳۵۴.
• كاوشهاي شوش، مسوول كارگاه شائور به سرپرستي ژ.پر، ۱۳۵۵.
• كاوشهاي گورستان محوطه سنگ شير و تپه هگمتانه همدان، سرپرست هيات، ۱۳۵۵ .
• كاوشهاي كنگاور و در چال، سرپرست هيات، ۱۳۵۶.
• كاوشهاي حاجي آباد (تل سفيدك) فارس، سرپرست هيات ۱۳۵۷.
• كاوشهاي كنگاور كرمانشاه، سرپرست هيات،۱۳۵۷.
• كاوشهاي حاجي آباد فارس (ميل نقاره و چهار ستون)، سرپرست هيات، ۱۳۷۶.
• كاوشهاي حاجي آباد فارس (تل سفيدك)، سرپرست هيات، ۱۳۷۷.
• كاوشهاي ابراهيم آباد قزوين (كاوش آموزشي گروه باستان شناسي دانشگاه تهران )، سرپرست هيات، ۱۳۷۹.
• کاوشهای تپه هگمتانه همدان، سرپرست هیأت، ۱۳۸۵ الی ۱۳۸۷.
• کاوشهای قلعه یزدگرد در بانزرده کرمانشاه، سرپرست هیأت، ۱۳۸۷. 

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي:
• سرپرست هيات هاي كاوش و بررسي، مركز باستان شناسي ايران ۵۹ـ۱۳۴۹ .
• بورس تحقيقاتي از موسسه باستان شناسي آلمان، برلن، ۱۳۶۵.
• بورس تحقيقاتي از موزه مترو پوليتن، نيويورك ۶۷ـ۱۳۶۶.
• مدیر انجمن حفظ آثار باستاني و بناهاي تاريخي ايالت بروكسل، بلژيك، ۷۴ـ۱۳۷۳.
• استاد يار موسسه باستان شناسي دانشگاه تهران از ۷۹-۱۳۷۵.
• مدير گروه باستان شناسي دانشگاه آزاد اسلامي تهران از ۸۴-۱۳۷۸ .
• استاد گروه باستان شناسي دانشگاه آزاد اسلامي تهران از ۸۷-۱۳۷۶.
• ریاست پژوهشکده باستان شناسی از ۸۵-۱۳۸۰.
• عضو انجمن ايران شناسي اروپا.
• مشاور مجله باستان شناسي و تاريخ، مركز نشر دانشگاهي .
• همكار مجله كتابشناسي انتقادي چكيده هاي ايران شناسي(Abstracta iranica) 

فعاليتهاي آموزشي:
 
مسعود آذرنوش در دانشگاههاي تهران ،تربيت مدرس و دانشگاه آزاد اسلامي تهران دروس زير را تدريس كرده است:
• باستان شناسي اشكاني.
• باستان شناسي ساساني.
• باستان شناسي يونان.
• باستان شناسي روم.
• روش كاوش و بررسي (نظري و عملي).
• تاريخچه باستان شناسي . 

مسعود آذرنوش نتايج مطالعات و پژوهشي هاي باستان شناسي خود را در همايشها و كنگره هاي ملي و بين المللي متعددي عرضه نموده است، از جمله اين همايش هاي عبارتند از:
• هفتمين كنگره ي بين المللي باستان شناسي و هنر ايران در مونيخ ، آلمان.
• سمپوزيوم باستان شناسي و هنر ايران در تهران.
• سمپوزيوم باستان شناسي و هنر ايران در موزه مترو پوليتن نيويورك.
• سمپوزيوم باستان شناسي و هنر ايران در كلوپ باستان شناسي دانشگاه كلمبيا (نيويورك، آمريكا).
• سمپوزيوم باستان شناسي و هنر ايران در موزه ي سكلر (واشنگتن، آمريكا).
• سمپوزيوم باستان شناسي و هنر ايران در موزه ي فرير (واشنگتن ،آمريكا).
• سمپوزيوم باستان شناسي و هنر ايران در موزه ي اسمیت سونیان (واشنگتن ،آمريكا).
• همايش بين المللي جاده ي ابريشم، يونسكو (پاريس، فرانسه).
• همايش بين المللي جاده ي ابريشم، يونسكو و پژوهشگاه علوم انساني (تهران).
• نخستين كنفرانس اروپايي پيرامون پژوهش هاي ايران شناسي (تورين، ايتاليا).
• دومين كنفرانس اروپايي پيرامون پژوهش هاي ايران شناسي (بامبرگ، آلمان).
• چهارمين كنفرانس اروپايي پيرامون پژوهش هاي ايران شناسي (پاريس، فرانسه).
• اولین همایش باستان شناسی غرب ایران.
 
