موضوعی برای فراموش شدن
مشکلات تولید و نمایش فیلمهای آموزشی در سینمای ایران
تاريخ : جمعه ۱۴ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۰۱
بخشهایی از پیامدهای زلزله مهیب و دلخراش خردادماه 69 رودبار و منجیل در دو فیلم سینمایی "زندگی و دیگر هیچ" و "زیر درختان زیتون" به کارگردانی عباس کیارستمی به یادگار ثبت شده اما سینمای ایران نسبت به این فاجعه بزرگ انسانی به دلیل محدودیتهای نمایشی و امکاناتی در تولید چنین آثاری کم لطف بوده است.
کیارستمی به تنهایی پیام انسانهایی که این زلزله را تجربه کردند به گوش جهانیان رساند. این دو فیلم که متاثر از نگاه و جهانبینی کیارستمی بودند اگر چه بخشهایی از این واقعیت تلخ را به تصویر میکشیدند اما مهمترین کارکرد آنها ایجاد امید و انگیزه مبارزه برای زندگی کردن در آدمهایی بود که زلزله مسیر زندگیشان را تغییر داده است.
"زیر درختان زیتون" در ستایش عشق و زندگی و پیروزی بر مرگ و ناامیدی است و چه پیامی ارزشمندتر از این برای مردم رنج دیدهای که حاصل یک عمر زندگیشان در ثانیهای نابود شده است. کیارستمی در "زندگی و دیگر هیچ" نیز کوشیده از دل ترس، نگرانی و ناامیدی پنجرهای از امید و زندگی را به مخاطب باز کند. موفقیتهای این دو فیلم در محافل سینمایی هم خاطره و یاد قربانیان این زلزله را زنده نگه داشت و هم تصویری بالنده و پویا از فرهنگ شرقی و ایرانی ارائه داد.
نمایی از "مینای شهر خاموش"، فیلمی درباره زلزله بم
در فاصله سال 69 تا 82 و پس از بروز زلزله تکان دهنده بم سینمای ایران تولیدی در زمینه زلزله نداشت و حتی در حوزه مستند و فیلم کوتاه هم محصولات انگشت شمار بود. پس از ویران شدن شهر باستانی بم و کشته شدن هزاران هموطن در این فاجعه تلخ تعدادی فیلم و مستند با این موضوع مقابل دوربین رفت که مهمترین آنها "بیدار شو آرزو" (کیانوش عیاری)، "خاک سرد" (رضا سبحانی) و "مینای شهر خاموش" امیرشهاب رضویان هستند.
در سالهایی که از زلزله بم گذشته نهادها و هنرمندان مختلف تلاش کردهاند مردم این شهر را با امید و انگیزه به زندگی برگردانند و زیرساختهای فرهنگی این شهر را برای نسل آینده تقویت کنند اما این همه آن چیزی نیست که سینماگران و برنامهسازان میتوانند انجام بدهند پیامدهای منفی حوادث غیرمترقبه طبیعی با آگاهی دهی درباره آنها به جامعه کمتر میشود اما تولید فیلمهای آموزشی در این زمینه به شدت محدود است.
سینماگران و برنامهسازان تلویزیون اگر حادثهای تکان دهنده اتفاق بیفتد پیرو فضای عمومی جامعه ساخت چنین آثاری را شروع میکنند اما هدف بسیاری از این آثار آموزش و هشداردهندگی نیست. حفظ یادبودهایی که در زلزله و بلایای طبیعی قربانی میشوند ارزشمند است اما رسانههای تصویری و نوشتاری باید فرهنگ مقابله با این فجایع را به مخاطب بیاموزند.
تلویزیون به عنوان رسانهای که مخاطب عام بیشتری دارد با تولید مستندهایی درباره زلزله و پیامدهایش میتواند تاثیرگذاری بیشتری درباره علل وقوع مرگ و میرهای فراوان در ایران داشته باشد. زلزلهها و سایر بلایای طبیعی در کشورهای پیشرفته به دلیل ایمن بودن ساختمانها و آگاهی مردم قربانیان کمتری میگیرد.
جشنواره فیلم بم بهانهای برای به یاد آوردن مشکلات در این زمینه است، اما تولید و نمایش فیلمهای آموزشی در سطح کلان نمیتواند برعهده یک جشنواره باشد. جشنوارهای چند روزه و محدود میتواند این تلنگر را به مسوولان، جامعه و سینماگران بزند که رسانهها به جز سرگرمی میتوانند ابزاری برای آموزش و اطلاعرسانی باشند و این کارکرد ارزشمند در مورد ماجرایی مانند زلزله که با جان عده زیادی سرو کار دارد باید جدیتر گرفته شود.