هنوز همه چیزخوب است
کیمیایی در مراسم «۵ دهه با آثار کیمیایی» /2
هنوز همه چیزخوب است
مسعود کیمیایی گفت: اگر چه چشمانمان قدری سویش کم شده ولی هنوز همه چیزخوب است. هنوز می‌شود ایستاد.
 
تاريخ : شنبه ۲ شهريور ۱۳۹۲ ساعت ۱۱:۱۱

به گزارش خبرنگار سینمایی هنرنیوز، مسعود کیمیایی در مراسم «۵ دهه با آثار کیمیایی» که با حضور جمعی از سینماگران و دوستداران وی در موزه هنرهای معاصر برگزار شد افزود: خسته شدیم، پا‌هایمان درد می‌کند، چشمانمان قدری سویش کم شده ولی هنوز همه چیز خوب است. هنوز می‌شود ایستاد. خیلی دوستتان دارم اصلا لازم به گفتن نیست. وی اضافه کرد: تمام زندگیم برای این سرزمین، برای این شهر؛ تهران است، حتی برای دیدن یک کوچه. عاشقانه شما را دوست دارم تا با هم بتوانیم فیلم ببینیم. متاسفانه یک حس بدی دارم که سینمای دهه ۸۰ تمام شده، این سینمایی که الان با آهن و دگمه سر و کاردارد، سینمای من نیست، سینمای خیلی از ما‌ها نیست. شاید سینمای خیلی‌ها هم باشه. امیدوارم اتفاق دوباره‌ای بیفتد تا سینما را، راه اندازی بکند.
این کارگردان تاثیرگذار سینمای ایران با اشاره به هنرمندانی که از ایران دور هستند و یا به دیار باقی شتافتند یاد آور شد: من دور هستم از بهروز وثوقی عزیز، از منفرد‌زاده از نعمت حقیقی عزیزم که در خاک هست. در فیلم متروپل سعی می‌کنم این اتفاقی که در درون هست را منتقل کنم. روزگار فیلمسازی، روزگار سختی است. روزگارفیلم نیست، روزگار موسیقی نیست اما ما تمام تلاشمان را می‌کنیم که باشد. به هر جهت، گلوی گرفته می‌تواند آواز بخواند.

از جنوبی‌ترین نقطه شهرکه شما را به نام آقا مسعود می‌شناسند
گلچهره سجادیه که به دلیل حضور در شمال کشور نتوانست در بزرگداشت مسعود کیمیایی شرکت کند اما مطلبی را نوشته بود که در ادامه این مراسم که توسط جواد طوسی قرائت شد.
گلچهره سجادیه که در سه فیلم متوالی مسعود کیمیایی همچون «دندان مار»، «گروهبان» و «رد پای گرگ» حضور داشته است در مطلبی نسبت به سینمای کیمیایی نوشته است: شما فیلم‌های زیادی ساختید از قیصر گرفته که ضد قهرمان را برای اولین بار، قهرمان فیلم کردید و اکنون که فیلم‌های متفاوتی می‌سازید.
وی در این نوشته ادامه می‌دهد: از جنوبی‌ترین نقطه شهرکه شما را به نام آقا مسعود می‌شناسند که تنهایی اشان را تصویر می‌کنید تا کسانی که شیفته دیالوگهای زیبا و فضای فیلم‌های شما هستند. همواره ستایش گرانی داشتید و منتقدانی نیز، که نشان از حضور موثر شما در سینما دارد. بخت با من یار بود که در سه فیلم پیاپی از کارگردانی و نگاه شما به سینما بهره‌ها بردم. حضور موثر، اشراف و دقت شما برنکات و پنهان صحنه مثل گریم، لباس و صحنه و حتی در نبود منشی صحنه، تسلط شما بر صحنه و اعتماد دادن بر گروه ازن کات به یادماندنی برای من است.
بازیگر فیلم سینمایی «دندان مار» می‌افزاید: احترام و علاقه شما بر بازیگرانتان، شناخت شخصیت و حساسیت آن‌ها، ایجاد فضای مناسب، چیدمان صحنه، رابطه دوربین با بازیگر، حضور و همراه و یاور شما درکنار دوربین و کنار او، فضای مناسبی برای خلاقیت بازیگر و جان دادن به لحظاتی از نقش می‌شود. حتی منتقدین شما می‌گویند شما صحنه‌های ماندگار یا درخشان یا سینمای ناب در فیلم‌هایتان زیاد دارید.


