شاهين فرهت به خاطر خلق سمفونيهاي ارزشمندي چون يک سمفوني درباره ي زندگي امام رضا(ع)، سمفوني خليج فارس، دماوند و سمفوني بانوي ايراني، به چهره شناخته شدهاي در موسيقي ايران تبديل شده است. با او به گفتگويي نشستيم.
- جناب استاد فرهت برخی تصور درستی از «سمفونی» ندارند؛ كمي در خصوص ماهيت سمفوني برايمان حرف ميزنيد؟
سمفوني بزرگترين فرم اركسترال است وپشتوانه تاريخي عظيمي را نيز در گذشته خود دارد. سمفوني ابتدا از آلمان آمد و بعدها به دليل اينكه منطق و فلسفه جهاني داشت، فرهنگ هاي ديگر نيز شروع كردند تا بر روي اين فرم كار كنند . سمفوني از قرن ١٩ از آلمان به روسيه و فرانسه رفت. با شروع قرن بيستم هم سمفوني از اروپا فراتر رفت و پا به آمريكا گذاشت و حتي به آسيا آمد و سرانجام در ايران، ژاپن و خاور دور فرهنگ سمفوني رواج يافت .همانطور كه مي دانيم بنيانگذاران سمفوني هنرمنداني چون هايدن، موتزارت، بتهوون، برامس و بروكنر بودهاند. هر قطعه اي را نمي توان به راحتي سمفوني ناميد. مهمترين نكته اي كه در سمفوني بايد مورد توجه قرار گيرد اين است كه در يك قطعه سمفونيك بايد فرم سمفونيك رعايت شود؛ چرا كه اين رعايت و توجه باعث مي شود كه شنونده ارتباط بهتري با اثر داشته باشد و به تعبيري ديگر اثر را بهتر درك كند. به نظر من يك سمفوني بايد براي موضوعات مذهبي و مقدس ساخته شود چرا كه سمفوني ذاتا مقدس است و نبايد بگذاريم كه اين قداست با توليد سمفونيهاي نامناسب از بين رود. من هميشه گفتهام كه سمفوني امام رضا(ع) را با قلبم ساختم.
- اگر موافق باشيد در خصوص رخدادها و حوادث مهمي كه موسيقي در سه دهه اخير با آن مواجه بوده است صحبت كنيم ، از موسيقي سالهاي اول انقلاب شروع كنيد.
ما در سالهاي اول بعد از انقلاب، از يک طرف شاهد رکود در موسيقي بوديم و اين ركود هم در توليد موسيقي و هم در اجراي آثار موسيقي بود که چند سالي ادامه پيدا کرد و بهتدريج اين رکود تبديل شد به توليدات موسيقي در شاخههاي مختلف. ولي همزمان با آن رکود بايد گفت که اتفاقات بسيار خوبي نيز افتاد به اين صورت که در همان سالهاي اول انقلاب آثاري توليد شدند که اين آثار شايد تا امروز جزو برجستهترين آثار موسيقي باشند که در کشور ما خصوصاً در زمينه موسيقي سنتي توليد شدهاند. اين توليدات بهوسيله کساني صورت گرفت که اولاً جزو هنرمندان برجسته موسيقي کشور بودهاند و هستند و ثانيا نسل جواني که بهخاطر نوع آموزشي که ديده بودند و نگاه ويژهاي که به موسيقي و انقلاب داشتند آثاري را توليد کردند که اين آثار ماندگار شد و آثاري هستند که خاص اند. هنر موسيقي بعد از انقلاب اسلامي ايران سياست اصلي اش دوري از ابتذال بود و بيشتر سعي مي شد به كارهايي پرداخته شود كه داراي ارزش هنري باشد. بدين ترتيب مردم در سالهاي اول انقلاب به موسيقي سنتي گرايش زيادي داشتند. بعد از گذشت مدتي از زمان ، حدود 10 سال موسيقي پاپ وارد ايران شد و با اين ورود به نوعي جاي موسيقي سنتي واصيل ايراني را گرفت.در اين زمان بود كه بعضي از اساتيد موسيقي جمع شدند و تصميم گرفتند كه تعريفي خاص از هر نوع موسيقي مشخص كنند.
- با توجه به اين اتفاقات شما وضعيت بازار موسيقي را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
متاسفانه در این حوزه و در بخش خصوصی کمتر تهيهکنندهاي پيدا ميشود که رغبت به سرمايهگذاري در توليد اثر موسيقايي داشته باشد. در حالي که اينها شرکتهاي توليد موسيقي هستند و بايد آثار موسيقي توليد کنند، ولي هيچ علاقهاي به اين کار ندارند. علت اين امر هم بازار نابسامان موسيقي است. يکي از دلايل اين نابسامانيها نبود قانون کپيرايت است و اينکه به محض ورود يک CD جديد به بازار چنانچه آن کار موفق باشد سراسر کشور پُر ميشود از سيديهاي تقلبياش و همين باعث ميشود که توليدکننده ضرر هنگفتي بکند. براي همين ترجيح ميدهد که اصلاً وارد اين مقوله نشود. حتي کساني که سرمايهگذاري شخصي ميکنند هزينهها را ميپردازند و اثر توليد ميکنند وقتي براي پخش اثر به شرکتها مراجعه ميکنند باز هم با مشکل روبهرو ميشوند و اين شرکتها حتي حاضر به پخش و توزيع اثر هم نيستند چون در پخش ضرر ميکنند.دولت در اين زمينه وظايف مهمي دارد. به اعتقاد من اولين وظيفه دولت تأمين بودجهاي است كه مسائل اوليه هنر را در جامعه شكل ميدهد. وظيفه ديگر نيز آن است كه اعتماد هنرمندان را جلب كند. يعني آثاري كه آنها توليد ميكنند را با حفظ امانت به دست مصرفكننده برساند. ما در وهله اول بايد موسيقي خودمان را به مردم خودمان بشناسانيم. چرا كه آن فرهنگ و هنري كه در خاستگاه خود به فراموشي و كمتوجهي دچار شود نتيجه اش اضمحلال خواهد بود.
