یادداشتی بر بخش تصویرگری جشنواره فجر
طلسم جشنواره تصویرسازی شکست
جشنواره فجر چهارم تصویرسازی را در خود جای داد به همین علت در یادداشتی کوتاه به این جشنواره نظر می افکنیم.
تاريخ : يکشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۰ ساعت ۰۹:۲۶
بعد از ۱۰ سال تصویرگری، ایران به جشنواره راه یافت. پیش از این آخرین مسابقه بزرگ تصویرگران دوسالانه تصویرگری ۱۳۸1 تهران بود.
تصویرگری همیشه هنری مظلوم و از یادرفته تلقی میشود. از حاشیههای عدم برگزاری دوسالانه تصویرسازی، جدال بین معاونت فرهنگی و هنری وزارت ارشاد بر سر تصویرسازی و دهها حاشیه دیگر که بگذریم؛ به بهمن ۱۳۹۰ و جشنواره فجر میرسیم.
پس از کشمکشهای فراوان تصویرسازی به جشنواره فجر رسید و طلسم مظلومیت تصویرسازی شکست. البته اشتیاق تصویرگران در تعداد آثار ارسالی و تعداد شرکت کنندگان به نسبت رشتههای دیگر واضح است و چندان محل ابهام نیست. اما اولین حضور تصویرگران به یک جشنواره بزرگ ملی نیز علیرغم آن که از ارزش زیادی برخوردار است؛ خالی از حاشیه نیست.
اولین نکتهای که هر بیننده هوشمندی را به خود جلب میکند و سؤال برانگیز به نظر میرسد موضوعی است که در شناسنامه هر اثر نوشته شده است؛ بدون عنوان! حال این که بدون عنوان یک عنوان نقاشانه است و از پایه با نام تصویرگری دارای تقابل معنایی است موضوعی دیگر است. در دفاع از این موضوع میتوان گفت: تصویرگری هنری است که در جهات تفسیر متن خلق میشود. پس تمامی آثاری که زیر عنوان تصویرگری خلق میشوند و یا در هر نمایشگاه با این عنوان به مخاطب عرضه میشوند؛ باید دارای موضوع مشخص باشند. ضمن آن که همواره تصویرگری از هدف تصویری برخوردار است و یک روایت را با خود حمل میکند؛ حال این که خلق اثر تصویرگری بدون عنوان چگونه به جشنواره هنرهای تجسمی فجر راه مییابد، موضوعی دیگر است. اما آنچه حائز اهمیت است این است که چنین ایرادی با هیچ ابزاری قابل توجیه نیست.
از شرح بدون عنوان بودن یک تصویرگری که بگذریم نکتهی مهمتر و جلب توجه میکند و آن این است که مرز تصویرگری کودک و بزرگسال کجاست؟ شاید بهتر باشد بررسی خود را با این سؤال ادامه دهیم که مرز تصویرگری و کاریکاتور کجاست. به نظر میرسد برخی از آثاری که البته تعداد آنها زیاد نیست در حیطه کاریکاتور میگنجند نه تصویرگری.
گرچه معتقدیم هنر در روزگارهای صد چندان در یک روز مشخص نمیگنجد اما هنوز هم میتوان یک اثر را بیارتباط به تصویرگری و بیان کننده مفاهیم مبتنی بر کاریکاتور یا کارتون موضوعی دانست.
از این موضوع نیز که بگذریم نکتهای جلب توجه میکند که از تمام این نکات پررنگتر است و آن این است. مرز میان تصویرگری کودک و بزرگسال کجاست؟ یا به عبارتی دیگر آیا تعریف مشخصی برای الگو مرزی برای گونههای تصویرگری وجود دارد؛ چه توجیه منطقی برای اغراقهای نابهجا در تصویرگیری کودک وجود دارد. گرچه این نکته تنها به یک جشنواره محدود نمیشود و در واقع تصویرگری از موانع بسیار رنج میبرد؛ جشنواره فرصتی برای ارزیابی این نکات است.
از سوی دیگر
تصویرگری بزرگسال نیز از تعریف مشخصی بهرهمند نیست. توضیح این که به چه علت تصویرگری به این سمت و سو کشیده است و آسیب وارد شده بر بدنه آن از کدام رویداد مایه میگیرد؛ به مجالی دیگر نیازمند است؛ بهانه نمایش آثار فرصت مناسبی را برای دقت و بازبینی این هنر فراهم میکند و از این رو میتوان شکستن طلسم تصویرسازی را در حضور جشنوارهای نیکو دانست.
اگر از کیفیت نامطلوب چاپ آثار تصویرسازی بگذریم باید به این نکته توجه کنیم که بخش تصویرگری گرچه نقاط ضعف متعددی داشت؛ از نقاط قوت بسیاری نیز برخوردار بود. آثار هنرمندانهی بسیاری از شرکت کنندگان را نیز نمی توان از یاد برد. تخیل نهفته در رنگها در آثار مختلف از این جمله است. بافتهای جاندار افشین باقری ، قدرت تفکیک نور و سایهدر آثار حسن روح الدینی زهرا حقگو، شخصیتهای جذاب فهیمه فریمانی ، تخیل کم نظیر نغمه نبئی، رنگهای هماهنگ سید میثم موسوی فضای شاعرانه سعیده نصرتی فرد و تخیل و ظرافت منحصر به فرد در آثار نگین محزون از این جمله اند.
التبه عدم تکنیک در شناسنامه اثر ایراد دیگری است؛ که بر جشنواره وارد است. ضمن آن که برخی از آثار از قابلیت نمایشگاهی برخوردار نیستند. اما
توجه به عناصر سنت را میتوان در این آثار به وضوح تشخیص داد و به همین سبب احیای هنرها و ظرایف بومی را امیدوار بود.
آشفتگی که بر فضای برخی از آثار حاکم است؛ بیشتر روایت حال هنرمند است تا تصویری در خدمت متن.
در برخی آثار رنگ سیاه بیش از ظرفیت پذیرش آن توسط مخاطب کودک و نوجوان بود. توجه به ظرایف موجود در زندگی روزمره نیز در این آثار دیده میشد.
مینا عبدی
نغمه نبئی :
یکدنیا ممنون از لطفتون
۱۳۹۱-۰۲-۱۷ ۲۰:۰۷:۵۲