اولین باری که دکتر آذرنوش را دیدم به خوبی به خاطر می آورم، زمان چقدر زود می گذرد؛ به راستی مثل برق و باد می گذرد. پاییز ۱۳۷۸ در حالی که برای به امانت گرفتن و فتوکپی از پیش از تاریخ ایران نوشته شادروان دکتر نگهبان تمامی کتابخانه های باستان شناسی را زیر پا گذاشته بودم و همه از دادن آن به دانشجو امتناع کردند ! با پاهایی تاول زده، تنی خسته و رنجور، دلی شکسته و گلویی پر از بغض به مؤسسه ی باستان شناسی دانشگاه تهران رفتم. چون دانشجوی دانشگاه آزاد بودم؛ مؤسسه ی باستان شناسی دانشگاه تهران آخرین گزینه ای بود که به سراغش رفتم و در تمام زندگی به یاد نداشته و ندارم که تا آن اندازه از چیزی به اندازه جواب منفی مؤسسه ی باستان شناسی دانشگاه تهران اطمینان خاطر داشته باشم. پرسان پرسان به اتاق رئیس وقت مؤسسه ی باستان شناسی دانشگاه تهران؛ دکتر مسعود آذرنوش رسیدم؛ شیک پوش ترین مردی بود که تا آن زمان دیده بودم ! کت و شلوار نوک مدادی با پیراهن آبی تیره ؛ ساعتی کلاسیک با بند چرمی مشکی که با کمربند و کفش ست شده بود و چقدر هارمونی داشت. پس از معرفی خود و در به دری چند روزه خود؛ درخواست امانت گرفتن و فتوکپی از پیش از تاریخ ایران نوشته دکتر نگهبان را مطرح کردم ! دکتر آذرنوش با خنده گفت : «این جزوه به شما داده خواهد شد، دانشجو نباید در به در مسائل کوچک شود! » و وقتی گفتم باورم نمی شود !! جمله ای به زبان آوردند که سخت تکانم داد و جمله این بود : «علم متعلق به همه است؛ هیچ کس نباید آن را مصادره و قرنطینه کند !! » به راستی علاوه بر این که متفاوت می پوشید؛ متفاوت می اندیشید و متفاوت سخن می گفت . همین جمله وی سبب شد که من یک نسخه از جزوه مذکور را به کتابخانه دانشگاهمان اهدا کنم؛ البته پیش از این با خود عهد کرده بودم که در صورت دستیابی به جزوه، آنرا مصادره کنم !! همین برخورد سبب شد که من نسبت به ایشان کنجکاو شوم و به همین دلیل به سراغ مقاله ها و دانشجوان ایشان رفتم. 

خواندن مقاله «نگاهی دیگر به شاهپور دوم، اردشیر دوم و شاهپور سوم ؛ پیشنهادی برای بازسازی بخشی از تاریخ ساسانیان» چنان مرا مجذوب دانش و قلم استاد آذرنوش از یک سو و از سویی دیگر دوره ساسانی کرد که من محور مطالعات خود را از دوره پیش از تاریخ به دوره های اشکانی و ساسانی تغییر دادم. آشنایی و دوستی با یوسف مرادی که در آن روز ها پایان نامه خود با راهنمایی دکتر آذرنوش می نگاشت، مرا بیش از پیش با روحیات و تفکرات دکتر آذرنوش آشنا کرد. آن زمان بود که به اهمیت نتیجه گیری کلی از مسائل جزئی رسیدم چرا که پیش از آن عادت داشتم از مسائل کلی نتیجه گیری جزئی داشته باشم. در همین زمان بود که تصمیم گرفتم در مقطع کارشناسی ارشد شرکت کنم و پایان نامه خود را با دکتر آذرنوش بنگارم و سرانجام این مهم در ۲۸ بهمن ۱۳۸۲ به انجام رسد.

