نگاهي به فيلم
«آخرين وسوسه مسيح»
 
تاريخ : پنجشنبه ۲۰ فروردين ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۴۲
«مارتين اسكورسيزي» كارگردان اين فيلم، به ساختن فيلم‌هاي مردانه و خشن شهره است. شخصيت مسيح در اين فيلم، دقيقاً مانند شخصيت «تاويس» در فيلم «راننده تاكسي» (1976م)، آقاي «جيك لاموتا» در فيلم «گاو خشمگين» (1980م) و يا «ماكس كيدي» در «تنگة وحشت» (1991م) اوست كه داراي دوگانگي خاصي مي‌باشند و اين دوگانگي هم در محتوا و هم در فرم فيلم، نمايش داده مي‌شود. در اين فيلم‌ها شاهد افرادي هستيم كه در عين دل بستن به خشونت يا رابطة جنسي با يك زن، تلاش مي‌كنند براي ايجاد عدالت يا رستگاري زندگي كنند و فدا شوند(!) اين فيلم‌ها حس دوگانه‌اي در بيننده مي‌آفرينند. مسيح هم در «آخرين وسوسه مسيح» (1988 م) بين انسانيت و خدائيت خود متلاطم است و از طرفي مكاشفات رحماني او را به سوي فداء و تصليب مي‌كشاند و از طرفي وسوسه‌هاي شيطاني و زميني او را به سوي قدرت، و زن و دنيا مي‌كشاند. شخصيت مسيح در اين فيلم كاملاً زميني شده و بدون تقدس به نمايش درآمده است. انگار تقدس‌زدايي خود به يك بت جديد در هاليوود بدل گشته است كه حتي به مسيح هم رحم نمي‌شود. عيساي مجعول اسكورسيزي تمام تلاش خود را مي‌كند تا خدا مسئوليت پيامبري و فدا شدن را از دوشش بردارد و او راحت شود و به صليب كشيده نشود ولي بالاخره مي‌پذيرد و به تبشير مي‌پردازد ولي ديني صرفاً عشقي را تبليغ مي‌كند و نه عشقي به همراه مبارزه‌اي عليه ظلم و ستم روميان و يهوديان، ولي شيطان حتي بر روي صليب هم مسيح را رها نمي‌كند و به شكل فرشته نجات او ظاهر مي‌شود و وي را از صليب پايين آورده و با فريب مي‌گويد: «تو در امتحانت پيروز شدي و اكنون مي‌تواني با زن مورد علاقه‌ات مريم مجدليه (فاحشة توبه كرده) ازدواج كني. مسيح نيز اسير حيلة ابليس مي‌شود و با معشوقه‌اش ازدواج مي‌كند و بچه‌دار مي‌شود. بعد از پير شدن در هنگام مرگ، يهودا بر بالينش حاضر شده و به او گلايه مي‌كند كه: « من به خود قبولاندم كه تو را لو دهم تا تو به صليب كشيده شوي (و مسيحيان به رستگاري برسند)، ولي تو اسير شيطان شدي و زندگي معمولي و ازدواج را برگزيدي. » در اينجا مسيح متوجه فريب شيطان مي‌شود و از خدا مي‌خواهد كه او را بر روي صليب برگرداند تا فداي گناهان بشر شود و چنين مي‌شود و مسيح بر روي صليب فرياد مي‌زند: «مأموريت من انجام شد. »


 


اين فيلم از جانب كليسا به شدت محكوم شد و اسكورسيزي هم مانند نويسندة‌ اين داستان «نيكوس كازانتزاكيس» (1883 ـ 1957م. ) از جانب مؤمنان و كليسا مورد بازخواست قرار گرفت. «كازانتزاكيس» نويسنده يوناني سه رمان «مسيح باز مصلوب»،‌ «آخرين وسوسه مسيح» و «مرد بينواي خدا»، كه هيچگاه ديد خوبي نسبت به اربابان كليسا نداشت بعد از نوشتن «آخرين وسوسه مسيح» (حوالي 1948م) مورد خشم كليساي ارتدوكس يونان قرار گرفت و در آوريل سال 1954م، اين كتاب مورد تحريم پاپ قرار گرفت. 16 «نيكوس» روح ناآرامي داشت كه در جست‌وجوي حقيقت، در دنياي تاريك «غرب بدون معنا» تحولات فكري و تجربيات كمونيسم و بوديسم و نقد كليسا و عشق به سن فرانسيس و نيچه و برگسون را از سر گذراند. شايد او به دنبال «معناگرايي ناب» بود ولي تا پايان عمر خود هم به آن نرسيد. شايد با آشنايي «نيكوس» با اسلام و دانستن نظر اسلام نسبت به اباحة ازدواج براي پيامبران هيچ‌گاه رمان و فيلمي عجيب چون آخرين وسوسه مسيح خلق نمي‌شد. وقتي اين نويسنده از دنيا رفت (1957م) هيچ كليسايي در يونان حاضر به پذيرش جسد او نشد. امروزه تحريفات مسيحيت ماية ‌بسياري از نقدها به اين كيش و آيين است كه گاه رنگ افراط هم به خود مي‌گيرد.


 


لازم به ذكر است كه فيلم «آخرين وسوسه مسيح» طبق هيچ كدام از اناجيل موجود هم ساخته نشده است17 و عصمت و تقدّس مسيح را به شدت زير سؤال برده شده و بعضاً يهوداي اسخريوطي را حكيم‌تر از مسيح نشان داده است. اين تبرئه يهودا از گناه تاريخي‌اش،‌كه هرگز مور قبول كليسا واقع نشده است در فيلم‌هاي ديگري هم كه در مورد حضرت عيسي(ع) ساخته شده،‌ ديده مي‌شود و بعضاً حتي يهوديان هم در كنار يهوداي خائن ابزار مشيت خدا براي تصليب مسيح و آمرزش گناه‌ ذاتي بشر به تصوير درمي‌آيند و گناهِ شكنجه و كشتار مسيحيان را با ظرافت از يهوديان فريسي و صدوقي دنيا‌طلب دور كرده و به خواست خدا نسبت مي‌دهند و در حقيقت نوعي جبرگرايي و مشيّت‌گرايي را به مخاطب القا مي‌كند.


 


 
کد خبر: 7546
Share/Save/Bookmark