نگاهی به یک نمایش در بخش خیابانی جشنواره تئاتر مقاومت
شکوه و شادی در «بازماندهای از جنگ»
روز پنجم آذر نود و چهار در محوطه تئاتر شهر یک اثر خیابانی اجرا شد که هیچ نشانی از کلیشههای همیشگی نداشت. نه از نورها و پارچههای سبز خبری بود، نه کبوتری پرشکسته در قفس که قرار است آزاد شود، نه صدای آشنای نوحههای آهنگران و نه ادبیات خاص و ماورایی. مخاطبان پرشمار نه تنها اثری از کسالت در چهره نداشتند بلکه نیمساعت تمام مجذوب صحنه بودند و با دنیای نمایش زندگی کردند، اما چرا؟
تاريخ : يکشنبه ۸ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۱۲:۰۲
نام نمایش با پرس و جوهای فراوان - به دلیل نبود بروشور و جدول اجراهای خیابانی توسط جشنواره-«بازماندهای از جنگ» (به کارگردانی سامان راستبین از مریوان) بود. داستان منطق روایی قابل قبولی داشت، پیرمرد خرم آبادی که برای صاحب فرزند شدن دست به دعا میبرد، صاحب پسری میشود، پسر بزرگ شده و به سربازی میرود و چون در دوران جنگ سرباز است در مرز خدمت میکند، با اتفاقاتی وارد عملیات کربلا میشود و همراه ۱۷۴ غواص به رودخانه میزند و ... .
در بخش اجرایی شاهد یک اجرای تکنیکال خیابانی تمام عیار هستیم، نمایش با موسیقیهای محلی به شدت شاد لری همراه است، تک بازیگر نمایش با لهجه شیرین، رقص و شوخیهای به جا خودش را در دل مخاطب جا میکند. ارتباط بین بازیگر و مخاطب به بهترین نحو به وجود میآید، تماشاگران او را در شادی همراهی میکنند با او هم صحبت میشوند با شوخیهای او قهقهه میزنند و مدام منتظر هستند بازیگر با هر یک از آنها وارد مجادله شود. نام پسر «پینوکیو» است.
کمدی شیرین پیش برنده داستان است انتخاب روباه مکار و گربهنره از میان تماشاگران و به بازی گرفتن درست آنها از طلاییترین قسمتهای نمایش است. استفاده از اکسسوار مینیمال که آنها نیز با کمک تماشاگران فضاهای متفاوت را میسازند (یک پارچه که به صورت ضریح بریده شده در دست تماشاگران قرار میگیرد تا پیرمرد دعا کند) مخاطب را ناخواسته همراه نمایش میکند.
تماشاگری که با بازیگر تحرک داشته به شوخیهایش خندیده و با او ارتباط بیانی داشته و حتی به همراه بازیگر بر روی صحنه رفته حالا جزئی از نمایش شده پس در بهترین لحظه انتخاب شده به صورت هوشمندانه تیری احساسات مخاطب را نشانه میرود. جایی که صحنه به رودخانه رفتن غواصان به کمک چند تن از تماشاگران شبیه سازی میشود موقعیت از کمدی به تراژدی تغییر میکند، بازیگر (راوی) به خوبی تغییر در روایت را اجرا میکند، مخاطبی که غرق در لذت بود به عمق فاجعه پی میبرد و لحظه شهادت تاثیرش را میگذارد. تماشاگر به بازیگری که تا آن لحظه او را سرگرم و شاد کرده بود اعتماد کرده است پس اندوه صحنه پایانی را عمیقا میپذیرد. اینجا دیدیم که بدون شعار، با ادبیات عامیانه و محاوره و با دلبری زیرکانه از مخاطب هم میشود با او درباره مضامین عمیقی همچون شهادت صحبت کرد و تاثیری به مراتب عمیقتر گذاشت.
انتخاب هوشمندانه «پینوکیو» پسری که در جوانی مانند تمامی هم سن و سالها شیطنت میکند، با دوستان موتورسواری میکند، با مردم شوخی میکند به زیبایی از اسطوره سازی صوری جلوگیری میکند. تمامی آن رزمندگان از قماش ما با رفتارهای عادی شوخیها و اشتباههای انسانی پا به میدان گذاشتهاند پس نیازی به متفاوت جلوه دادن آنها نیست بلکه انتخاب مسیر، رشادت و در نهایت شهادت است که آنها را به اسطوره بدل میسازد که در این اثر این اتفاق به بهترین شکل به نمایش درمی آید.
روایتی منطقی، استفاده از تکنیکهای تئاتر خیابانی به نحو قابل قبول، بازی زیبا و از همه مهمتر همراهی تماشاگران همگی در یک اثر نشان از موفقیت نمایش دارد. مدتها بود در این ژانر نمایشی کمتر شاهد اینچنین آثاری بودیم اما این گروه هنرمند میتوانند چراغ راهی برای پیدا کردن مسیر درست ارتباط با مخاطب باشند.
یادداشت: امین دلپذیر