ما شورش و زیر بار نرفتن را با فیلم قیصر یاد گرفتیم
بهروز افخمی کارگردان سینمای ایران در مراسم ۵ دهه با آثار کیمیایی به قرائت مطلبی از کتاب خودش به نام «ساختن فیلم‌های ماندگار» که هنوز چاپ نشده پرداخت و گفت: ما شورش و زیر بار نرفتن را با فیلم قیصر یاد گرفتیم.
بهروز افخمی در ادامه مراسم به قرائت مطلبی از کتاب خودش پرداخت و افزود: وقتی فیلمی مثل گوزن‌ها بزرگ و ماندگار از آب در می‌آید که هیچ کس پشت این فیلم نبود و دستگاه سانسورهم آن را برید و ناقص کرد و پایانش را به زور عوض کرد و خلاصه هر بلایی که توانست بر سرش آوردند اما با این حال، ماندگار و تاثیرگذار شد و جزو تاریخ سینما و جزو فرهنگ زمانه ما شد و هنوز روی فیلمسازان ایرانی تاثیر می‌گذارد.
وی ادامه داد: قیصر مسعود کیمیایی را علی رغم اینکه برخی خام دستی‌هایی دارد را اما دوست دارم. یک جاهایی آماتوری می‌شود اما چار ستونش آنقدرمحکم است که همیشه می‌ماند. قیصر نمونه فیلم بزرگ و ماندگار ایرانی است. یک نسلی را تکان داد و تاثیر جانکایی به رژیم شاه زد. بچه‌هایی که قیصر را دیدند تبدیل به آدمهایی شدند که اگر قیصر نبود هرگز نمی‌شدند. ما شورش و زیر بار نرفتن را با قیصر یاد گرفتیم. گذشته از این‌ها من یک تعبیر شخصی از آن گرفتم و آن این بود که بعد از دیدن قیصر، تصمیم گرفتم یک فیلمساز بشوم. در آن سال‌ها هر ایرانی سینمارو، بین ۵ تا ۱۰ بار قیصر را دیده بود.
کارگردان فیلم سینمایی «سن پترزبورگ» تصریح کرد: قیصر در زمانی ساخته شد که سانسور و خفقان سیاسی در اوج خودش بود و اکثریت مردم و بخصوص جوانان و دانشجویان از رژیم شاه متنفرب ودند و یک حالت یاس و افسردگی هم شایع بود.
وی اضافه کرد: در زمان ساخت قیصر، یک سرخوردگی و نا‌امیدی هم به دلیل مرگ مشکوک غلامرضا تختی که قهرمان کشتی باستانی و قهرمان محبوب مردم بود سایه انداخته بود بر روح و روان ایرانیان. خبر رسمی این بود که جهان پهلوان تختی خود کشی کرده است اما هیچ کس این را باور نمی‌کرد. یعنی هیچ کس دوست نداشت باور کند.
افخمی خاطر نشان کرد: تاثیر آتشفشانی و تکان دهنده فیلم قیصر در آن زمان ارتباط مستقیم و بی‌چون و چرا با حادثه مصیبت بار مرگ تختی داشت. برای تماشاگران قیصر واضع بود که قتل فرمان برادر بزرگ قیصر، اشاره آشکار به مرگ تختی است. اتفاقا مرگ فرمان در فیلم قیصر مثل مرگ تختی ناگهانی و غافلگیر کننده بود. یعنی تماشاگران آن زمان به هیچ وجه باور نمی‌کردند که فرمان که ناصر ملک مطیعی بازیش می‌کرد در یک ربع اول فیلم، بمیرد و از فیلم خارج شود. چرا که ناصر ملک مطیعی درآ ن زمان مشهور‌تر از بهروز وثوقی بود و از نظر تماشاگرانی که برای اولین بار قیصررا می‌دیدند ستاره اصلی فیلم ناصرملک مطیعی بود و آنان خیال می‌کردند که به دیدن فیلمی می‌روند که در آن ناصرملک مطیعی بازی می‌کند که درکنارش بهروز وثوقی هم هست. خیلی‌ها، جا می‌خوردند از مرگ ناصر ملک مطیعی که خودکشی هم جلوه می‌کرد و در شروع فیلم آن را بدون بازیگر اصلی می‌گذاشت. این شگرد که ستاره مشهور‌تر،‌‌ همان اوایل فیلم، کشته می‌شد؛ خودش تکاندهنده و گیج کننده بود و ناخداگاه مردم را بیش از پیش به یاد پهلوان از دست رفته اشان می‌انداخت که همین طور ناگهانی و غافلگیر کننده ازدست رفته بود.