از آنجا که پایان نامه ام درباره یکی از آثار ارزشمند دوره سلوکی؛ پیکره هرکول در بیستون؛ انتخاب کردم و دوره سلوکی از یک سو پیچیدگی های خاص خود را دارد و از سوی دیگر با بی مهری و کمبود منابع روبرو است؛ برای رفع و رجوع مشکلات، بیش از بسیاری دیگر دانشجویان دکتر آذرنوش با وی در ارتباط بودم؛ که گاهی به چهار روز در هفته نیز می رسد. در همین مدت بود که تواستم به زوایایی از وجود ایشان پی ببرم که شاید هنوز برای عده ای تاریک و مبهم باشد و یا شاید در مواردی برخی تفسیرهایی نادرست از ایشان داشته باشند. دکتر آذرنوش با وجود تمام جديت و سخت گیری هایش؛ انسانی مهربان با قلبي رئوف بود. به هر حال آنچه در پی به رشته تحریر می آورم حاصل شناختم از ایشان و گفتگو هائی است که گه گاه با ایشان داشتم. 

علاقه به تاريخ و باستان شناسى از کودکی همواره با دکتر مسعود آذرنوش بوده است. از همان کودکی ديدن تصاوير بازسازى شده آثار باستانی، برایشان هیجان انگیز و لذت بخش بود. در دوران نوجوانى بیشتر اوقات فراغت خود را در خرابه های بنای تاریخی کنگاور که در نزديكی خانه مادربزرگشان بود سپری می کرد و در حالی دوستان ایشان ساعت ها با هم والیبال بازی می کردند؛ وی ساعت ها در لابه لاى سنگ ها و خرابه های بنای تاریخی کنگاور پرسه مى زد. در سیزده سالگی از اوضاع کلی محوطه ، ابعاد سنگ ها، دیوار ها و ستون ها براى خودش گزارشی تهیه کرد و این گزارش را همیشه نزد خود نگاه داشت. از کلاس پنجم دبستان خود را آماده می کرد که تاریخدان شود. در سال اول دبيرستان معلمى به نام آقاى مسعود گلزارى كه فارغ التحصيل رشته باستان شناسى بود؛ او را تشویق کرد که باستان شناس شود و تعدادی از كتابهای دانشگاهى خود را در اختيار دکتر آذرنوش گذاشت. نخستين كتابى كه از كتابخانه دبیرستان به امانت گرفت، تاريخ ايران باستان نوشته مرحوم مشيرالدوله پيرنيا بود؛ آذرنوش برای درک بهتر لغات، اصطلاحات و رویدادهای کتاب های تاریخی از معلم باستان شناسش کمک می گرفت. آذرنوش پول توجيبى هایش را پس انداز کرد و به جای آنکه با دوستانش به صورت دانگی توپ و تور والیبال بخرد؛ با پس اندازش كتاب تاريخ ايران باستان را كه در آن زمان به صورت جيبى چاپ مى شد؛ خريد. آذرنوش در كنكور رتبه ۹۰ آورد و با وجود اصرارهای فراوان فردى كه با او مصاحبه كرد مبنی بر این که با اين رتبه بسیار خوب؛ حقوق سياسى بخواند، اما او دلبسته باستان شناسى بود و راهى جز ادامه تحصیل در رشته باستان شناسى دانشگاه تهران انتخاب نکرد. آذرنوش پس از پی گیری و پافشارهای فراوان خود، دکتر عزت الله نگهبان رئيس وقت گروه باستان شناسى دانشگاه تهران را مجاب کرد که دانشجویان را براى كاوش به محوطه هاى باستانى ببرد؛ به پاس این شهامت و پی گیری دکتر نگهبان به آذرنوش گفت به جز خودش، يك نفر ديگر را هم انتخاب كند و با خود به هفت تپه خوزستان که آن روزها سرگرم كاوش در آنجا بود؛ بیاورد. او همكلاسى اش میرعابدین كابلى را انتخاب کرد. شور و شوق سفر دیری نپایید چرا که اتوبوس آنها در حوالی ساوه با يك كاميون ولوو دماغدار تصادف كرد و آذرنوش با سری شكسته خود را به خوزستان رسانيد. 