- به طور كلي چه دلايلي را براي تضعيف هنر بر ميشماريد؟
من معتقدم اگر در برخي جوامع هنر تضعيف ميشود دليل اصلي آن به نبود و فقدان فلسفه باز ميگردد و در حقيقت موسيقي جزئي از فلسفه است و فلسفه هم جزئي از موسيقي است و اين رابطه متقابل ميان فلسفه و تمام هنرها همواره وجود داشته است. در واقع فلسفه از پديدههاي فكري نشات گرفته است و موسيقي هم داراي فلسفهاي كهن است. به نظرم تنها دليل اصلي كه هنر در برخي جوامع تضعيف ميشود، به فقدان فلسفه باز ميگردد. فلسفه در واقع به عمق نگاه كردن است و موسيقي هم تجريديترين هنرهاست . موسيقي ماهيتي دارد كه مخاطبانش از هر قوم و نژادي كه باشند آن را مي فهمند و اگر آدميان بتوانند فلسفه درون اصوات را درك كنند به پيام حقيقي موسيقي كه همانا تعالي انسان است دست پيدا خواهند كرد.
- به نظر شما بهترين راه براي نگهداري و حفظ موسيقي قديمي ايراني چيست؟
من فكر ميكنم كه رسانهها راديو و روزنامهها نقش مهمي در اين امر دارند. آنها بايد با پخش كردن اين آهنگها از تلويزيون نگذارند موسيقي سنتي ايراني از بين رود كه اين اتفاق هم خوشبختانه افتاده است. يك مطلب مهم ديگر در اين زمينه اين است كه بايد برخي از موسيقيها و تصانيف را بازسازي كرد و نبايد بگذاريم كه آنها از بين بروند. متاسفانه بخشي از تصانيف ماندگار كشور ما در فيلم هاي سالهاي سي و چهل بودهاند كه ديگر هيچ نسخهاي از آنها باقي نمانده. البته بر خلاف نظر برخي اين كار از نظر من هيچ گونه خدشهاي به اصالت آنها وارد نميكند. به طور مثال تصانيفي كه يك صدايي است كاملا مشخص است كه آهنگساز چه گفته است. اين نكته حائز اهميت است كه ما نبايد آنها را كم و زياد كنيم. اگر چنين كاري انجام شود تا صد سال ديگر از اصل آنها چيزي باقي نميماند و ديگر هيچ كس نميفهمد كه اصل آنها چه بوده است. اما در صورتيكه اصل آنها دست نخورده باقي بماند تغييرشان هيچ اشكالي ندارد.
- آيا انداختن نيم نگاهي به پشت سر؛ ما را در یافتن آینده یاری خواهد کرد یا نه؟
حتما، آهنگسازی بر اساس طرحهای استخراج شده از رسالات موسیقی قدیم ایران به نوعی رجوع کردن به گذشته برای یافتن راهی به سوی آینده است. اگر از جریان احیای موسیقی دستگاهی در اواخر دهه 1340 بگذریم در بررسی آهنگسازی به سبک موسیقی قدیم ایران با مدلی مواجه میشویم که مدعی است بازگشت به گذشتهای دور راهی به سوی آینده را پیش روی ما میگذارد .
- به عنوان يك موسيقيدان و هنرمند چه جايگاهي را براي خود در جامعه قائل هستيد و فكر ميكنيد يك هنرمند چگونه ميتواند خود را در جامعه مطرح كند؟
جايگاه هنرمند را مردم و اهالي آن جامعه تعيين ميكنند. هنرمند به تنهايي نميتواند خودش را در جامعه مطرح كند بلكه اين مردم هستند كه او را مطرح ميكنند. اگر شناخت مردم تضعيف شود هنرمندان شايسته منزوي ميشوند و به جاي آنها تعدادي از هنرمندان سطح پايينتر مينشينند كه اين موضوع بزرگترين ضربه را به فرهنگ و هنر و موسيقي ميزند. به اعتقاد من اولين چيزي كه به يك موسيقي دان آرامش ميدهد تا كار خودش را به پيش ببرد، احترام جامعه نسبت به اوست. حتي به نظر من اگر وضع معيشتي يك هنرمند خيلي خوب هم باشد اما آن احترام لازم را نبيند، باز هم آرامش ندارد. هنر سرتاسر محبت و عاطفه و پاكي است و در يك كلام هنر محمل احترام متقابل است.
گفتگو: زینا اسماعیلی مقدم