یادداشتهای جلال آل احمد به موزه میرود/ دانایی: میخواهیم همه مردم از آن استفاده کنند
یادداشتهای جلال آل احمد پس از ۴۵ سال مفقود بودن، سرانجام پیدا شدند و این امیدواری بوجود آمد که شاید روزی با فراهم شدن شرایط، منتشر شوند و در دسترس علاقمندان قرار گیرند. خواهرزاده آل احمد از نگهداری آنها در یکی از مراکز فرهنگی واجد شرایط خبر داد.
تاريخ : سه شنبه ۳۱ فروردين ۱۳۹۵ ساعت ۱۶:۳۱
به گزارش هنرنیوز؛محمدحسین دانایی، خواهرزاده زندهیاد جلال آل احمد، درباره انتشار یادداشتهای این نویسنده گفت: دلمان می خواست که این یادداشتها به بیست و نهمین دوره نمایشگاه کتاب برسد، اما به دلیل وجود پارهای از مشکلات، انتشار آنها به تأخیر افتاده و معلوم نیست که چه زمان موفق به انتشار آنها شویم.
تسنیم نوشت:وی در ادامه راجع به موضوع نگهداری یادداشتهای جلال آل احمد در یک مرکز فرهنگی نیز صحبت کرد و افزود: یکی از بهترین کارها این است که این یادداشتها که پس از سالها به دست آمدهاند، در یک مرکز و نهاد فرهنگی عمومی و یا یک موزه ذیصلاح نگهداری شوند؛ البته به شرط آنکه دلسوزی لازم را داشته باشند و بتوانند هم از آنها به خوبی مراقبت کنند و هم آنها را به نحو صحیح، در اختیار مردم و علاقمندان قرار دهند، اما متأسفانه تا کنون چنین محلی را پیدا نکردهایم، چون در حال حاضر، بیشتر موزهها و مراکز مدعی نگهداری از اسناد و کتب تاریخی کشورمان، شبیه آرامگاههای خانوادگی یا بایگانی های راکد ادارات شده اند که در واقع، خوراک موریانهها را تأمین می کنند. مدیریتشان هم شبیه همانهاست، یعنی درهایشان قفل است و فقط عده خاصی اجازه دارند هر از چندگاهی در آنجا حضور یابند و از جریان معدوم شدن تدریجی آنها ابراز تأسف کنند.
دانایی یادآور شد: بدون تردید اینگونه برخوردهای انحصارطلبانه و غیرمسئولانه با مواریث فرهنگی، کاملاً نقض غرض و غیر علمی است و نفعی هم برای جامعه نخواهد داشت.
وی افزود: نمونه اینگونه رفتارهای غیرمسئولانه را میتوان در عملکرد شهرداری تهران دید که هنوز بعد از دو سال نتوانسته است خانه- موزه جلال و سیمین را راه اندازی کند و کتاب ها و اسناد و اسباب و لوازم منزل مرحوم جلال آل احمد و سیمین دانشور را که دو سال پیش به یکی از انبارهای خود منتقل کرده است، به آنجا برگرداند و در معرض استفاده عمومی قرار دهد و معلوم هم نیست که آن کتاب ها در حال حاضر، در چه شرایطی نگهداری میشوند؟ و این وضع تا کی ادامه خواهد داشت؟ و تا آن زمان مجهول، چه چیزی از آن کتب و اسناد و اسباب و اثاثیه باقی خواهد ماند؟
دانایی یادآور شد: به همین دلیل درصدد و در جستجو هستیم تا مرکز فرهنگی مطمئنی را که دارای شرایط لازم برای اینگونه خدمات باشد، بیابیم.
یادداشت های جلال آل احمد مشتمل بر چهار جلد است که خاطرات وی از سالهای ۳۴ الی ۴۶ ، یعنی تا حدود یک سال و نیم قبل از درگذشت آل احمد را در برمیگیرد.
به گفته دانایی؛ مهمترین ویژگی این خاطرات معرفی خلقیات، طرز فکر و نظر آل احمد نسبت به موضوعات مختلف است. با خواندن این خاطرات متوجه میشویم که در این سالها چقدر جلال را به ما بد معرفی کردهاند. این خاطرات بیش از هر سند دیگری ویژگیهای شخصیتی او را روشن میکنند. بخش دیگری از این خاطرات هم مربوط به بیان مسائل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در آن دوران است که جریان آن را میتوانیم به خوبی در خاطراتی که از وی بجا مانده است، بیابیم.
چندی پیش بخشی از یادداشتهای روزانه جلال آل احمد به مناسبت سالروز درگذشت این نویسنده منتشر شده بود که به این شرح است:
شنبه ۳۰ تیر ۱۳۳۵- نیم بعد از ظهر: یادش بخیر! عجب روزی بود. گرچه من در آن سال تهران نبودم... ولی اخبارش را با چه ولعی میشنیدیم! سی ام تیر! چه کشتاری! چه امیدی! چه پیروزی بزرگی! و عجب گرما و شوری! عصرها میرفتیم ... در قهوه خانهها چیزی میخوردیم و پای رادیو اخبار را گوش میدادیم... به هر صورت، یادش بخیر! ازین روزها زیاد پیش نمیآید. چه اتفاقاتی ممکن بود در ضمن این روز بیفتد و چه استفادههایی میشد به نفع مردم از چنین واقعهای کرد! و حیف که تمام اینها هدر شد!... همه هَباءً مَنثُورا و فعلاً باز همان خَرخَری بیست ساله و صد بار بدتر دارد شروع میشود، یعنی شروع شده است و خدا عاقبتش را بخیر کند...
***
سه شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۳۵- ۱۱ صبح: چه میخواستم بنویسم؟ هیچی. امروز خانه ماندهام. صبح باز حماقت کردم و رفتم برف روبی. این روزها برف کلانی آمده است، بزرگترین برف سال، تا زیر پنجرههای شمالی را برفی که از شیروانی ریخته است، پوشانده. سرِ دیوارها ۵۰ سانتی برف نشسته بود و بام آشپزخانه هم نروفته مانده بود. رفتم همه را روفتم و کمرم کمافی السابق درد گرفت...
***
جمعه اول فروردین، نوروز ۱۳۳۷- ساعت ۷ صبح: دیشب سخت دلگرفته بودم، امروز صبح بهتر است. دیشب مدتها در رختخواب فکر کردم، فکر عقب ماندگیها، نبودها، محرومیتها، بیکارگیها و ازین قبیل را میکردم. و بالاخره هم خواب به مدد آمد. و امروز وقتی این کثافت مآبها در اوایل حلول عید سخنرانی کردند، از حافظ فال گرفتم، «اَلا ای طوطی گویای اسرار» آمد. به فال نیک گرفتم و همین حالم را بهتر کرد.