اقتدار ايران با دلار است يا فرهنگ؟
 
تاريخ : سه شنبه ۳ فروردين ۱۳۸۹ ساعت ۱۴:۰۴
پايگاه اطلاع‌رساني حضرت‌ آيت‌الله خامنه‌اي در مطلبي با عنوان «اقتدار ايران با دلار است يا فرهنگ؟» به قلم علي عسگري به بحث اقتدار فرهنگي كه از سوي رهبر انقلاب مطرح شده است پرداخته و مي‌نويسد:
1. در برخي منابع تاريخي چنين نقل شده است كه معاوية‌بن‌ابوسفيان برخلاف سيره‌ي پيامبر گرامي اسلام(ص)، دارالعماره‌ي مجللي در شام بنا كرده بود و به رسم سلاطين حكم مي‌راند. خليفه‌ي دوم در زمان خلافت خويش سفري به شام نمود و نسبت به اين رفتار پسر ابو سفيان به شدت اعتراض كرد. معاويه در توجيه اين مسأله چنين پاسخ گفت كه اكنون لازم است اقتدار مسلمانان در چشم روميان و مسيحيان جلوه‌گر شود تا آنان به بلاد اسلام طمع نورزند و جالب آن‌كه اين استدلال سست، مورد پذيرش خليفه قرار گرفت. در مقابل اما اميرالمومنين(ع) با ساده‌زيستي خويش حيله‌ي معاويه را آشكار نمود و براساس همان سنت زاهدانه‌ي پيامبر(ص) حكومت كرد و با استقامت بر اقامه‌ي ارزش‌هاي متعالي مؤسس حكومت اسلامي، اقتدار واقعي دين الهي و انسان كامل را به نمايش درآورد.

2. روزگار هرچند دگر شده و هزاران سال از آن دوران گذشته است، اما ظاهراً رسم هستي دگرگون نشده و چنين مقدر است كه جباران روزگار، اقتدار حكومت خويش را هنوز هم در مؤلفه‌هاي مادي و بازي‌هاي پنهان قدرت تعريف كنند. امام خميني(ره) اما برخلاف روزگار چنين نبود، همچنان‌كه برخي معتقدند امام مؤلفه‌هاي قدرت معنوي را بازتعريف نمود و اين قدرت بي‌نظير را به‌ويژه در امر جنگ و در جريان رويارويي با آمريكا به رخ جهان ماده‌گرا كشيد. برخي از سياسيون غرب اين ويژگي رفتاري و مديريتي امام را "اقتدار معنوي " ايران ناميده‌اند و آن را عامل اصلي اثرگذاري جمهوري اسلامي بر كشورهاي منطقه دانسته‌اند.

3. در حوزه‌ي دانش سياسي، مكتب و انديشه‌ي سياسي امام - هرچند اندك- مورد بحث واقع شده و فلسفه‌ي الهي حكومت كه محور همه‌ي انديشه‌ها و فعاليت‌هاي سياسي ايشان بود تا حدي در منظر جهانيان قرار گرفته است. در حوزه‌ي امنيت اما اين نگاه امام و فلسفه‌ي الهي وي بيشتر به چشم دنيا آمده و مسائل مرتبط با قدرت معنوي و اقتدار فرهنگي جمهوري اسلامي ايران به شكلي ملموس‌تر مورد پذيرش واقع شده است. با وجود واقعيت غيرقابل انكار اقتدار معنوي ايران اسلامي، به نظر مي‌رسد هنوز هم فرهنگ غربي از درك اين قدرت عاجز مانده چنان‌كه در جريان فتنه‌ي اخير نيز محاسبه‌ي همه‌چيز را كرده بودند الا همين قدرت بي‌نظير و تمام نشدني را!

4. ياران و جانشينان امام اما با اين قدرت چه كردند؟ بگذاريد پيش از پاسخ، پرسش ديگري طرح كنيم و آن‌كه آنان تا چه اندازه اين قدرت را شناختند و به آن باور داشتند؟
پاسخ روشن است. در ميان اخلاف امام عده‌اي راه به بيراهه بردند و باور خويش را بر همان انديشه‌ي مادي قدرت استوار ساختند كه در غرب رواج دارد. عده‌اي نيز جنس اقتدار امام را به خوبي شناختند و اساس تحليل و اقدام سياسي خويش را بر آن بنا نهادند. اين‌كه جامعه‌ي ما و جمعيت مسلمانان جهان به كدام انديشه رو آورده و طرف‌دار كدام روش است، نيازمند بازگو كردن نيست كه اشارتي عاقلان را بس است.

