یکصدو دومین نشست برنامه «باهم بخوانیم» برگزار شد
در فرهنگسرای فردوس؛
یکصدو دومین نشست برنامه «باهم بخوانیم» برگزار شد
یکصدو دومین نشست برنامه «باهم بخوانیم» روز یکشنبه ۲۸مهر ساعت ۱۶با حضور آقای توزنده جانی کارشناس برنامه وجمعی از علاقمندان در اتاق کنفرانس برگزار شد.
 
تاريخ : دوشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۲ ساعت ۱۴:۴۷

به گزارش هنرنیوز به نقل از روابط عمومی فرهنگ سرای فردوس؛ در ابتدای برنامه آقای توزنده جانی در خصوص این کتاب گفت: چند سال قبل شعاری با مفهوم «تهران؛ شهر اخلاق» در تهران مطرح شد که این کتاب، از همان ایده، گرفته شده است.
توزنده جانی افزود: این اثر روایت ساده ایست از لحظه های خاص زندگی آدم هایی که یا همین الآن ساکن بهشت اند یا می کوشند که باشند.مجموعه داستان «ساکنان شهر بهشت» دربردارنده ۳۱ داستان با مضمون شهری است که برای گروه سنی جوان و نوجوان به نگارش درآمده است و تصویرگری آن توسط «علی هاشمی شهرکی» صورت گرفته است.
وی اضافه کرد: داستان‌های این مجموعه، انسان را یاد انتخاب‌هایی از زندگی خودمان می‌اندازد. انتخاب‌هایی که بارها و بارها در مقابلش قرار گرفته‌ایم و یکایک آن‌ها در کنا ر هم می توانست بهشت زندگی ما را بسازد.
توزنده جانی با اشاره به درونمایه مذهبی این داستان افزود: داستانک‌هایی که در این کتاب آمده‌اند، لحنی ساده، ظریف و لطیف دارند و با همکاری دکتر «نمازی» که در شهر اصفهان ساکن هستند و در حوزه مباحث اخلاقی فعالیت می‌کنند، به رشته تحریر درآمده‌اند.» این اولین اثر از یک مجموعه کتاب در این حوزه(تهران شهر اخلاق) است. کتاب ساکنان شهر بهشت به نویسندگی لیلا شمس، نجمه تدین، الهام زارع‌‍زاده، فرزانه قائینی، بهزاد دانشگر، منیر پرویزیان، زینب سنجارون و مرثا صامتی توسط انتشارات همشهری منتشر شده است.
توزنده جانی اضافه کرد:این کتاب مجموعه ای از داستان های کوتاه چند نویسنده است بیشتر این نویسندگان زن هستند. به جز یک نفر. بعضی از این نویسندگان چند داستان در مجموعه آورده اند. بیشتر این داستان ها حال و هوای زنانه دارد. مخصوصا داستان هایی که زنان نویسنده نوشته اند. داستان ها ساده هستند و به مسائل روزمره آدم ها می پردازد.
در ادامه برنامه دو داستان از این مجموعه، به نام های "سفره رنگین من" و" چشم هایت را ببند" خوانده شد
"سفره رنگین من" در باره دو زن است که همسرانشان به ماموریت رفته اند و به خاطر غذاهایی که مرتب برای آنها درست کرده اند اکنون رقابتی ببین آنها شکل گرفته است که قرار در روز آخر آن را به شکلی بهتر نشان بدهند. شخصیت اصلی که دارد داستان را روایت می کند در گفتگویی که با خودش و دوستش سارا دارد متوجه این قضیه شده با گذشت رقابت را تبدیل به دوستی می کند.
داستان بسیار ساده است روایت چندان پیچیده ای ندارد. اما مسائلی که مطرح می کند می تواند مشکلاتی باشد که زنان امروز به آن گرفتارند. مسائلی همچون حسادت های زنانه رقابت های که بین آنها هست و در دعوایی که سرمنشا آن مردها هستند
در داستان جمله ای است که این را به خوبی نشان می دهد. این که راوی می گوید مردها ما را به جان هم انداخته اند. او درست هم می گوید چون چیزی که باعث می شود این دو دوست با هم به رقابت بیفتند تعریف شوهرانشان از غذای آنها است
اما در پایان این راوی است که با گذشت خود دعوا را به سرانجام خوبی می رساند و گوشه ای از بهشت را از آن خود می کند
چشم هایت را ببند در باره یک دندان پزشک است . او یک روز در مطب خود است که مردی با هوار به داخل می آید و ادعا می کند که دکتر به خوبی نتوانسته است دندان دخترش را عصب کشی کند و در نتیجه ورم کرده است. مرد سروصدا می کند او را مقصر اصلی می داند و بقیه مریض ها با این سروصدا مطب او را ترک می کنند.
چند روز بعد مرد دوباره می اید. این دفعه نیامده است دعوا کند می گوید که دکتر حق داشته و دخترش با نزدن آمپولی که باید درد را ساکت و ورم را بخواباند مقصر بوده است.
این بار دکتر هم مانند دفعه قبل سکوت می کند و حتی می پذیرد که او را دوباره معاینه کند.
این داستان هم به سادگی همان داستان قبلی است. البته موضوعش عمق داستان قبلی را ندارد اما نویسنده با کمک نثری روان شخصیت پردازی مناسب توانسته است خواننده را با خود همراه کند. و البته مهمترین قسمت داستان دوباره همان گذشت و سکوتی است که می تواند باعث جذب دیگران شود و قلوب را به هم نزدیک کند. تنها اشکالی که داستان اتفاقا همگی روی آن اتفاق نظر داشتند این بود که با این که دکتر در داستان یکی دوباره مشخص می شود مرد است اما حرفهایش مخصوصا این که راوی اول شخص است بیشتر زن نشان داده می شود تا مرد.
لازم به ذکر است؛ در این جلسه مقاله ای هم در باره الیس مونرو از روزنامه همشهری خوانده شد. و توضیحاتی درباره کارهایش بود. چند مترجم درباره این نویسنده که برنده جایزه صلح نوبل شده صحبت کرده بودند. همچون اسدالله امرایی ، شقایق قندهاری و دو مترجم دیگر.
الیس مونرو که ۸۰ ساله است داستان کوتاه می نویسند. امرایی به این نکته اشاره کرد که برای اولین بار داوران جایزه نوبل کسی را که داستان کوتاه می نویسد انتخاب کردند و این نشان دهند آن است که داستان کوتاه هم اکنون جای خودش را پیداکرده است.
آلیس مونرو را یکی از تواناترین نویسندگان داستان کوتاه امروز می دانند. بسیاری بر این عقیده اند که مونرو جامعه کتابخوان آمریکای شمالی را با داستان کوتاه آشتی داده است. البته خودش می گوید هرگز قصد نداشته صرفاً نویسنده داستان کوتاه باشد؛ فکر می کرده مثل همه رمان خواهد نوشت. ولی حالا دیگر می داند نگاهش به مسائل برای نوشتن رمان مناسب نیست. دوست دارد پایان داستان را در ذهنش مجسم کند، و مطمئن باشد مثلاً تا کریسمس آن را تمام خواهد کرد، و نمی‌داند نویسنده ها چطور روی پروژه های طولانی مثل رمان با پایان باز کار می کنند.
او نویسنده آثاری چون فرار: مجموعه داستان ، رؤیای مادرم ، دست مایه‌ها و دورنمای کاسل راک است که به فارسی هم ترجمه شده است.

کد خبر: 65058
Share/Save/Bookmark