«وادیا» سرزمینی در شمال آفریقاست که توسط دیکتاتوری به نام «حافظ علاءالدین» اداره می شود. ژنرال هیچ مخالفتی با نظرات خود را بر نمی تابد و سریع دستور به گردن زدن مخالفان می دهد.او همراه مشاورش که عمویش هم هست برای سخنرانی عازم سازمان ملل می شود ولی آنجا درگیر توطئه ی عموی خود شده و بدلش برای سخنرانی پشت تریبون می رود و علاءالدین واقعی درگیر خیابانهای «بروکلین» نیویورک می شود. در آنجا با دختری به نام «زویی» آشنا می گردد و رابطه ی عاطفی بین آنها شکل می گیرد...
سومین همکاری «ساشا بارون کوهن» به عنوان بازیگر و نویسنده با «لری چارلز» کارگردان نسبت به دو فیلم قبلی به اصول فیلمنامه نویسی وفادارتر است. کوهن پس از فیلم «بورات» و واکنش دولت و مردم قزاقستان به دلیل تصویر توهین آمیزی که از این کشور ارائه داده بود، این بار کشوری خیالی را بستر داستان خود قرار می دهد. او در مصاحبه ای ادعا کرد که قذافی را الگوی خود برای این ایفای نقش قرار داده است،جالب اینجاست که او در هشتادو چهارمین مراسم اسکار با لباس و گریم همین فیلم ظاهر شد.
اطلاعات علاءالدین به عنوان نماد دیکتاتورها درباره مسائل علمی نشات گرفته از کارتونهایی مانند «ملوان زبل» است،که این نشانگر حماقت این فرد است.مانند «صدام» بدل دارد و عقده های عاطفی. وقتی به آمریکا می رود در خیابانهای نیویورک سوار بر شتر است با اینکه ثروتمند است و ماشینهای فراری اش پشت سرش در حال حرکت اند،که این هم اشاره ای است به «قذافی» که وقتی به نیویورک می رفت چادر و به طور کل بدویت اش را با خود می برد و مانند او محافظ زن دارد.علاءالدین ریشی مانند «کاسترو» دارد و تصمیم دارد مانند او وقتی پشت تریبون سازمان ملل قرار گرفت یک سخنرانی طولانی بکند(کاسترو رهبر کوبا به ایراد سخنرانی ها بلند معروف است)
فیلم یکی دو اشاره کوچک به فیلمهای معروف دیگر دارد،مثلا فیلم «درخشش» کوبریک(صحنه ی خورد شدن در توسط محافظ زن ارشد علاءالدین).در این فیلم دیکتاتورها در ظاهر تحقیر شده اند اما به واقع اینطور نیست.فساد پشت پرده شرکتهای نفتی غربی برای استثمار سرزمینهای نفت خیز،روابط نامشروع سلبریتی ها با حکام فاسد عرب،نژاد پرستی آمریکایی ها(جایی که مامور امنیتی-کلیتون- به علاءالدین می گوید از عربها متنفر است و در ادامه هرکسی که خارج از آمریکا زندگی می کند اصولا عرب محسوب می شود)از مواردی است که یه آنها اشاره می گردد.
به دیالوگهای علاءالدین بعد از پاره کردن سند برای برقراری دموکراسی در کشورش دقت کنید:
«چرا شماها اینقدر ضد دیکتاتورها هستین؟
تصور کنین اگر آمریکا دیکتاتوری بود چه اتفاقی می افتاد. می تونستین بزارین تا فقط یک در صد مردم تمام ثروت کشور رو در دست داشته باشند. میتونستین به دوستای پولدارتون با قطع کردن مالیاتهاشون کمک کنین تا پولدارتر بشن و وقتی قمار می کنن و می بازن برای باختشون کفالتهای بی ارزش بزارین.
می تونستید بی خیال نیازهای قشر فقیر جامعه به بهداشت و تحصیلات بشید.رسانه هاتون به ظاهر آزادانه می اومد،اما در اصل فقط توسط یک شخص و خانوادش کنترل می شد.
می تونستید مکالمات تلفنی رو شنود کنین و زندانی ها رو شکنجه کنین.
انتخابات فرمایشی برگزار کنین.
می تونستین در مورد راه انداختن جنگ هاتون دروغ بگین.
زندانهاتون رو فقط با آدمهای یک نژاد خاص پر کنین و کسی هم شکایت نمی کرد.
