برگزاری اکسپو و یا به عبارت سادهتر حراجیهای آثار هنری که در سالهای اخیر باب شده و از قضا رونق گرفتهاست؛ موضوعی بسیار با اهمیت در جریان اقتصاد هنر به شمار میرود. اگر هنر را همچون گذشتههای نه چندان دور یعنی تا روزگار صفویه از جمله حرف و صنایعی بدانیم که منبع درآمد صاحبانش بود؛ و عدهای با اشتغال به آن امرار معاش میکردند؛ و اگر به این حقیقت باور داشته باشیم که یک اثر هنری نه از سر تفنن که بر مبنای نیاز جامعه خلق میشود؛ فروش آثار هنری برایمان محسوستر و قابل فهمتر خواهد شد. از سوی دیگر حراج آثار هنری هنرمندان و خریداران آثار را به یکدیگر معرفی میکند و ازین رو میتواند سهم بسزایی در رونق هنر کشور ایفا کند. سال گذشته حراج تهران برای نخستین بار برگزار شد. این حراجی که در بخش خصوصی و همزمان با اکسپو هنرهای تجسمی وزارت ارشاد اسلامی برگزار شد؛ حواشی متعددی از جمله صوری بودن فروش آثار و تقلبی بودن برخی از آنها را به همراه داشت. فارغ از تمام حاشیهها، دومین حراج تهران در حالی برگزار شد که برگزار کنندگانش مدعی اند؛ این حراج قابلیت رقابت با حراجیهایی چون کریستیز را دارد. اما برگزاری این حراج سوالات متعددی را در حاشیه برگزاری ایجاد کرد که میتوان آنها را از نظر گذراند و به دنبال پاسخی قانعکننده برایشان بود.
اما یکی از بزرگترین علامت سوال هایی که درباره حراج تهران وجود داشت؛ برگزاری یک اتفاق بزرگ هنری بدون حضور اهالی رسانه بود. حراجی تهران بدون حضور اهالی رسانه و تنها با دعوت خصوصی از مجموعهداران آثار هنری و برخی از گالریداران صاحب نام برگزار شد. اما علت این عدم حضور چندان شفاف نبود. علاوه بر این که مسئولان اکسپو بر این موضوع تاکید داشتند که اگر خبری از حراج منتشر می شود تنها از دریچه آنها بگذرد.
این موضوع جای تامل داشت که چرا چنین رخدادی از چشم اصحاب رسانه و عموم علاقمندان به خرید آثار هنری دور ماند و با حضور افرادی مشخص برگزار شد! به واقع این موضوع غیر متعارف که اهالی رسانه به عنوان چشم مردم و ریزبین ترین و نکته سنجترین قشر جامعه نباید اجازه داشته باشند که در این رخداد بزرگ حضور داشته باشند؛ برخی از شبهات را درباره عدم صداقت در برگزاری حراج تهران قوت میبخشد.
گرچه به یقین لزومی برای حضور عامه علاقمندان به آثار هنری در یک حراجی با آثاری عمدتاً گرانقیمت احساس نمیشود؛ اما انتشار اخبار حراجی تنها از طریق برگزار کنندگان و به شکلی کنترل شده خود جای سوال دارد. اما تنها نکته عجیب در این اکسپو عدم حضور اهالی رسانه نبود. مشکلات و مسائلی که صاحب نظران و چشمهای پنهان بدان تاکید داشتند بیشتر به کیفیت محدود آثار و قیمتهای عجیب آنها باز می گشت. در واقع به نظر نمی رسد که تمکن مالی مجموعهداران آثار هنری تا بدان حد باشد که در شرایط آشفته کنونی تن به خرید آثار چند صد میلیونی بدهند. یا بهتر است بگوییم هنر نقاشی اگر این همه خواهان دارد پس طرفدارانش کجا هستند که سری به گالری ها نمی زنند و آثار چند میلیونی و بعضاً چند صد هزار تومانی را نمیخرند و آنوقت یک شبه آسمان دهان باز می کند و این همه طرفدار هنر پیدا میشود که سر کیسه را شل کند و همه آثار را با قیمتهای نجومی بخرد!
اما این موضوع جالب تر می شود وقتی به کیفیت آثار ارائه شده یا بهتر است بگوییم فروخته شده دقت کنیم. بسیاری از آثار عرضه شده در این حراج ارزش هنری چندانی نداشتند و از دسته آثاری به حساب میآمدند که آنها را بازارپسند مینامیم. در واقع حراجی اخیر مبنای ارزشگذاری حرفهای را برای آثار هنری در دستور کار خود قرار نداده و صرفاً آثاری را برای فروش به نمایش گذاشت که مجموعهداران تمایل به خرید آن دارند. باورپذیر بودن این موضوع که مجموعهداران به یقین از خرید و نگهداری و فروش به گاه اثر هنری سودی قابل توجه به جیب میزنند؛ چندان محلی از اعراب ندارد اما یک جای کار می لنگد، اگر این همه طرفدار هنر هست، پس چرا هنرمندان از بازار آشفته و بی مهری زمانه و عدم نیاز مردم به اثر هنری می نالند؟
اما سوال این جاست که جایگاه آثار هنرمندان طراز اول آنهم در حالی که آثار درجه دو و سه عمده حجم آثار را در حراجی به خود اختصاص میدادند؛ کجاست؟