آذرنوش در سال ۱۳۴۶ در هفت تپه اولین تجربه خود را با عنوان دانشجوی کارآموز انجام داد و در طی هفت سال آنچنان شایستگی و لیاقت خود را نشان داد که در سال ۱۳۵۳ معاون هیأت شادروان دکتر نگهبان شد . البته در سال ۱۳۵۲ پس از دو فصل کارآموزی در بنای تاریخی کنگاور؛ سالهای ۱۳۴۷ و ۱۳۴۸ ؛ سرپرست کارگاه شد. وی در سال ۱۳۵۱ نماينده مر كز باستان شناسي ايران در كاوشهاي مسجد سليمان به سرپرستي رمان گيرشمن بود . همین امر خود نشان دهنده نبوغ و لیاقت آذزنوش است؛ چرا که وی پله های ترقی را بسیار سریع طی کرد و در سال ۱۳۵۵ سرپرست هيات كاوشهاي گورستان محوطه سنگ شير و تپه هگمتانه همدان شد. 

دکتر آذرنوش در باره روزهای سختی که در هفت تپه مشغول به کاوش بود سخن می گفت و از سخت گیری های دکتر نگهبان. بعدها تعدادی از افرادی که در هفت تپه مشغول به کاوش بوند؛ نزد آذرنوش اعتراف کردند؛ اولین باری که او را دیدند، با خود شرط بسته بودند که این پسر بیشتر از یک هفته دوام نخواهد آورد؛ اما آذرنوش که می دانست برای چه هدفی در آنجا بود، خم به ابرو نیاورد؛ هم متلک ها را تحمل کرد و هم سخت گیری های دکتر نگهبان را تا آنجا که دکتر نگهبان وی را در هفت تپه معاون خود قرار داد؛ همان جایی که همه اطمینان داشتند یک هفته بیشتر مهمان نخواهد بود. در مسجد سلیمان هم آذرنوش روزهای سختی را گذراند. مسجد سليمان در آن زمان هيچ مسافرخانه اى براى اقامت نداشت و آذرنوش ناگزیر شب ها در اتاق كار يكى از كارمندان اداره پيشاهنگى و روی تختى بسیار نامناسب؛ حتی نامناسب تر از تخت زمان سربازی؛ می خوابید. نه حمامى، نه يخچالى، نه كمدی و نه کوچک ترین امکاناتی! آذرنوش عصرها در يكى از ساندويچی هاى داخل شهر كه وضع جالبى هم نداشت يك ساندويچ مى خورد و يكی هم براى نهار روز بعد مى خريد، آن را به نگهبان اداره پيشاهنگى مى داد كه در يخچال اتاقش نگهدارى كند و صبح راهى محوطه باستانى مى شد. اما در عوض گيرشمن و همكارانش در ميهمانسراى مجلل شركت نفت مسجد سليمان در میان باغ بزرگی ساکن بودند؛ عصرها پس از کاوش در استخر شنا می کردند و هر روز يك ماشين آخرين مدل گريشمن و همكاران را به محوطه مى برد و هنگام روز نیز در زیر سایه بان انواع خوراکی ها و نوشیدنی ها را میل می کردند. 

یک بار در کلاس روش کاوش صحبت از وضعیت اسفناک کاوش فرانسویان در شوش به میان آمد و ما همگی کاوش فرانسویان در شوش را به باد انتقادهای شدید گرفتیم. ولی دکتر آذرنوش عقیده داشتند که ما نباید از آنها گله داشته باشیم؛ زیرا «کفار»: (اصطلاحی که ایشان برای نامیدن فرنگی ها از آن استفاده می کرد) براى خواسته هاى علمى و تأمين منافع خود به ايران مى آمدند؛ اما دولت وقت ما بايد به گونه اى عمل مى كرد كه منافع ايران نيز تأمين می شد. زمانی هم که به ریاست پژوهشکده منصوب شدند؛ با خارجى ها بر طبق توافقنامه هاى مشخص، دقيق و با رعايت حقوق ملى مان همکاری به عمل آمد. 