می تونستید از رسانه ها برای ترسوندن مردم استفاده کنید برای حمایت از سیاستهایی که بر علیه منافعشون هست سوءاستفاده کنین.
می دونم تصورش برای شما آمریکایی ها سخته اما خواهش می کنم سعی خودتون رو بکنید.
خودم بهتون می گم دموکراسی یعنی چی.دموکراسی بدترین چیزه.زر زدن و گوش کردن به هر ایده مسخره ای و اینکه رای همه هم حساب بشه،چه چلاق باشه، چه سیاهپوست باشه، چه زن».
برای کسانی که از وضعیت کنونی جهان بی اطلاع هستند شاید حرفهای کوهن دو پهلو به نظر برسد،کوهن فراموش کرده انگار:
آمریکا ضد دیکتاتورهاست؟پس نام حکومتی که در عربستان(متحد اول آمریکا در خاورمیانه)سالهاست سر کار است چیست؟آمریکا وقتی ضد دیکتاتورهاست که منافعش در خطر باشد.
جنبش وال استریت برای اعتراض به سیاستهایی که موجب شده ثروت آمریکا به دست جامعه سرمایه داری یک درصدی بیفتد تشکیل شده است.اکثریت اعضای همین جنبش را اقشار ضعیف جامعه آمریکا تشکیل می دهند.یک نفر بگوید کار غول رسانه ای آمریکا «رابرت مرداک» دقیقا چیست؟یا کاری که مثلا «سیلویو برلوسکونی» در ایتالیا می کند.در حکومتهای پادشاهی عربی هم همینطور.چیزی جز سانسور و بمباران اطلاعاتی غلط است؟
شنود مکلامات تلفنی در آمریکا و انگلیس که دیگر علنی شده،آنجا چیزی به نام حریم خصوصی دیگر معنا ندارد.
انتخابات آمریکا با شعار «Change» همراه بود ولی سیاستهای آمریکا همان است که بود،اگر این انتخابات فرمایشی نیست،پس چیست؟مردم به تغییر رای داده بودند،کجاست این تغییر؟
جنگ افغانستان و عراق با چه توجیهی انجام شد؟فقط دروغ گفتند،همین.
بنابر اطلاعاتی که آمریکایی ها بیرون می دهند زندانهایشان پر است از مسلمانها،عربها،سیاهها و... که به بهانه های واهی بازداشت شده اند.این نژادپرستی نیست؟
غرب از یک طرف به دیکتاتور ها برای ادامه ی حکومتشان سلاح می فروشد و با آنها تجارت می کند و از طرف دیگر در رسانه هایش دیکتاتوری را نفی می کند.
علاوه بر این،فیلم پر است از شوخی های زننده و شرم آور و بیشتر یک هجو به نظر می رسد تا کمدی.کوهن شخصیت متناقضی دارد،او که برای فیلم بورات که در سال ۲۰۰۷ نامزد اسکار شده بود در اسکاری که گذشت به عنوان يكي از بازيگران فيلم «هوگو» براي حضور در مراسم دعوت شده بود.چند روز مانده به مراسم امسال اعلام کرد که با شمایلی که در فیلم دیکتاتور بازی کرده بود در مراسم حضور خواهد یافت اما آكادمي اسكار در واكنش به اظهارات اين بازيگر اعلام كرد،اگر كوهن بخواهد با شخصيت فيلم ديكتاتور در مراسم حضور يابد، اين اجازه به وي داده نخواهد شد.كوهن پس از اين موضع گيري آكادمي اسكار، اظهارات تندي را در سايت رسمي فيلم ديكتاتور منتشر كرد.او در سخنراني سراسر انتقاد خود، آكادمي اسكار را «آكادمي هنرهاي نمايشي و صهيونيست» توصيف كرد و گفت، اگر آكادمي اسكار تهديدهاي خود را عملي كند و بليت حضور در مراسم را به او ندهد، عواقب غيرقابل تصوري متوجه آنها خواهد بود. مرگ بر غرب، مرگ بر آمريكا.اما آکادمی با یک عقب نشینی اعلام کرد که بارون كوهن اين اجازه را خواهد داشت تا در مراسم فرش قرمز جوايز اسكار با ظاهر شخصيت ديكتاتور حضور يابد و سخنراني مورد نظرش را ايراد كند.کوهن تغییر مواضع آکادمی را یک «پیروزی بر مارهای صهیونیست هالیوود» دانست.
نمی دانیم دم خروس را باور کنیم یا...