5. رهبر انقلاب اسلامي در حقيقت، رهبر جبهه‌ي نبرد با دنياي استكبار جهاني است، همچنان‌كه امام راحل به روشني جايگاه اين مسؤوليت را ترسيم نمودند. بنابراين شناخت استعدادهاي جبهه‌ي انقلاب اسلامي و نقاط ضعف دشمنان و آگاهي دادن نسبت به آن‌ها از وظايف اساسي ايشان است. از نگاه رهبري چنان‌كه پيش از اين نيز بيان شده عامل اصلي اقتدار جمهوري اسلامي ايران، اقتدار معنوي و فرهنگي است؛ اما آيا اين باور رهبري ريشه در سنت امام دارد يا حقايق امروز دنيا و ايران؟ به بيان ديگر، آيا ايران امروز اقتدار فرهنگي خويش را چون گذشته حفظ نموده و اين برآورد رهبري دقيق بيان شده است؟

خوب است براي روشن شدن پاسخ به چند نكته كوتاه اشاره نمائيم نخست آن‌كه براساس نظريه‌هاي رايج قدرت در حوزه‌ي روابط بين‌الملل، امروزه قدرت سياسي كشورها با قدرت تمدني آن‌ها سنجيده مي‌شود و درست به همين جهت است كه محور اصلي مباحث انديشمندان سياسي غرب حول تمدن‌ها و تعامل يا برخورد آن‌ها شكل مي‌گيرد. قدرت تمدني اما خود مؤلفه‌هاي گوناگوني دارد كه شامل حوزه‌ي جغرافيايي تمدن، داشته‌ها و مواريث فرهنگي و... است. براساس مستندات بسيار و شواهد تاريخي گوناگون، حوزه‌ي تمدني ايران روزگاري بخش‌هاي گسترده‌اي از آسيا، خاورميانه و حتي شمال آفريقا را تحت‌تأثير خود قرار داده است كه امروزه نيز آثار بسياري از اين تفوق فرهنگي در اين منطقه به چشم مي‌آيد. چنان‌كه بي‌ترديد خاورميانه، آسياي ميانه، تركيه و شبه قاره‌ي امروز را بايد در حوزه‌ي تمدني ايران اسلامي تعريف نمود و بديل ديگري براي آن متصور نيست. گستردگي و اهميت جغرافيايي اين حوزه به خوبي مي‌تواند قدرت تمدني ايران و اقتدار فرهنگي ناشي از آن را در نظر آورد.

انقلاب اسلامي اكنون پس از گذشت سي و يك سال مقاومت و ايستادگي در برابر جبهه‌ي مستكبران عالم، به اسطوره‌اي بي‌نظير تبديل شده كه الگوي اميدآفرين همه‌ي ملت‌هاي آزادي‌خواه و حقيقت‌طلب است. نفوذ معنوي ايران در لبنان، فلسطين، آمريكاي لاتين و از همه مهم‌تر در ميان اغلب كشورهاي اسلامي، موضوعي نيست كه به‌سادگي بتوان از كنار آن گذشت و آن را ناديده گرفت؛ اما سؤال اصلي اين است كه آيا اين نفوذ و محبوبيت، نتيجه‌ي دلارهاي ايران است يا انديشه‌هاي ايران؟ پاسخ روشن است؛ روابط حاكميتي را با دلار مي‌توان احيا و ترميم نمود اما محبوبيت مردمي چه قيمتي دارد و چه‌قدر بايد براي آن هزينه كرد؟ آيا اين محبوبيت مردمي از مؤلفه‌هاي اقتدار فرهنگي انقلاب اسلامي نيست؟

و آخر آن‌كه در حوزه‌ي سرزميني ايران، كدام عامل توانسته در مدت سي و يك سال، مردم و نظام مردمي را از بحران‌هاي بزرگ و فتنه‌هاي برنامه‌ريزي‌شده حفظ نمايد و هنوز پس از مشكلات متعدد و اختلاف‌سليقه‌هاي نه چندان كوچك آنان را حول محور انقلاب اسلامي مجتمع نمايد، چنان‌كه در روز بيست و دوم بهمن همه مشاهده كردند. آيا در معركه‌ي بحران‌هاي سياسي، عاملي به جز قدرت معنوي و اقتدار فرهنگي نظام توانسته افكار عمومي را اقناع و راه برون‌رفت را ترسيم نمايد؟

6. چنان‌كه اشاره شد، پس از انقلاب اسلامي، مؤلفه‌هاي معنوي اقتدار ايران مورد توجه تحليل‌گران بسياري قرار گرفت. اين اقتدار اما هنوز هم موضوع روز دنيا و موجب نگراني غرب به‌ويژه آمريكا است، چنان‌كه به اعتراف خويش با صرف بودجه‌هاي بسيار تلاش در كنترل و امحاء آن دارند. چرا چنين تصويري از ايران همچنان وجود دارد؟ آيا به اين دليل نيست كه رهبر ايران با هوشمندي تمام، مؤلفه‌هاي اقتدار فرهنگي و معنوي انقلاب اسلامي را شناخته و در پي تحكيم و مودت آن‌ها است؟
کد خبر: 8914
Share/Save/Bookmark