کلاس های درس دکتر آذرنوش فقط کلاس درس تنها نبود؛ ایشان از هر فرصتی جهت مباحث فرهنگی و اخلاقی استفاده می کردند. پس از آموزه های ایشان بود که فهمیدم تا پیش از آن انتقاد شنو بوده ام و انتقاد پذیری داستان دیگری است؛ همچنین آموختم که عذرخواهی کردن چه موهبتی است و چقدر شخصیت انسان را بالا می برد. آموختم که افق های دید و فکر خود را گسترش دهم و کوتاه بینی را از خود برانم و و ده ها درس دیگر. 

روزی دیدم که دکتر آذرنوش با کمترین فشار آب دست می شست، ابتدا گمان کردم فشار آب کم است و گفتم: با این فشار آب صد رحمت به قطره چکان. دکتر آذرنوش در جوابم گفتند: البته فشار آب خوبه من این گونه دست می شورم ! کشور ما از لحاظ ذخایر آبی کشور ۸۷ است و از لحاظ مصرف شماره ۸ با این وضعیت آینده آبی کشور چگونه می شود ؟ می شود با نصف لیوان مسواک زد، ولی بیشتر ما برای مسواک زدن یک بشکه آب مصرف می کنیم! به خوبی به یا دارم که حرفی را که سالها در گلویم مانده بود؛ بالاخره به ایشان زدم: «دکتر حقا که هم متفاوت می پوشید و هم متفاوت فکر می کنید!!»
این تنها مشتی از خروار بود. حفظ محیت زیست، جامعه، نگرش مثبت و بسیاری موارد دیگر که مرا تشویق و وسوسه می کرد که دو ترم پس از فارغ التحصیلی همچنان سر کلاس های استاد حاظر شوم. 

دکتر آذرنوش به زبان های انگلیسی، فرانسه و آلمانی بسیار مسلط بود و بارها از چندين متخصص زبان انگليسي شنيدم که تسلط دکتر آذرنوش بر زبان انگليسي در سطح بسيار بالايي است. از دکتر رمی بوشارلا شنیدم که دکتر آذرنوش به فرانسه مثل زبان مادری تسلط دارد و در سمینار اریسمان خود شاهد گفتگوی طولانی دکتر آذرنوش و دکتر باربارا هلوینگ به زبان آلمانی بودم. در زمانی که پایان نامه ام را تدوین میکردم به بخش هایی از ترجمه یک متن ایتالیایی اشکال گرفت و گفت: « البته من در حد رفع و رجوع و رفرنس به ایتالیایی آشنا هستم و توصیه می کنم که با منبع دیگری این بخش را دوباره ترجمه کنید» و البته تا قسمت زیادی هم حق با ایشان بود. 

در پایان بسیار متأسفم كه در دو سال پایانی زندگی، فعاليت‌ ایشان به كاوش در قلعه یزدگرد در بان زرده كرمانشاه و تپه هگمتانه همدان محدود شده بود! به راستی دو سال را به راحتی و بسیار مفت از دست دادیم، بدون اینکه از توانایی های آذرنوش بهره ببریم و این مسأله یک پرسش را در ذهن من به وجود آورد:
• چند نفر از دانشجویان چند سال اخیر ممکن است در آینده مثل آذرنوش شوند؟
به نظر من اگر پاسخ خوش بینانه یک هم باشد :
• چند سال زمان می برد که او به پختگی و تجربه دکتر آذرنوش برسد ؟
پاسخ را با وجدان بیدار خودتان بدهید .
یادش پیوسته گرامی و روانش همیشه شاد باد.

کد خبر: 76910
Share/Save/Bookmark
نظرات : ۱
علی هژبری : 
روحش شاد، یادش گرامی
۱۳۹۳-۰۹-۱۱ ۰۹:۴۷:۱۷