نخستین کتابی که در میان کتاب های تاریخی و جغرافیای موجود،از شهر شیراز نام میبرد مسالک و ممالک ابن خرداد است که در سال ۲۳۲ مهی(ه.ق) نوشته شده است. این کتاب یازده بار نام شیراز را به کار برده و فاصلهی این شهر را با سایر نقاط پارس (استان فارس) مشخص میکند و در بار دوازدهم مینویسد: (...و شیراز از ناحیه ی اردشیر خوره است.(رویه ۲۵)
احمد بن ابی یعقوب در کتاب خود البلدان در سال ۲۹۰ مهی(ه.ق) نخستین توصیف را از شهر شیراز این گونه ارایه میدهد : (شیراز،شهر بزرگ فارس،شهری است با شکوه و با عظمت که والیان آن جا منزل می کنند و آن را وسعتی است تا آن جا که در این شهر خانهیی نیست مگر آن که صاحب خانه را بوستانی است دارای همهی میوهها و گلها و سبزیها و هر چه در بوستانها میباشد. شُرب اهالی شیراز از چشمههایی است که در نهرهایی جریان دارد و از کوههایی میآید که برف بر آنها میافتد.(رویه ۱۴۲) و شیراز، پردهیی گشاده از جمال و جلال و شگفتی تمدن ایران است. شهری که همواره خرمن خرمن گلهای عشق و مهر، راز و عرفان را به جهانیان پیش کش کرده است.
شیراز، این سرزمین اهورایی ایران و پایتخت همیشه جاوید پارس، دل انگیزترین شهر آسیا که سمندروار از دل خاکستر پارسه(تخت جمشید) برخاست، شهری ست زیبا در پوششی سبز از درختان بلند سرو، همراه با عطر نارنج و گلهای هزار رنگ. شهری که بامدادان با نغمهی چنگ هنرمندان بیدار میشود و شباهنگام با لالایی چامه سرایان( شاعران) خفته در آن به خواب ناز میرود.
این شهرزیبا و دل انگیز و دوست داشتنی که خاکش دامن گیر و آسمانش آبیست،عاشقان فراوانی را شیفته خود کرده است، آنانی که برایش چکامهها سرودهاند، داستانها گفتهاند، فیلمها ساختهاند و کتابها نوشتهاند
بازجُست پیشینهی تاریخی شیراز به ویرانههایی در جنوب شرقی شهر کنونی شیراز باز میگردد که امروزه(قصر ابونصر) خوانده میشود. هیات علمی حفاری موزهی مترو پلیتین که در سالهای ۱۳۱۲ و ۱۳۱۳ در ویرانههای قصر ابونصر کاوش مینمودند، شماری(تعدادی) سکه، ظروف و اشیای مربوط به دوران اشکانیان و ساسانیان به دست آوردند که همه نشان از وجود و اهمیت این شهر در آن دوران میباشد. این شواهد گواه هستی بر باد رفتهی شهری است که روزگاری اهمیت و رونق فراوانی داشته و در گذر زمان از میان رفته و در نزدیکی آن ،شهری سر برآورده است که آوازهی جهان گیر آن، هم چنان رو به فزونی و گستردهگی است.
مهم ترین مدرک دربارهی پیشینهی باستانی شیراز، گل نبشتههایی که در کند و کاوهای پارسه به دست آمده است. یکی از این خشت نبشتهها که به خط میخی ایلامی است مربوط به پرداخت دست مزد کارگران شاغل در پارسه است که پروفسور جرج.جی.کامرون آمریکایی، در آنها نام مکانی را یافته است که آن را شی-رازی-ایش خوانده است که این همان جایی است که شیرازنامیده می شود.بر پایه این خشت نبشته مشخص شد که شیراز در زمان هخامنشیان دایر و کارگران و صنعت گران هنرمند آن درساخت پارسه هم کاری داشته اند. این نام در هنگامهی شهریاران هخامنشی به شهر راز دگرگونی نام یافت.
در شاه نامه فردوسی، حکایت از وجود این شهر در روزگار پیشدادیان دارد:
سرهفته را کرد آهنگ ری همه ره به آرامش و رود و می
دو هفته در این شهر بخشید مرد سوم هفته آهنگ شیرازکرد
هیونان فرستاد چندی ز ری سوی پارس نزدیک کاووس کی
پروفسور ادوارد براون،شرق شناس و سیاح انگلیسی که در روزگار ناصرالدین شاه قاجار شیراز را دیده است، هنگام ورود به دروازه ی شیراز،آن را چنین زیبا توصیف کرده است:
(هنگامی که از پیچ بزرگی گذشتم به ناگاه منظره یی به چشمم آمد که هرگز نه آن صحنه را فراموش خواهم کرد و نه آن لحظه را. زیرا تا آن زمان،در عمر خود چنین منظرهیی را ندیده بودم.آن منظرهی چشم گیر، شیراز و دشت های مجاور آن بود،و آن مکان که از آن جا منظره ی شیرازبه چشم می آمد محلی است که تمام ایرانیان و آشنایان حافظ آن را (تنگ الله اکبر) میخوانند، و علت این نام گذاری از آن جاست که وقتی چشم مسافر تازه واردی در آن نقطه به جلگه ی شیراز میافتد به گونه یی مسحور زیبایی آن میشود که بی اختیار و از شدت حیرت و تعجب میگوید : ( الله اکبر،به هر طرف که چشم میانداختم، جلوهی جدیدی از طراوت و زیبایی را میدیدم. کلمات، از توصیف حالت شعفی که به من دست داد، عاجزند.)
کنام شرزه شیران است شیراز قلم دست دلیران است شیراز
سخن را سخته باید گفت این جا عصای دست ایران است شیراز
نویسنده: سیاووش آریا
چکامه سرا: شاپور پساوند