«خیال» تنها راه زنده ماندن است
علیرضا زرین دست فیلمبردار پیشکسوت سینمای ایران که مدیر فیلمبرداری برخی از آثار مسعود کیمیایی را برعهده داشته است با وام گرفتن از یکی از سروده‌های کیمیایی به تعریف خوابی پرداخت که در آن خواب، همه اهالی سینما با شور و شوق در کوچه‌ای به دور هم جمع شده بودند که سینما‌های آن کوچه مشغول نمایش آثار کیمیایی بودند.
علیرضا زرین دست در ادامه مراسم افزود: حدود ۱۰ روز پیش، سر صحنه فیلم متروپل، آقای مسعود کیمیایی کتابی از مجموعه اشعارش به من هدیه داد و من از سطرهای یکی از شعرهای ایشان به نام «خیال تنها راه زنده ماندن است» به عنوان دستمایه مطلبم استفاده کردم.
وی افزود: نمی‌دانم ازکجا ولی بدون توجه به صدا، عده‌ای از روبرو می‌آمدند مردم بودند ولی از نوع خاص. بعضی می‌خندیدند و بعضی‌ها گریه می‌کردند، بعضی سرشار از شجاعت بودند، بعضی سرشار از امید، بعضی می‌خواستند انتقام بگیرند و بعضی سرشار از معرفت بودند و عده‌ای از آن‌ها خود را هرس می‌کردند. مانده بودم که این‌ها کی هستند و از کجا می‌آیند و چرا همه از روبرو می‌آیند؟
وی ادامه داد: کوچه شلوغ بود و این شلوغی آزار دهنده نبود، سینما‌ها در چپ و راست این کوچه زنده بودند و فیلم نمایش می‌دادند، بخشی از صدای فیلم‌ها جلوی درب سینما پخش می‌شد، سینماهای این کوچه فیلم‌های مسعود کیمیایی را نمایش می‌دادند. بهروز وثوقی را دیدم از سینمایی که فیلم غزل را نمایش می‌داد خارج شد. رو در رو من آمد و به من نگاه کرد و لبخند زد. احساس کردم یک نفر به شانه من می‌زند، به او نگاه کردم فردین بود. رفت داخل سینمایی که گوزن‌ها را نمایش می‌دادند.
فیلمبردار فیلم سینمایی «متروپل» جدید‌ترین کار مسعود کیمیایی تصریح کرد: عده‌ای دور هم جمع شده بودند، نعمت حقیقی، نصرت الله کنی، ایرج صادق‌پور، هوشنگ بهارلو در دور‌تر ایستاده بود و چشم در چشم من شد، آمد به طرف من و گفت: زرین دست بیا بریم متروپل را ببینیم. گفتم چی؟ پرویزدوایی و پرویز نوری رفتند داخل سینمایی که داشت داش آکل را نمایش می‌داد. سعید راد دستم را گرفت، نگاهم کرد و لبخند زد. عزت انتظامی گفت: «علی! حال می‌کنی از این کوچه؟» از بودن در این کوچه لذت می‌بردم. دلم نمی‌خواست از این کوچه بیرون بروم. مردهایی که در این کوچه بودند همه تماشاگر فیلم‌های کیمیایی بودند.
زرین دست یادآور شد: رنگ و بوی این کوچه مثل تابلوهای نقاشی بود. احساس می‌کردم در داخل یک تابلوی نقاشی گردش می‌کنم. همه از روبرو می‌آمدند، هیچ کس از پشت سر و در جهت من راه نمی‌رفت. فرامرز قریبیان به سمت من آمد گفت: علی بریم متروپل. گفتم: فرامرز من باید برم سر فیلمبرداری. اصغر رفیعی جم گفت: چه فیلمی کار می‌کنی؟ فردین به نوری جواب داد: «علی داره متروپل را کار می‌کنه». در میان آن‌ها مانده بودم حیران. در این کوچه چه می‌گذره. چشمم به صفی افتاد که ایستاده بودند برای دیدن فیلم متروپل. فولاد کیمیایی، محمدرضا فروتن، فرامرز قریبیان، فریبرز عرب نیا، همه آن‌ها در صف ایستاده بودند و در کمال حیرت خودم را دیدم که در کنار آن‌ها ایستاده‌ام. یکی به شانه‌ام می‌زد و صدای زنگ آزارم می‌داد. به هرحال چاره‌ای نبود بیدار شدم. باید می‌رفتم برای فیلمبرداری متروپل سرصحنه، خوابم را برای بزرگداشت آقای کیمیایی نوشتم و برای شما خواندم.
کد خبر: 62781
Share/Save/Bookmark